سواستفاده از واژه مشروطه
فریب بزرگ مشروطه نوین | حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟ | ایران یک زندان بزرگ |
سواستفاده از واژه مشروطه
اگر نگاهی به رسانه های پارسی زبان برون مرز بیاندازیم، پیوسته واژه مشروطه را می شنویم. پس از سال ها سرگردانی سیاسی، ملت درون و برون مرز همه مخالفان جمهوری اسلامی زیر واژگان مشروطه گرد آمدند. نماد اینکه ملت ایران خواهان برقراری مشروطه شاهنشاه ایران هستند پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان و تاجدار ایران را برافراشتند و به اهتزاز در آوردند. برای ما ایرانیان مشروطه با حکومتی پیوند دارد که ما پیش از جمهوری اسلامی داشتیم. حکومت مشروطه شاهنشاهی یا پادشاهی با قانون اساسی مشروطه و متمم آن تعریف شده است. قانون اساسی مشروطه از سال ۱۲۸۵ خورشیدی تا ۱۳۵۷ خورشیدی یا ۲۵۳۷ شاهنشاهی در ایران معتبر بود. اکنون ما ایرانیان می خواهیم که این قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی را پس از براندازی جمهوری اسلامی بر جایگاه اعتبارش بنشانیم. این قانون اساسی در درازای سال ها از سوی مجلس موسسان تغییر داده شد. بی گمان، مهمترین دگرگونی در قانون اساسی مشروطه، سرنگون ساختن سلطه ایل قاجار بر ایران و برای خوشبختی مردم ایران، سپردن حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران به یک ایرانی رضا خان پهلوی نخست وزیر و وزیر جنگ و سردار سپه بود.
در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران همه ویژگی های یک قانون اساسی مدرن آورده شد. نخست قدرت در دست مردم است یعنی حکومت مشروطه شاهنشاهی یک دمکراسی است. دوم حکومت در سه قوه بخش شده است تا قدرت در یک جا متمرکز نشود ۱- قوه قانونگذاری یا مجلس ۲- قوه مجریه یا نخست وزیر و کابینه اش یعنی دولت ۳- قوه دادوری یا دادگستری که این سه قوه باید همیشه از یکدیگر جدا و مستقل باشند.
هم چنین در متمم قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی نقش پادشاه ایران به جزییات به نوشتار کشیده شد که آن ریاست قوه مجریه است و پادشاه نماد و نماینده حکومت و ملت ایران است. سوم حقوق شهروندی و بشری ملت ایران است که در زیر حقوق ملت ایران در متمم گارانتی شده است. این دانستنی اساسی است که هر ایرانی باید آن را بداند زیرا که سرنوشت کشور و ملت بدان وابسته است.
اگر زمانی که خمینی برای ولایت فقیه تبلیغ می کرد، مردم ایران این سه ویژگی قانون اساسی را می دانستند و می دانستند که سرنوشتشان بدان وابسته است، خمینی هیچ گاه نمی توانست ولایت فقیه و حکومت اسلامی در ایران راه بیاندازد. در اینجا می خواهم تاکید کنم که جبهه ملی و حزب توده که در نوشتن این به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی دست داشتند، دقیقا این ویژگی های قانون اساسی را می شناختند و همانگونه که در روزنامه های کیهان و اطلاعات و آیندگان می بینیم، اینان نوشتند که با اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی فاقد اصول اساسی یک قانون اساسی است از مردم ایران خواستند که به آن رای بدهند. این خاینین به کشور و ملت ایران بودند که در راه اندازی جمهوری اسلامی همدست شدند و وضعیت کشور را به یک استبداد مطلق دینی در آوردند و ملت ایران را امت کردند و به روزگار قاجار برگرداندند.
اگر امروز این هموندان توده و جبهه ملی و دیگر گروه های چپ درباره مشروطه سخن بگویند، باید دقیقا گوش داد که منظور آنان چیست. برای نمونه شخصی به نام رامین پرهام فرزند توده ای خطرناکی به نام باقر پرهام کارمند وزارت علوم و آموزش عالی از مشروطه نوین می گوید. که مشروطه می تواند جمهوری و پادشاهی باشد. و هنگامی که می گوید که واژه مشروطه را گونه ای توجیه کنیم که همه از کمونیست و چپ به مشروطه بپیوندند. اگر کسی بگوید که من مشروطه خواه هستم نباید بنویسد و یا بگوید جاوید شاه. همه این گفته های این شخص اشتباه است.
