تفاوت میان نسخه‌های «شکوه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{سرصفحه پروژه | عنوان = حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟ تروریست و مدیر امنیت...» ایجاد کرد)
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =  
 
| یادداشت =  
 
}}
 
}}
 +
 +
 +
[[پرونده:Farzaneh Kheradmand The Glory Of Mashruteh Constitution 21 January 2024-1.mp4|thumb|left|280px|شکوه قانون اساسی مشروطه]]
 +
 +
شکوه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران
 +
قانون اساسی مشروطه نخستین و تنها قانون اساسی است که کشور ایران در تاریخش داشته است. به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی دارای ویژگی های  بین المللی که تصویب و پذیرفته شده می باشند نیست. ۱- قدرت در دست مردم است ۲- حقوق بشر و شهروندی ۳- تقسیم حکومت در سه قوه قانونگذاری، مجریه و دادوری که باید پیوسته از یکدیگر جدا و مستقل باشند. یعنی قدرت در یک جا جمع نشود. معنای اینکه یک کشور دارای قانون اساسی نیست را در کشور ایران می توانیم ببینیم. به اصطلاح رهبر همه قدرت ها را در دست دارد، و رهبر مانند یک دیکتاتور حکومت می کند. ۲- مجلس شورای اسلامی قدرت تصویب قانونی را ندارد که علیه اراده و خواست رهبر باشد. ۳- کاندیداهایی برای انتخابات پذیرفته می شوند که مورد پسند رهبر باشند، که می بینیم شورای نگهبان کاندیداها را دست چین می کند و از وابستگان و دوستانشان پهرستی فراهم می آورند و به مردم ایران می گویند که از میان آنان کسی را برگزینند.
 +
قوه قضاییه یا دادوری کاملا در دست رهبر است و آخوند است که تصمیم می گیرد و مردم ایران را به میل خودشان سلاخی می کنند. در درازای تاریخ نوین ایران، می بینیم که کشور ایران واپس رفته است و به زمان ناصرالدین سلطان قاجار بازگشته است. این واپس رفتن تاریخی را تنها یک تن یعنی شیخکی به نام خمینی سبب شد. خمینی در نخستین سخنرانی اش در بهشت زهرا روشن ساخت که شیر و خورشید و قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی باید نابود شوند. این خمینی بود که این دیکتاتوری اسلامی را در ایران بر پا ساخت. مردم ایران دیر دریافتند که این حکومت اسلامی، این ولایت فقیه، یک دیکتاتوری مطلق دینی است.  چپی ها از این دیکتاتوری پشتیبانی کردند، زیرا که در مغزهای متعفن شان پنداشتند می توانند در ایران جمهوری سوسیالیستی راه بیاندازند. 
 +
این توهمات چپی ها به انقلاب اکتبر علیه تزار روسیه باز می گردد. آن زمان، این خاینین به کشور و ملت ایران می پنداشتند که ارتش سرخ از شمال وارد ایران می شود. آن زمان میرزا کوچک خان و همدستان کمونیستش یک جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران در شمال راه اندازی کردند و سپس آن را  جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان نامیدند. گفتگوهایی میان حکومت سوسیالیستی شوروی با دولت ایران انجام یافت و دستاورد آن، دستینه شدن عهدنامه دوستی منعقده بین دولتین ایران و جمهوری شوروی روسیه بود. با این پیمان ارتش سرخ شوروی و ارتش بریتانیا از ایران بیرون رفتند.  هم چنین این پیمان بدان معنا بود که جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان پایان یابد. در آن زمان سفیر شوروی در ایران « روت اشتاین Roth Stein » به دولت ایران قول داد که او شخصا دیده وری خواهد کرد  تا این هرج مرج کمونیستی در شمال ایران پایان یابد. بخشی از این حکومت، در آن زمان وزیر جنگ و سردار سپه رضا خان بود. رضا خان توانست در درازای دو سال ارتش شاهنشاهی ایران را سازمان دهد، چیزی که همه وزیران جنگ، پیش از رضا خان نتوانسته بودند انجام دهند. این رضا خان بود که بدون کمک و مشاوره خارجی ارتش شاهنشاهی ایران را راه اندازی کرد.
