ایران یک زندان بزرگ
درگاه:قانون اساسی مشروطه ایران | حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟ | اعلیحضرت رضا شاه دوم و مشروطه |
ایران یک زندان بزرگ
کشور ایران یک زندان بزرگ - خانواده مهسا امینی را ممنوع الخروج کردهاند. قرار بود برای دریافت جایزه زاخاروف که به مهسا تعلق گرفته است، خانواده مهسا به اروپا بیاید. در روز ۱۳ دسامبر ۲۰۲۳ برابر با ۲۵۸۲ شاهنشاهی، خانواده مهسا قرار بود، در پارلمان اروپا در استراسبورگ کشور فرانسه این جایزه را دریافت دارند. جایزه زاخاروف جایزهای است که به نام دانشمند و نیک اندیش بزرگ روس آندره زاخاروف نامیده شده است. برنده این جایزه پنجاه هزار یورو نیز دریافت خواهد داشت. این جایزه از سال ۱۹۸۸ به افراد یا گروههایی داده میشوند که برای آزادی اندیشه و حقوق بشر زندگی خود را وقف کردهاند. نخستین برنده این جایزه به نلسون ماندلا از افریقای جنوبی و آناتولی مارچنکو از روسیه مشترکا داده شد. و در سال ۲۰۲۳ این جایزه قرار بود به مادر و پدر مهسا داده شود در یادبود مهسا و جنبش زن زندگی آزادی که با مرگ مهسا آغاز شد.
مادر و پدر مهسا ویزای معتبر برای سفر به اروپا داشتند، اما جمهوری اسلامی پاسپورتهای آنان را مصادره کرده است و گفتهاند که خانواده مهسا پروانه سفر به خارج از کشور را ندارند. برادر مهسا و مادر و پدر مهسا پروانه نیافتند که سوار هواپیمایی شوند که آنان را قرار بود به فرودگاه فرانکفورت بیاورد. جمهوری اسلامی کوشش میکند که از تماس خانوادههای قربانیان ستم رژیم با جامعه بین المللی جلوگیری کنند. در تظاهراتی که مرگ مهسا راه انداخت در سراسر کشور ایران پایان دادن به رژیم جمهوری اسلامی خواسته شد. بر پایه آمار عفو بین الملل در تظاهرات برای مهسا بیش از ۲۲ هزار تن دستگیر شدند و صدها ایرانی به قتل رسیدند.
اینان چه کسانی هستند که ایران را به زندان بزرگ دگرگون ساختهاند؟ اینان همان کسانی هستند که بیش از چهل و پنج سال پیش حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران را غیرقانونی دانستند و دروغ پراکندند که در ایران بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی وجود دارد. اینان کسانی هستند که در سال ۱۳۵۵ صلیب سرخ و عفو بین الملل را به ایران کشاندند تا با این زندانیان دیدار و گفتگو کنند. سازمانی مخفی در ایران، زمانی که جیمی کارتر انتخابات را برد و وارد کاخ سفید شد بنیاد نهاده شد و با نام « جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» آغاز به کار کرد. مرکز این سازمان مخفی، دفتر وکالت احمد صدر حاج سید جوادی بود که در کنار ساختمان « حسینیه ارشاد » قرار داشت. زیر چتر این سازمان مخفی، همه دشمنان پهلوی گِرد آمدند، کسانی چون مهدی بازرگان، آیت الله سید ابوالفضل موسوی زنجانی از هموندان نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی، ناصر میناچی از یاران و همراهان علی شریعتی و از موسسان حسینیه ارشاد، سید فتح الله بنی صدر حقوقدان و از دشمنان پهلوی و هموند درجه یک نهضت مقاومت ملی همان جبهه