در متمم قانون اساسی مشروطه اصل ۳۵ تا ۵۷ حقوق پادشاه آمده است. یعنی شاه بخش اصلی قانون اساسی مشروطه است. یعنی ۲۲ اصل از ۱۰۷ اصل از متمم قانون اساسی مشروطه درباره حقوق پادشاه است. در اصل ۲۷ بخش سوم درباره قوای مملکت می گوید که ریاست قوه مجریه با شخص پادشاه است. چرا رامین پرهام چنین دروغ هایی می گوید؟ رامین پرهام چنین می گوید زیرا که این یک تاکتیک جا افتاده چپی هاست. چپی ها واژه را بر می گزینند که یک مفهوم روشن و آشکاری دارند و به این واژه معنای جدید می دهند. برای رامین پرهام هنگامی که از مشروطه می گوید، از حکومت مشروطه شاهنشاهی سخن نمی گوید بلکه رامین پرهام از جمهوری می گوید. رامین پرهام با وقاحت می گوید اگر کسی می گوید که او مشروطه خواه است نباید بگوید جاوید شاه. کسی که جاوید شاه می گوید خواهان برقراری حکومت مشروطه شاهنشاهی است. رامین پرهام باز هم فراتر می رود و می گوید امیر طاهری که تاکنون رضا شاه دوم می گفته است اکنون نیز دریافته است که مشروطه جمهوری هم هست.
مردم هشیار باشید، گفتگوهای این کسان یک نیرنگ است. همین نیرنگ را خمینی به کار برد. خمینی در گفته هایش در باره ولایت فقیه گفته است اسلام دین افرادی است که به دنبال حق و عدالت هستند و دین کسانی است که آزادی و استقلال می خواهند.
خمینی در اینجا واژه های آزادی و حق و عدالت و استقلال را به کار می گیرد و ما می بینیم که چگونه این واژگان در اسلام تعبیر و تفسیر می شود. حق و عدالت در اسلام یعنی شریعت. آزادی یعنی دستگیر شدن و مورد تجاوز قرار گرفتن، و زندان و تازیانه و اعدام زیرا که عقیده خود را بیان کرده اید. اگر بانویی بخواهد زندگی را بر پایه تصمیم ها و باورهای خود بسازند، از سوی پلیس دینی مجبورش می کنند که شریعت اسلام را رعایت کند. در چارچوب انقلاب اسلامی که در ایران به راه انداختند، بسیاری از واژه ها را دگرگون ساختند و واژه را معنای جدیدی دادند. از تروریست های چپ که پاسگاه پلیس را ویران ساختند و اسلحه ها را به یغما بردند و بزرگان کشوری و لشکری را کشتند، مبارزین آزادی ساختند. از اسلامیست های تروریست که سینما رکس آبادان را به آتش کشیدند، رهبران اسلام ساختند. حتی از آیت الله خمینی به کوشش روزنامه ها امام ساخته شد و کوتاه زمانی پس از آن پیش از آنکه گام شیطانی اش را بر خاک مقدس ایران بگذارد، رهبر سیاسی و دینی شد. باز هم با کوشش شبانه روزی روزنامه نگاران و حزب ها و گروه های خاین به ایران و ایرانی.
اسلامیست ها که حقوق بشر را اصلا نمی شناسند، در تهران کمیته حقوق بشر راه اندازی کردند و شاهنشاه ایران را متهم کردند که حقوق بشر را در ایران شکسته است زیرا که تروریست ها و ادمکش ها در زندان بودند. پس از ورود شیخک هندی به ایران، حقوق بشر ناپدید شد و اعلام شد که حقوق بشر یک احتراع غربی است و در اسلام جایی ندارد. بشری وجودی ندارد که حقی داشته باشد. در اسلام برده وجود دارد که باید اطاعت کند اسلام یعنی تسلیم باشد و اطاعت کن.
