مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ آبان ۱۳۰۹ نشست ۱۶۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هفتم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هفتم

قوانین بنیان ایران نوین
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری هفتم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ آبان ۱۳۰۹ نشست ۱۶۴

مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ آبان ۱۳۰۹ نشست ۱۶۴

صورت مشروح مجلس روز شنبه سوم آبان‌ماه ۱۳۰۹ (۲ جمادی‌الثانیه ۱۳۴۹)

مجلس یک ساعت و نیم قبل از ظهر به ریاست آقای دادگر تشکیل گردید

[۱ـ تصویب صورت مجلس]

صورت مجلس پنجشنبه اول آبان‌ماه را آقای مؤید احمدی (منشی) قرائت نمودند

رئیس ـ آقای زوار

زوار ـ قبل از دستور

رئیس ـ آقای فیروزآبادی

فیروزآبادی ـ قبل از دستور

رئیس ـ در صورت مجلس نظری نیست؟ (نمایندگان ـ خیر) صورت مجلس تصویب شد

[۲ـ تصویب دو فقره مرخصی]

رئیس ـ دو فقره مرخصی از کمیسیون عرایض و مرخصی رسیده است قرائت می‌شود

خبر مرخصی آقای بیات

نماینده محترم آقای مرتضی قلیخان بیات از تاریخ اول آبان ۱۳۰۹ تقاضای چهارده روز مرخصی نموده و پنجاه تومان از حقوق این مدت را با نظارت مؤسسه شیر و خورشید سرخ به مریضخانه زاویه مقدسه اختصاص داده‌اند کمیسیون با تقاضای ایشان موافق و اینک خبر آن را تقدیم می‌دارند

رئیس ـ مخالفی نیست (نمایندگان ـ خیر) موافقین با این مرخصی قیام فرمایند

(اغلب قیام نمودند)

رئیس ـ تصویب شد

خبر مرخصی آقای محمد آخوند

نماینده محترم آقای محمد آخوند از تاریخ پنجم آبان‌ماه ۱۳۰۹ تقاضای نه روز مرخصی نموده‌اند کمیسیون با تقاضای ایشان موافق و اینک خبر آن را تقدیم می‌دارد

رئیس ـ آقای فیروزآبادی

آقا سید یعقوب ـ ول کن این بدبخت را

فیروزآبادی ـ چه بدبختی دارد آقا یک کسی که ماهی سیصد تومان حقوق می‌گیرد این بدبختی نیست بدبخت ملتی است که کسی به فکر او نباشد خیر چون بنابراین بود که هر کس مرخصی بخواهد یک مقداری از حقوقش را تخصیص بدهد … (دیوان‌بیگی ـ کی بنا بر این شده است آقا؟) خوب بعضی‌ها که بنایشان براساس خیر است عموماً عرض نکردم معذرت می‌خواهم چون بعضی‌ها بنایشان بر این (همهمه نمایندگان کی چنین بنائی بود؟ زنگ رئیس) که در این اساس خیر همراهی کنند و یک مقداری از حقوقشان را تخصیص به این کار بدهند خوب است دیگران تأسی کنند این را در نظر بگیرند و این نام نیک باقی بماند

رئیس ـ آقایان موافقین قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد

[۳ـ شور در لایحه صیانت آثار ملی]

رئیس ـ خبر کمیسیون اقتصاد ملی راجع به حفظ آثار عتیقه مذاکره در کلیات است. آقای طلوع