ملی دوم و یکی از نویسندگان به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی و برادر بزرگتر ابوالحسن بنی صدر، یدالله سحابی : از پایه گزاران نهضت آزادی به همراه سید محمود طالقانی و مهدی بازرگان که مادر سازمان مجاهدین خلق بود. وی عضو شورای انقلاب بود و در دولت مهدی بازرگان وزیر مشاور بود. هاشم صباغیان: از بنیانگزاران نهضت آزادی و مسئول کمیته پیشباز از خمینی بود وی در دولت موقت بازرگان وزیر کشور بود. کاظم سامی : رهبر جنبش انقلابی مردم ایران (جاما)، و هموند «نهضت خداپرستان سوسیالیست». وزیر بهداشت پس از شورش ۱۳۵۷ از همدستان علی شریعتی، نظام الدین قهاری، تاج الدینی و دیگر لای و لجنهای اجتماع ایران حبیب الله پیمان: هموند کمیته رهبری شورای فعالان ملی مذهبی و از بنیانگزاران و دبیرکل « جنبش مسلمانان مبارز». وی در شیراز مسئول « نهضت خداپرستان سوسیالیست» شد. رحمت الله مقدم مراغهای: هموند « کانون نویسندگان» و سخنران شبهای شعر گوته در سفارت آلمان و از هم پالکیهای محمدعلی سپانلو و سیمین دانشور بود و همدست رحیم عابدی بود. مراغهای پس از شورش اسلامیستها و کمونیستهای تروریست در ایران استاندار آذربایجان شرقی شد. از سوی حزب جمهوری خلق مسلمان برگزیده خبرگان قانون اساسی شد. کریم سنجابی: رهبر جبهه ملی ایران و وزیر فرهنگ دولت محمد مصدق و وزیر خارجه دولت مهدی بازرگان اسداله مبشری: هموند جبهه ملی مستشار دیوان عالی کشور و مدیر کل دادگستری محمد مصدق، سپس وزیر دادگستری دولت موقت مهدی بازرگان دریادار احمد مدنی: از هموندان بلند پایه جبهه ملی و وزیر دفاع دولت مهدی بازرگان پس از اینکه کمیته برقرار شد، یک کمیته اجرایی با هفت هموند برگزیده شد با مهدی بازرگان رییس کمیته، احمد حاج سید جوادی نایب رییس، علی اصغر حاج سید جوادی، عبدالکریم لاهیجی، میناچی و مقدم مراغهای
برای سرنگون ساختن شاهنشاه ایران، کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر میبایستی که انبوهی از پشتیبانان را گِرد خود آورد. اما پشتیبانان آنان، تروریستهای آموزش دیده در کمپهای کوبا و فلسطین و لیبی و عراق بودند که به سبب ترور و کشتار بلندپایگان ایران در زندانها به سر میبردند. برای بیرون کشیدن این تروریستها از زندان، نیاز به تاکتیکی بود که باید طراحی شود. سرانجام با خدعه و دروغ مشاورین حقوق بشری کارتر پیشنهاد کردند که تروریستهای چریک فدایی و مجاهد خلق و اسلامیست و تودهای و نهضت آزادی و دیگر گروهکهای کوچک و بزرگ را « زندانی سیاسی » بنامند. قهرمان این داستان که وضعیت آدمکشان و تروریستها در ایران به زندانی سیاسی دگرگون شود، رییس سازمان عفو بین الملل مارتین اِنالز بود.[۷] وی از سازمان کوچکی که چند هزار دلار بودجه سالانه آن بود، با این هوچی گریها، سازمان بزرگی با بیش از دویست هزار هموند و با بودجه چند میلیون دلاری ساخت. بنیادگزار سازمان عفو بین الملل پیتر بننسون سازمان را ترک کرد زیرا که اسنادی در دست داشت که نشان میداد که سازمان عفو بین الملل پنهانی وابسته به سازمان جاسوسی سیا شده است.