 +
 +
این کار رضا خان در مجلس شورای ملی چنان اثری بر جای گذاشت که  احمد سلطان قاجار پس از مشاوره با مجلس شورای ملی، رضا خان وزیر جنگ و سردار سپه را به نخست وزیری برگزید تا به عنوان نخست وزیر، رضا خان حکومتی را که در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران به نوشتار کشیده شده بود، به درستی  بر پا نماید. بدین چم که دولت وزارتخانه هایی دارد، که از راه وزارتخانه ها و سازمان های وابسته به دولت و کارمندان دولت، قوانین تصویب شده باید اجرا گردد.
 +
 +
لایحه هایی که با پیشنهاد رضا خان نخست وزیر به مجلس شورای ملی داده شد بدین قرار می باشند:  نخستین قانون در راه بنیان ایران نوین، از میان برداشتن تقویم تازی بر پایه گردش ماه و جایگزین ساختن گاهنامه کهن ایرانی جلالی با نام ماه‌های ایرانی و بر پایه گردش خورشید. این قانون، برنامه ایران نوین شد که ایران دوباره ایران شود و به تاریخ کهن خود بازگردد. قانون دیگر بنیانگذاری نخستین بانک ایرانی بانک پهلوی قشون بود که به بانک سپه تغییر نام داد و برای نخستین بار ایرانیان توانستند در یک بانک ایرانی حساب بازکنند و نه در بانک روسی و یا انگلیسی. سومین قانون، قانون سجل احوال بود که با آن مردم ایران هویت یافتند و قانون برداشتن فرنام‌های توهین آمیز قاجاریان مغول به مردم ایران با بکار بردن السلطنه، الدوله، الممالک، المُلک بود. قانون دیگر قانون انحصار قند و شکر و چای بود که با آن کشیدن راه آهن سراسری ایران سرمایه گذاری شد. با این قانون سنت کهن قاجاری که از بیگانگان وام گرفته شود شکسته شد. هم چنین سنت قاجاری که امتیاز به بیگانه بدهد تا پروژه‌ای سرمایه گذاری شود نیز به پایان رسید. پروژه کشیدن راه آهن نخستین پروژه‌ای بود که ایرانیان آن را با پول خود به انجام رساندند. قانون بسیار مهم دیگر قانون نظام اجباری که با آن مردان ایران از تهی دست تا پولدار باید در کنار یکدیگر به کشور خدمت کنند
 +
 +
احمد سلطان قاجار نگران شد و ترس برش داشت و بر آن بود که رضا شاه را از نخست وزیری بر دارد. در این زمان احمد سلطان قاجار در فرانسه بود و تلگرامی فرستاد که می خواهد به ایران بازگردد.  در سراسر ایران شورش بر پا شد. نمایندگان مجلس نیز بهتر دیدند که مردی از میان مردم ایران بتواند دولت بهتری در ایران برقرار سازد و حکومت بهتری. بدین روی نمایندگان مجلس شورای ملی دوره پنجم قانونگذاری بر آن شدند که سلسله بیگانه قاجار را در ایران منقرض کنند و حکومت موقتی را به رضا خان پهلوی مردی از میان مردم ایران بدهند. در متمم قانون اساسی اصل سی و پنجم می گوید که شاهنشاهی ایران ودیعه ای است که از سوی ملت به شخص پادشاه داده می شود. یعنی در قانون اساسی مشروطه پیش بینی شده بود که مجلس موسسان می تواند خاندانی که پادشاهی به آنان داده شده است را هر گاه که لازم بداند، برکنار نماید و شاهنشاهی ایران را به خاندانی دیگر و ایرانی بسپارد. به جای آنکه ایرانیان سرافراز باشند که چنین قانون اساسی مدرنی دارا می باشند، چپی ها پروپاگاندی راه انداختند که رضا خان کودتایی در سوم اسفند ۱۲۹۹ به راه انداخت و با قدرت اسلحه شاه ایران شد.
 +
 +