طلوع ـ مقصود دولت از تقدیم این لایحه حفظ آثار ملی است و به عقیده بنده این منظور و مقصود بسیار خوب است که آثار ملی ما حقیقتاً حفظ شود و مصون از هر تعرضی باشد ولی این لایحه موقعی که در کمیسیون مطرح بود بنده ناخوش بودم و نتوانستم در کمیسیون شرفیاب شوم و نظریات خودم را بعرض کمیسیون برسانم و مخصوصاً آقای فروغی چون یک نفر آدم اجتماعی هستند نظریات اعضاء کمیسیون را هر وقت ملاحظه کرده‌اند صحیح است رعایت کرده‌اند و حقیقتاً کسی که بیشتر از همه نظریات آنها را مورد دقت قرار داده و مساعدت کرده‌اند آقای فروغی بوده‌اند و بنده مخصوصاً امتحان کرده‌ام از آنجمله راجع به ذغال‌سنگ و حقوق مالکین. ولی در این لایحه اساساً بنده هر چه مطالعه می‌کنم می‌بینم در آتیه هم دولت مصادف با یک مشکلاتی خواهد شد و هم اسباب زحمت مردم خواهد شد یعنی زندگانی مردم را از هر حیث متزلزل می‌کند و بالاخره اگر یک ملاقات دوستانه هم در مملکت باشد بواسطه خاطر این لایحه بکلی از بین می‌رود و دیگر کسی جرئت نمی‌کنند منزل بنده بیاید یا بنده منزل او بروم. مادة یک این لایحه را بنده می‌خوانم و هر چه فکر می‌کنم نمی‌دانم چطور همچو چیزی در مملکت عملی می‌شود. مادة یک را بعرض آقایان می‌رسانم: مادة اول ـ کلیه آثار صنعتی و ابنیه و اماکنی که تا اختتام دوره سلسله زندیه در مملکت ایران احداث شده اعم از منقول و غیرمنقول با رعایت مادة سه این قانون آثار ملی ایران محسوب و در تحت حفاظت و نظارت دولت می‌باشد. کلیه آثار صنعتی که تا آخر زندیه (که اول قاجار باشد) جزء آثار صنعتی و جزء آثار عتیقه می‌شود اعم از منقول و غیرمنقول بالاخره در تمام خانه‌های ما ممکن است این آثار صنعتی و آثار ملی اعم از اینکه داشته باشیم یا نه بنده در منزل خودم یک خط میر دارم از آثار صنعتی است یا یک چیزهای صنعتی قلمکار اصفهانی عهد صفویه زردوزی و بالاخره سایر قسمتها از جمله گلدوزی گیلان (در عهد صفویه هم بوده است.) خامه‌دوزی و حتی لباسهای زنهای ما در آن وقت تمام از آثار صنعتی است که بنده و آقایان بهیچوجه من‌الوجوه شاید اطلاع نداشته باشیم که در خانه‌های ما همچو چیزی است. یک کسی می‌رود آنجا می‌بیند یک ـ قلمکار عهد صفویه آنجا بوده یا در گیلان یک گلدوزی آنجا بوده تا اوایل قاجاریه اینقدری نیست صد و چهل سال است اینها هم آثار ملی است بنده هم اساساً ملتفت قضایا هم نبودم می‌رود راپورت می‌دهد در مملکت ما هم که الحمدلله متأسفانه این را خواستم عرض کنم به آقای فروغی که حقیقتاً ما و دولت باید همیشه زحمت بکشیم که مردم را به تهذیب اخلاق وادار کنیم نه به سوءاخلاق تمام مدارس ما