پرویز ثابتی رییس شایسته امنیت داخلی کشور در کتاب « در دامگه حادثه» نیز به این توطئه بین المللی اشاره میکند که با پیشنهاد ریچارد فالک و ویلیام باتلر «کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» تنها مارتین اِنالز و سازمان عفو بین الملل را فراخواندند که برای بازدید زندانها به ایران بیایند. هم چنین آنان سازمان صلیب سرخ بین المللی و کمیته بین المللی حقوقدانان که ویلیام باتلر هموند آن بود را نیز به ایران فراخواندند. پرویز ثابتی میگوید که برداشت وی این بود که آنها میآیند و ماموریت خود را انجام میدهند و کشور را ترک خواهند کرد. ولی وقتی آمدند و نخستین دیدار را با پرویز ثابتی انجام دادند، گفتند: "روش کار ما این است که یک دور کامل بازرسی را انجام دهیم و توصیههایی به دولت ارایه نماییم و یک یا دو سال میمانیم که نظارت کنیم که ببینیم که آیا به توصیهها عمل میشود یا نه؟
پرویز ثابتی میگوید که پیش از اینکه سازمان عفو بین الملل و همدستانش وارد ایران شوند، ما نزدیک به ۳۷۰۰ زندانی ضد امنیتی داشتیم. نزدیک ۷۰۰ تن از آنها، کسانی بودند که به زندانهای کوتاه مدت یک سال و دو سال محکوم شده بودند و مدت زندانی خود را گذرانده بودند. اما چون در زندان به فعالیت هایشان ادامه داده یا مدرک جدیدی از آنها به دست آمده بود و یا به قول سردمداران جمهوری اسلامی شدیدا در موضع خود پا برجا مانده بودند، و در صورت خروج از زندان دوباره به گروههای مسلح میپیوستند، با قرار بازداشت جدید در زندان نگاه داشته شده بودند. از دی ماه ۱۳۵۵ تا بهمن ماه ۱۳۵۷ که اعدام بلندپایگان لشکری و کشوری آغاز شد، سازمان عفو بین الملل، صلیب سرخ جهانی و کمیته بین المللی حقوقدانان در ایران ماندند. با سرنگونی شاه ایران و اعدام بزرگان کشور این گروه ماموریت خود را به پایان رساندند و ایران را ترک کردند و دیگر از ۴۰۰ سازمان حقوق بشری که علیه شاهنشاه ایران بنیاد شده بود اشارهای به خونی که در کشور ایران از اعدام ارتشیان و نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران ، وزرا، نمایندگان، مدیران، صاحبان صنایع، و مردم ایران به پا شده بود نکردند و این سازمانها ناپدید شدند. با این کار بخش حقوق بشر برای همیشه برای جمهوری اسلامی بسته شد. اگر امروز ایرانیان تظاهرات کنند و حقوق خود را بخواهند، از سوی این رژیم خونخوار اسلامی به عنوان تروریست معرفی میشوند و به قتل میرسند. حقوق بشری که این اسلامیستها از شاهنشاه خواسته بودند و همه حقوق بشری را شاهنشاه آریامهر به آنان داده بودند، نمیخواهند که امروز به مردم ایران بدهند.
امروز ما همان سناریو را در جنگ میان اسراییل و حماس میبینیم که در زمان شاهنشاه آٰریامهر رخ داده بود. فعالان چپ در دانشگاههای آمریکایی پشتیبان تروریستهای حماص علیه اسراییل میباشند. بی بی سی اخبار هولناک درباره وضعیت نوار غزه پخش میکند بدون اینکه حماص را مقصر بداند و اینکه آنان تروریستهایی هستند که به اسراییل شبیخون زدند. فعالان چپ در سراسر جهان تظاهرات برای حماص علیه اسراییل را برگزار میکند.
سازمانهای وابسته به سازمان ملل متحد درباره دشواریهای فلسطینیها در نوار غزه گزارش میدهند اما به هیچ روی ، از حمله و تجاوزها و قتلهای تروریستهای حماص را در اسراییل نامی نمیبرند. آشکار است که جهانیان از آنچه که چهل و پنج سال پیش در ایران رخ داد، آموخته است. هیچ کس نمیآید تا حماص را از نابودی نجات دهد. آشکار است که دومین جمهوری اسلامی با مدل جمهوری اسلامی در ایران را نمیخواهند پا بگیرد. روشن است برخی کسان هموند حماص دریافتهاند و آموختهاند که نابود خواهند شد و جمهوری اسلامی که کارگردان این حمله بود، به کمک شان نخواهد آمد.
هموندی از حماص در ویدیویی که در فضای مجازی پخش شده است میگوید چرا ما را نابود میکنید، اسلحهها را جمهوری اسلامی میدهد و فرمانها برای جنگ را نیز جمهوری اسلامی است که میدهد، جمهوری اسلامی باید نابود شود و نه حماص. اکنون فرتورهایی از هموندان حماص به چاپ میرسد که تسلیم نیروهای اسراییل شدهاند و اسلحهها را زمین گذاشتهاند.
این نشانه خوبی برای مردم است که حماص روشن ساخته است که اگر صلح برای خاورمیانه میخواهند جمهوری اسلامی باید نابود شود. تنها کسانی که هنوز آویزان جمهوری اسلامی هستند چپیها میباشند، ما باید در این راستا کار کنیم که نفوذ و تاثیر سیاسی آنها را به مینیمم رسانیم.