این دگرگون ساختن مفهوم واژه ها یکی از نیرنگ هایی است که چپ و اسلامیست پیوسته به کار می گیرند. اگر چپی ها واقعیت را بیان کنند که می خواهند یک جمهوری سوسیالیستی در ایران راه بیاندازند، هیچ ایرانی هیچ فردی که مغز در سر دارد و می تواند کمی فکر کند، دنباله روی این نیرنگ بازان نخواهد بود. اگر خمینی واقعیت را گفته بود که می خواهد یک دیکتاتوری اسلامی در ایران بر پا کند،هر ایرانی می گفت که چنین حکومتی را نخواهد پذیرفت. به جای آن خمینی گفت در یک کشور اسلامی، حکومت اسلامی باید باشد. اما حکومت اسلامی چیست برای بعد خودتان خواهید دید. چپی ها امروز همان تکنیک های استدلال و جدل را راه می اندازند و می گویند ما موافق مشروطه هستیم و زمانی که جمهوری اسلامی براندازی شد خواهید دید که چه ما از مشروطه بیرون خواهیم کشید.
ما به خوبی می دانیم که این چپی ها تروریست چه در مغز متعفنشان می گذرد. اینان حکومت مشروطه شاهنشاهی را نمی خواهند که مردم در ان قدرت داشته باشند بلکه اینان در پی برقراری یک حکومت سوسیالیستی هستند که حزب کمونیست همانند اسلام برای مردم تصمیم بگیرد. اینان آن اندازه بی شرم هستند که برای ما ملت ایران که در پی برقراری حکومت مشروطه شاهنشاهی هستیم، ممنموع می سازند که جاوید شاه بنویسیم و یا جاوید شاه فریاد کنیم.
چگونه می توانیم ما علیه این نیرنگ بازی های چپی ها همان خاینین به ملت و کشور ایران مبارزه کنیم. نخست اینکه باید کاملا روشن شود که مشروطه یعنی شاه. دوم اینکه ایرانیان باید قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی و متمم آن را بخوانند و پرنسیب های این قانون را بدانند. این حقه بازی ها را پرهام ها به کار می گیرند برای کسانی که قانون اساسی را نمی شناسند. می دانم برای ایرانیان خواندن سخت است، اما باید قانون اساسی مشروطه را بخوانیم، بدانیم که پایه های این قانون کدامست و آگاه شویم که ما ملت ایران چه حقوقی داریم و چه خوشبختم زمانی که شاهنشاهمان را بر می گزنیم و او را قدرت می دهیم که نگاهبان رفاه و حال ما ملت و مرزهای کشور باشد. به او قدرت می دهیم که ریاست قوه مجریه را بر دوش بکشد تا قوانیی را که نمایندگان ما مردم می نویسند همان نمایندگای که برگزیده شده در یک انتخابات آزاد هستند و مستقیم بدون دخالت حزب و گروه و دست چین شدن به پارلمان فرستاده ایم تا برای خوشبختی و رفاه ملت قانون بنویسند، به پادشاه ما ملت قدرت می دهیم، به دست مبارکش پروانه اجرای آن داده شود و شخص پادشاه بر اجرای درست قوانین دیده وری نماید.
ایرانیان باید این ها را بدانند وگرنه ما دوباره در همان تله ای خواهیم افتاد که در سال ۱۳۵۷ همین سخنوران خاین و همین کسانی که به خود اجازه می دهند ملتی را مغزشویی کنند نیافتیم.
سوم اینکه هنگامی که ایرانیان به نام مشروطه گرد هم می آیند، باید پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان و تاجدار ایران را برافراشته سازند و سرود شاهنشاهی ایران را بنوازند. چپی ها کوشش کردند که سرود شاهنشاهی را با سروده ای ایران که در جنگ دوم جهانی زمان اشغال ایران ساخته شده بود را جایگزین نمایند. نام پهلوی برای چپی دردی است جانکاه، ما در کنار خاندان پهلوی و رضا شاه دوم می ایستیم. به کوری چشم تو چپی مزدور مواجب بگیر از استعمار که خودت جرات نداری بگویی که که هستی چه نقشه های پلیدی برای ایران و ایرانی دارید، و بگویید که قهرمانان شما لنینین و استالین و چه گه وارا و انور خوجه و مایو و کاسترو و همین آشغال هایی که ملت ها را نابود ساختند.
باید همه ما ایرانیان بدانیم که سرود ملی ایران سه بخش دارد: سرود پرچم، سرود ملت و سرود شاهنشاهی
سرود ملت هسته حکومت مشروطه است
- بودیم و هستیم پیرو حق
- جز حق هرگز نخواهیم از جهان
- با شاه پرستی مملکت را
- داریم از دست دشمن در امان
- ما پیرو کردار نیکیم
- روشندل از پندار نیکیم
- رخشنده از گفتار نیکیم
- شده زین فضائل بلند آواز ایران