برای بسیاری از ایرانیان روشن نبود که از زمانی که رضا شاه در روز سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ به تهران تاخت، تا روزی که به نخست وزیری برگزیده شد چهار سال و ده ماه به درازا کشید. بسیاری از ایرانیان نمی دانند که از ۲۶۰ نماینده برگزیده از سراسر ایران برای مجلس موسسان ۲۵۷ نماینده به شاهنشاهی رضا شاه پهلوی رای دادند. دورانی که رضا خان پهلوی شاهنشاه ایران شد دوران پایداری سیاسی و توسعه و نوسازی کشور ایران گردید. انتخابات مجلس شورای ملی آن گونه که در قانون پیش بینی شده بود هر دو سال بدون وقفه برگزار شد. دولت هایی که احمد سلطان قاجار برگزیده بود، بیش از چند ماه سر کار نماندند و بر کنار شدند،  دولت هایی که رضا شاه پهلوی برگزید،  دو سال پیش بینی شده در قانون اساسی را بر سر قدرت ماندند. این نمونه ای از پایداری سیاسی در کشور بود. به جای اینکه سرافراز باشند که رضا شاه بزرگ دقیقا قانون اساسی مشروطه را پیاده کرده است، چپی ها با پروگاندا گفتند رضا شاه رضا قلدر است، رضا شاه دیکتاتور است.
 +
 +
ادعای اینکه رضا شاه یک دیکتاتور است دروغ بزرگ چپی هاست، جاسوس های شوروی و استعمار که درایران ول بودند. بدانید که با قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران، دیکتاتوری غیرممکن است. دیکتاتور شخصی است که قانون می نویسد، قانون را تصویب می کند و قانون اجرا می کند و خود دادستان کل کشور است. قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران پیش بینی کرده است که پادشاه و نمایندگان و مردم ایران می توانند پیشنهاد قانونی را به مجلس بدهند،  یعنی تقدیم لایحه ای یا پیش نویس قانونی را به مجلس شورای ملی. تصمیم درباره نوشتن و تصویب قانون بر پایه قانون اساسی مشروطه همواره از خویشکاری های مجلس شورای ملی است. هنگامی که مذاکرات مجلس شورای ملی را بخوانیم می بینیم، که ایرانیان به نمایندگان و ریاست مجلس شورای ملی نامه می نوشتند و مجلس را درباره نگرانی ها و دشواری ها در جامعه و اقتصاد آگاه می ساختند. نمایندگان نیز این نامه ها را در مجلس می خواندند، درباره آن گفتگو می کردند و تصمیم می گرفتند که آیا با نوشتن قانونی می توان این دشواری را از میان برداشت یا نه.
 +
 +
نقش رضا شاه بزرگ در آن بود که قوانین تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی درست و کامل به اجرا در بیاید. برای نمونه رضا شاه پیوسته ساختن راه آهن را کنترل می کرد، ساختن مدرسه ها و بیمارستان ها، همه پیوسته نگران بودند که امشب رضا شاه به بازدید از مرکز و یا سازمان و یا پادگان آنها می آید و آیا همه چیز سازمان یافته است. این است هنگامی که در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران پیش بینی شده است و در اصل ۲۷ بخش سوم آمده است. این زمانی است که پادشاه ایران ریاست قوه مجریه را به گردن دارد. که این چپی های حرامزاده بی هویت بی وطن همه کوششان بر این است که ایران دارای پادشاه نشود واگر پادشاهی شد پادشاه یک بیکاره باشد و همه تصمیم ها را یک نخست وزیر برگزیده استعمار برای ایران و ایرانی بگیرد.
 +
 +
این رفرم ها می توانستند ادامه یابند، همانگونه که رضا شاه بزرگ گفته بود که درچند سال آینده تهران را پاریس خاورمیانه خواهد کرد. اگر جنگ دوم جهانی آغاز نشده بود و دامنه اش به ایران بی طرف نکشیده بود و اگر استالین بر استعفای رضا شاه بزرگ پافشاری نکرده بود، ایران در همان دهه بیست نگین درخشان خاورمیانه می گردید.  با همه دشواری ها نخست وزیر ایران محمدعلی فروغی سوگند پادشاهی ولیعهد جوان ایران را در مجلس شورای ملی سازمان داد و دولت شاهنشاهی ایران توانست دوباره زیر دیده بانی کمیسار سیاسی شوروی و بریتانیا کار کند.