(نه ما سایرین هم دارند) یک قسمت مهم راست است از برای فراگرفتن علم است ولی از برای فراگرفتن تهذیب اخلاق هم هست همانطور که سایرین کردند ماها هم حقیقتاً باید ملت ایران را وادار کنیم به تهذیب اخلاق نه به سوءاخلاق. موضوع قاچاق‌گیری و موضوع قاچاق حقیقتاً پست‌ترین اعمالی است که در دماغ ما تشویق می‌شود. بنده گناهکار نیستم در خانه بنده قلمکار اصفهان بوده فوری راپورت می‌دهند بنده را حبس می‌کنند و تسلیم محکمه می‌کنند و مجازات می‌کنند گناه بنده این بوده است که یک تکه گلدوزی عهد صفویه یا زندیه داشتم بعلاوه من مالکم سلب مالکیت از من چرا می‌کنید به چه مناسبت مطابق کدام قانون مطابق کدام حق سلب مالکیت از من می‌کنید؟ که بنده مجبور باشم تمام آن را از ید خودم خارج کنم از اختیار مالکیت خودم صرفنظر کنم در تحت اختیار شما بگذارم. بنده عرض می‌کنم شما آثار عتیقه را حفظ کنید همانطور که دیگران می‌کنند بالاخره ما راهی می‌خواهیم برویم که دنیای متمدن هم رفته‌اند ما که مجتهد نیستیم. دیگران از ما مجتهدتر هستند بالاخره باید ما هم مثل سایرین آثار صنعتی‌مان را حفظ کنیم به چه جور به اینجور که یکپارچه زردوزی مال عهد زندیه که در منزل بنده است بیایم تسلیم شما کنم. بنده خودم لازم دارم نمی‌دهم به شما چه چیز بنده را مخبور می‌کنید؟! به عقیده بنده این مسئله با زندگانی عموم ما تماس دارد در تمام خانواده‌های ما این قبیل اشیاء هست بنده چند سال قبل در بازار رفتم یک چندتا خطوط خوب دیدم گفتم چند گفت پنجاه تومان بنده گفتم یک چیزی بگویم که ندهد گفتم ده تومان گفت بگیرید الآن هم شاید چندتاش از بین رفته باشد چندتاش باقی باشد (بعضی از رفقا هم شاید دیده باشند) بنده هم ملتفت نباشم یک کسی بیاید آنجا بگوید این قاچاق است این از آثار عتیقه است آنوقت تشریف بیاورند بنده را ببرند حبس کنند مجازات کنند و مبلغی پول از بنده بگیرند گناه بنده است که چندتا خط خوب دارم این مادة یک است که حقیقتاً به عقیده بنده عملی نیست و از آقا استدعا می‌کنم بالاخره اگر هم یک آثار صنعتی را می‌خواهند حفظ شود بالاخره یک موزه‌ای ترتیب بدهند که آثار ملی ما را حفظ کنند و اگر یک چیزهائی را هم مردم حاضر شدند بیاورند به شما بفروشند خوب خوبست البته پسندیده و مستحسن هم هست بعلاوه گذشته از همه اینها در اینجا هیچ معلوم نکرده که چه چیز جزو آثار ملی است ممکن است تا آخر زندیه اول قاجار یک چیزهائی هم باشد که ما عقلمان نرسد که اینها جزو آثار ملی است معین کنند که آثار ملی چیست نه اینکه بفرمایند ما نمی‌توانیم معین کنیم چه چیز است. بنده عرض می‌کنم چرا می‌توانیم معین کنیم که بنده بدانم این جزو آثار ملی است بعد هم اگر میل کردم بیاورم به دولت بفروشم و اگر میل نکردم در خانه خودم نگاهدارم مقصودتان این است که این آثار از ایران خارج نشود بنده هم موافقم که این آثار ملی ما از ایران خارج نشود و به جاهای دیگر نبرند چنانچه در پاریس بنده دیدم قسمتهای زیادی از آثار ملی ما در آنجا بود و اگر هم توضیحات آن را نمی‌خواندم بنده هیچ نمی‌دانستم و تصور هم نمی‌کردم که مال ایران باشد البته این هم یک راه معینی دارد این را غدغن کنید که آثار ملی را هیچکس حق ندارد از ایران خارج کند هر کس بخواهد خارج کند باید با اجازه دولت باشد هم به مقصودتان رسیده‌اید و هم این آثار ملی را نگذاشته‌اید خارج کنند از گمرک اما اینکه کلیه آثار صنعتی اعم از منقول و غیرمنقول و ابنیه و اماکن تا اختتام دوره زندیه این حقیقتاً چیز غریب و عجیبی است! این عملی نیست و بالاخره اسباب زحمت است بنده همانطو که پریروز عرض کردم البته می‌دانم دولت هر جا سوءرفتار از مأمورین ببیند جلوگیری کرده و می‌کند و باید هم بکند ولی متأسفانه چه کنیم آقای تقی‌زاده خودشان می‌فرمایند مأمورین ممیزی ما خوب نبوده‌اند بعد از سه سال زحمت و خسارت تازه تشریف می‌آورند پشت تریبون می‌فرمایند مأمورین ممیزی ما خوب نبوده‌اند خوب نبوده‌اند بنده چه گناهی دارم بنده که مسئول نیستم که مأمورین شما خوب نبوده متأسفانه این اقراری است که خود

دولت می‌کند و می‌گوید مأمورین ما خوب نیستند خوب چرا اسباب زحمت مردم می‌شوند چرا یک قانونی باید وضع شود که سوءاستفاده از آن قانون شود متأسفانه یک امر دیگری است که قانون را تفسیر می‌کند در صورتیکه هیچکس غیر از مجلس شورای ملی حق تفسیر قانون ندارد ولی متأسفانه مأمورین ما تفسیر قانون می‌کنند تا چه رسد به اینکه این ماده را بخواهند در این مملکت مجری کنند بنده استدعا می‌کنم همانطور که ما و آقایان موافقیم یک راه‌حلی پیدا کنید برای اینکه در آتیه نه ما دچار اشکال بشویم نه خودتان و نه مأمورین شما به ما اذیت بکنند این بود عرایض بنده در مادة یک مادة سه که در اینجا نوشته شده اساساً خود بنده نفهمیدم می‌نویسد: ثبت مال در فهرست آثار ملی با تشخیص و اجازه و حکم کتبی دولت باید بشود ولیکن اگر مال مالک خصوصی داشته باشد نتایجی که بر این حکم مترتب است فقط بعد از اعلام امر به مالک حاصل خواهد شد

بنده نفهمیدم مقصود از این ماده چیست خیلی خوب این یک قسمتی است که نتایجی که بر این مترتب است فقط بعد از اعلام حاصل خواهد شد یعنی چه یعنی مجازات حاصل خواهد شد جریمه حاصل خواهد شد که از مردم بگیرند دیگر بنده نمی‌فهمم چه چیز است بنده که نفهمیدم ممکن است آقایان توضیح بدهند چون به اندازه این ماده گنگ است که هیچ چیز فهمیده نمی‌شود. مادة چهار ـ مالک مال غیرمنقولی که مطابق این قانون از آثار ملی می‌توان محسوب داشت و همچنین هر کس که بر وجود چنین مالی پی ببرد باید به نزدیک‌ترین اداره مربوطه از ادارات دولت اطلاع بدهد تا در صورتیکه مقامات صالحه مقرره در نظامنامه اجرائیه این قانون تصدیق نمودند که از آثار ملی است در فهرست آثار ملی ثبت بشود این هم همان موضوعی است که عرض کردم حقیقتاً چطور می‌شود که چنین مالی را پی ببرد فکر کند بگوید که این از آثار ملی است و اگر بگیرند جزو قاچاق محسوب می‌شود قاچاقچی هم می‌شود مجازات هم می‌شود دیگر در این موضوع بیش از این عرض نمی‌کنم.

مادة پنج ـ اشخاصی که مالک مالی باشند که از آثار ملی محسوب شده یا آن را در تصرف دارند یا به نحوی از انحاء از آن متمتع می‌باشند می‌توانند حق مالکیت یا تصرف یا تمتع خود را حفظ کنند ولیکن نباید دولت را از اقداماتی که برای حفاظت آثار ملی لازم می‌داند ممانعت نمایند از یک طرف به بنده می‌گویند شما را مزاحم نیستیم که این را بخواهید حفظ کنید ولی از طرف دیگر به من می‌گویند حق نداری ممانعت از عملیات دولت بکنید بنده هیچ این را نمی‌فهمم این هر دو مشکل است از یک طرف بنده حق دارم از یک طرف حق ندارم این هم اساساً به عقیده بنده خوب نیست. مادة شش ـ عملیات مفصله ذیل ممنوع و مرتکبین آن به اداء پنجاه تومان الی هزار تومان جزای نقدی محکوم خواهند شد بعلاوه معادن خسارتی که بواسطه عمل خود بر آثار ملی وارد ساخته‌اند می‌توان از ایشان اخذ نمود. الف ـ منهدم‌کردن یا خرابی واردساختن به آثار ملی و مستورساختن روی آنها به اندود و یا رنگ و رسم‌کردن نقوش و خطوط بر آنها اگر یک قلمدانی بنده داشته باشم یا یک پارچه قلمکار که اشتباهاً روی این یک رنگی ریختم که خودم هم خیلی متأسفم آنوقت مجبور هستم بیست تومان تا هزار تومان جریمه بدهم قصد نداشتم که خراب کنم مال خودم بود دلم هم می‌سوخت ولی غفلتاً اینطور شد بنده بیایم بیست تومان تا هزار تومان جریمه بدهم اینکه سزاوار نیست چرا؟ در اثر غفلت اینطور شده مال خودم هم هست یک ذره خراب شد به چه مناسبت بنده جریمه بشوم جریمه یعنی چه چرا؟ هزار تومان جریمه از مردم بگیرند خوب خراب شده چه بکنم مال خودم بوده است این هم اساساً عملی نیست (اقدام به مرمت و تجدید بنائی از آثار ملی که در تصرف اشخاص باشد باید با اجازه و تحت نظر دولت واقع شود والا مجازاتهای سابق‌الذکر ممکن است به مرتکب تعلق گیرد.) بنده بیایم یک چیزی را مرمت کنم مجازات بشوم بنده نمی‌دانم چطور باید با این مواد