نسخهٔ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۴

سواستفاده از واژه مشروطه حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟

تروریست و مدیر امنیت داخلی کشور

ایران یک زندان بزرگ


شکوه قانون اساسی مشروطه

شکوه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران قانون اساسی مشروطه نخستین و تنها قانون اساسی است که کشور ایران در تاریخش داشته است. به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی دارای ویژگی های بین المللی که تصویب و پذیرفته شده می باشند نیست. ۱- قدرت در دست مردم است ۲- حقوق بشر و شهروندی ۳- تقسیم حکومت در سه قوه قانونگذاری، مجریه و دادوری که باید پیوسته از یکدیگر جدا و مستقل باشند. یعنی قدرت در یک جا جمع نشود. معنای اینکه یک کشور دارای قانون اساسی نیست را در کشور ایران می توانیم ببینیم. به اصطلاح رهبر همه قدرت ها را در دست دارد، و رهبر مانند یک دیکتاتور حکومت می کند. ۲- مجلس شورای اسلامی قدرت تصویب قانونی را ندارد که علیه اراده و خواست رهبر باشد. ۳- کاندیداهایی برای انتخابات پذیرفته می شوند که مورد پسند رهبر باشند، که می بینیم شورای نگهبان کاندیداها را دست چین می کند و از وابستگان و دوستانشان پهرستی فراهم می آورند و به مردم ایران می گویند که از میان آنان کسی را برگزینند. قوه قضاییه یا دادوری کاملا در دست رهبر است و آخوند است که تصمیم می گیرد و مردم ایران را به میل خودشان سلاخی می کنند. در درازای تاریخ نوین ایران، می بینیم که کشور ایران واپس رفته است و به زمان ناصرالدین سلطان قاجار بازگشته است. این واپس رفتن تاریخی را تنها یک تن یعنی شیخکی به نام خمینی سبب شد. خمینی در نخستین سخنرانی اش در بهشت زهرا روشن ساخت که شیر و خورشید و قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی باید نابود شوند. این خمینی بود که این دیکتاتوری اسلامی را در ایران بر پا ساخت. مردم ایران دیر دریافتند که این حکومت اسلامی، این ولایت فقیه، یک دیکتاتوری مطلق دینی است. چپی ها از این دیکتاتوری پشتیبانی کردند، زیرا که در مغزهای متعفن شان پنداشتند می توانند در ایران جمهوری سوسیالیستی راه بیاندازند. این توهمات چپی ها به انقلاب اکتبر علیه تزار روسیه باز می گردد. آن زمان، این خاینین به کشور و ملت ایران می پنداشتند که ارتش سرخ از شمال وارد ایران می شود. آن زمان میرزا کوچک خان و همدستان کمونیستش یک جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران در شمال راه اندازی کردند و سپس آن را جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان نامیدند. گفتگوهایی میان حکومت سوسیالیستی شوروی با دولت ایران انجام یافت و دستاورد آن، دستینه شدن عهدنامه دوستی منعقده بین دولتین ایران و جمهوری شوروی روسیه بود. با این پیمان ارتش سرخ شوروی و ارتش بریتانیا از ایران بیرون رفتند. هم چنین این پیمان بدان معنا بود که جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان پایان یابد. در آن زمان سفیر شوروی در ایران « روت اشتاین Roth Stein » به دولت ایران قول داد که او شخصا دیده وری خواهد کرد تا این هرج مرج کمونیستی در شمال ایران پایان یابد. بخشی از این حکومت، در آن زمان وزیر جنگ و سردار سپه رضا خان بود. رضا خان توانست در درازای دو سال ارتش شاهنشاهی ایران را سازمان دهد، چیزی که همه وزیران جنگ، پیش از رضا خان نتوانسته بودند انجام دهند. این رضا خان بود که بدون کمک و مشاوره خارجی ارتش شاهنشاهی ایران را راه اندازی کرد.

این کار رضا خان در مجلس شورای ملی چنان اثری بر جای گذاشت که احمد سلطان قاجار پس از مشاوره با مجلس شورای ملی، رضا خان وزیر جنگ و سردار سپه را به نخست وزیری برگزید تا به عنوان نخست وزیر، رضا خان حکومتی را که در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران به نوشتار کشیده شده بود، به درستی بر پا نماید. بدین چم که دولت وزارتخانه هایی دارد، که از راه وزارتخانه ها و سازمان های وابسته به دولت و کارمندان دولت، قوانین تصویب شده باید اجرا گردد.

لایحه هایی که با پیشنهاد رضا خان نخست وزیر به مجلس شورای ملی داده شد بدین قرار می باشند: نخستین قانون در راه بنیان ایران نوین، از میان برداشتن تقویم تازی بر پایه گردش ماه و جایگزین ساختن گاهنامه کهن ایرانی جلالی با نام ماه‌های ایرانی و بر پایه گردش خورشید. این قانون، برنامه ایران نوین شد که ایران دوباره ایران شود و به تاریخ کهن خود بازگردد. قانون دیگر بنیانگذاری نخستین بانک ایرانی بانک پهلوی قشون بود که به بانک سپه تغییر نام داد و برای نخستین بار ایرانیان توانستند در یک بانک ایرانی حساب بازکنند و نه در بانک روسی و یا انگلیسی. سومین قانون، قانون سجل احوال بود که با آن مردم ایران هویت یافتند و قانون برداشتن فرنام‌های توهین آمیز قاجاریان مغول به مردم ایران با بکار بردن السلطنه، الدوله، الممالک، المُلک بود. قانون دیگر قانون انحصار قند و شکر و چای بود که با آن کشیدن راه آهن سراسری ایران سرمایه گذاری شد. با این قانون سنت کهن قاجاری که از بیگانگان وام گرفته شود شکسته شد. هم چنین سنت قاجاری که امتیاز به بیگانه بدهد تا پروژه‌ای سرمایه گذاری شود نیز به پایان رسید. پروژه کشیدن راه آهن نخستین پروژه‌ای بود که ایرانیان آن را با پول خود به انجام رساندند. قانون بسیار مهم دیگر قانون نظام اجباری که با آن مردان ایران از تهی دست تا پولدار باید در کنار یکدیگر به کشور خدمت کنند

احمد سلطان قاجار نگران شد و ترس برش داشت و بر آن بود که رضا شاه را از نخست وزیری بر دارد. در این زمان احمد سلطان قاجار در فرانسه بود و تلگرامی فرستاد که می خواهد به ایران بازگردد. در سراسر ایران شورش بر پا شد. نمایندگان مجلس نیز بهتر دیدند که مردی از میان مردم ایران بتواند دولت بهتری در ایران برقرار سازد و حکومت بهتری. بدین روی نمایندگان مجلس شورای ملی دوره پنجم قانونگذاری بر آن شدند که سلسله بیگانه قاجار را در ایران منقرض کنند و حکومت موقتی را به رضا خان پهلوی مردی از میان مردم ایران بدهند. در متمم قانون اساسی اصل سی و پنجم می گوید که شاهنشاهی ایران ودیعه ای است که از سوی ملت به شخص پادشاه داده می شود. یعنی در قانون اساسی مشروطه پیش بینی شده بود که مجلس موسسان می تواند خاندانی که پادشاهی به آنان داده شده است را هر گاه که لازم بداند، برکنار نماید و شاهنشاهی ایران را به خاندانی دیگر و ایرانی بسپارد. به جای آنکه ایرانیان سرافراز باشند که چنین قانون اساسی مدرنی دارا می باشند، چپی ها پروپاگاندی راه انداختند که رضا خان کودتایی در سوم اسفند ۱۲۹۹ به راه انداخت و با قدرت اسلحه شاه ایران شد.

برای بسیاری از ایرانیان روشن نبود که از زمانی که رضا شاه در روز سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ به تهران تاخت، تا روزی که به نخست وزیری برگزیده شد چهار سال و ده ماه به درازا کشید. بسیاری از ایرانیان نمی دانند که از ۲۶۰ نماینده برگزیده از سراسر ایران برای مجلس موسسان ۲۵۷ نماینده به شاهنشاهی رضا شاه پهلوی رای دادند. دورانی که رضا خان پهلوی شاهنشاه ایران شد دوران پایداری سیاسی و توسعه و نوسازی کشور ایران گردید. انتخابات مجلس شورای ملی آن گونه که در قانون پیش بینی شده بود هر دو سال بدون وقفه برگزار شد. دولت هایی که احمد سلطان قاجار برگزیده بود، بیش از چند ماه سر کار نماندند و بر کنار شدند، دولت هایی که رضا شاه پهلوی برگزید، دو سال پیش بینی شده در قانون اساسی را بر سر قدرت ماندند. این نمونه ای از پایداری سیاسی در کشور بود. به جای اینکه سرافراز باشند که رضا شاه بزرگ دقیقا قانون اساسی مشروطه را پیاده کرده است، چپی ها با پروگاندا گفتند رضا شاه رضا قلدر است، رضا شاه دیکتاتور است.

ادعای اینکه رضا شاه یک دیکتاتور است دروغ بزرگ چپی هاست، جاسوس های شوروی و استعمار که درایران ول بودند. بدانید که با قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران، دیکتاتوری غیرممکن است. دیکتاتور شخصی است که قانون می نویسد، قانون را تصویب می کند و قانون اجرا می کند و خود دادستان کل کشور است. قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران پیش بینی کرده است که پادشاه و نمایندگان و مردم ایران می توانند پیشنهاد قانونی را به مجلس بدهند، یعنی تقدیم لایحه ای یا پیش نویس قانونی را به مجلس شورای ملی. تصمیم درباره نوشتن و تصویب قانون بر پایه قانون اساسی مشروطه همواره از خویشکاری های مجلس شورای ملی است. هنگامی که مذاکرات مجلس شورای ملی را بخوانیم می بینیم، که ایرانیان به نمایندگان و ریاست مجلس شورای ملی نامه می نوشتند و مجلس را درباره نگرانی ها و دشواری ها در جامعه و اقتصاد آگاه می ساختند. نمایندگان نیز این نامه ها را در مجلس می خواندند، درباره آن گفتگو می کردند و تصمیم می گرفتند که آیا با نوشتن قانونی می توان این دشواری را از میان برداشت یا نه.

نقش رضا شاه بزرگ در آن بود که قوانین تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی درست و کامل به اجرا در بیاید. برای نمونه رضا شاه پیوسته ساختن راه آهن را کنترل می کرد، ساختن مدرسه ها و بیمارستان ها، همه پیوسته نگران بودند که امشب رضا شاه به بازدید از مرکز و یا سازمان و یا پادگان آنها می آید و آیا همه چیز سازمان یافته است. این است هنگامی که در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران پیش بینی شده است و در اصل ۲۷ بخش سوم آمده است. این زمانی است که پادشاه ایران ریاست قوه مجریه را به گردن دارد. که این چپی های حرامزاده بی هویت بی وطن همه کوششان بر این است که ایران دارای پادشاه نشود واگر پادشاهی شد پادشاه یک بیکاره باشد و همه تصمیم ها را یک نخست وزیر برگزیده استعمار برای ایران و ایرانی بگیرد.

این رفرم ها می توانستند ادامه یابند، همانگونه که رضا شاه بزرگ گفته بود که درچند سال آینده تهران را پاریس خاورمیانه خواهد کرد. اگر جنگ دوم جهانی آغاز نشده بود و دامنه اش به ایران بی طرف نکشیده بود و اگر استالین بر استعفای رضا شاه بزرگ پافشاری نکرده بود، ایران در همان دهه بیست نگین درخشان خاورمیانه می گردید. با همه دشواری ها نخست وزیر ایران محمدعلی فروغی سوگند پادشاهی ولیعهد جوان ایران را در مجلس شورای ملی سازمان داد و دولت شاهنشاهی ایران توانست دوباره زیر دیده بانی کمیسار سیاسی شوروی و بریتانیا کار کند.