مجلس شورای ملی موافقت بکند که بنده یک جائی را مرمت کردم درست کردم مجازات بشوم (کفیل وزارت اقتصاد ملی‌ـ هو نکنید دیگر) حقیقتاً خیلی غریب است (خنده نمایندگان) بعلاوه عرض کردم موضوع اینکه من مالک هستم هیچکس نمی‌تواند سلب مالکیت از بنده بکند ولی این لایحه حقیقتاً سلب مالکیت از مردم می‌کند چیز دیگری نیست. مادة نه ـ هر کس مالک مال منقولی است که از آثار ملی محسوب شده اگر بخواهد آن را به دیگری منتقل کند باید به اداره مربوطه دولتی کتباً اطلاع دهد اگر بخواهد آن مال را جزء مجموعه‌های دولتی آثار ملی قرار دهد در ابتیاع آن با شرایط متساوی بر مردم دیگر حق تقدم دارد بنده حق ندارم یک تابلو یک خطی به یکی از دوستان خودم بدهم یا منتقل کنم میل کردم که یک خط میری را بدهم به یکی از رفقای خودم مال خودم است حق ندارم باید به دولت اطلاع بدهم؟ و دولت اگر مایل شد اجازه بدهد و اگر خواستم بفروشم مجبور باشم به دولت بفروشم چرا آخر؟ انتقال‌دادن بغیر را چرا نمی‌تواند اینها حقیقتاً خیلی غریب است که یک کسی مال خودش را نتواند به کسی منتقل کند. بله مخصوصاً این قسمت اخیرش که می‌نویسد (اگر کسی مالی را که از آثار ملی محسوب شده بدون اطلاع دولت منتقل کند محکوم به جزای نقدی معادل قیمت فروش آن مال خواهد شد) محکوم به مجازات نقدی هم خواهد شد. یکی هم مادة ده است می‌نویسد: هر کس اموال منقوله که مطابق این قانون از آثار ملی محسوب می‌شود برحسب تصادف و اتفاق کشف کند اگرچه در ملک خود او باشد باید هر چه زودتر به دولت اطلاع بدهد و دولت پس از تصدیق مقامات مربوطه و ثبت آن در فهرست آثار ملی نصف آن اموال را به کاشف وامی‌گذارد. این ماده اساساً فوق‌العاده اسباب زحمت است مخصوصاً در قراء و قصبات که مردم برای آبادی ملک مشغول کاوش زمین هستند یک چیزهائی را پیدا کنند و بعد بیاورند بدهند به دولت حالا اساساً در قانون مدنی هم در همین قسمت یک شرحی نوشته شده است باب پنجم قانون مدنی است مادة ۱۷۳ دفینه مالی است که در زمین یا بنائی دفن شده و برحسب اتفاق و تصادف پیدا می‌شود مادة ۱۷۴ـ دفینه که مالک آن معلوم نباشد ملک کسی است که آن را پیدا کرده است. موضوع حفر زمین است دفینه بالاخره چیزی است که در زمین دفع شده باشد درآورند حفر چیست حفر هم همین کاوش است تردیدی نیست. زارعین مالکین ما در قراء قصبات برای آبادی املاک خودشان چنانچه اغلب آقایان هم امتحان کرده‌اند خود بنده هم امتحان کرده‌ام یک چیزهائی از زیر زمین موقع حفرکردن پیدا کرده‌اند این چه می‌شود این بالاخره همان چیزی است که آقا مقصود دارید و حالا این موضوع باعث کشمکش‌های زیاد است ولی به چه مناسبت قانون اساسی می‌گوید هیچکس نمی‌تواند سلب مالکیت از اشخاص بکند مالک می‌تواند هر جور استفاده از املاک خودش بکند قانون شرع هم همینطور است قانون اساسی هم همینطور است تازه شما مطابق این قانون سلب مالکیت از من می‌کنید می‌گوید آن چیزهائی که خودت زحمت کشیده‌ای از زمین پیدا کردی مال خودت نیست باید به من بدهی این به عقیده بنده در آتیه اسباب زحمت همه ماها خواهد شد و بالاخره هنوز که این قانون تصویب نشده یک زحمت فوق‌العاده داشتند مردم که اگر یک زارعی در اثر حفر زمین یک سکه پیدا می‌کرد فوراً مأمور می‌رفت می‌گفت تو گنج پیدا کردی هر چه زارع گفت من یک سکه بیشتر پیدا نکردم می‌گفتند خیر تو باید منشأ این را به مان نشان بدهی و شما چقدر از این پیدا کرده‌اید آنوقت بیچاره را شش ماه در حبس می‌انداختند حالا آیا از تقصیر و گناه او صرفنظر می‌کردند یا نه ولی مزاحم حال او می‌شدند و بالاخره این ماده یک چیزی است که در هر جائی یک کسی چیزی پیدا کند یا اتفاق بیفتد باید هر چه زودتر برود به دولت اطلاع بدهد اگر یک ساعت هم دیر و مسامحه کرد آنوقت حکم قاچاق و قاچاقچی را پیدا می‌کند حاضر و آماده می‌گوید چون مسامحه کردی باید مجازات شوی در صورتیکه حق قانونی من است قانون اساسی به من حق داده قانون شرع

به من حق داده قانون مدنی به من حق داده و شما می‌خواهید سلب مالکیت از من بکنید. و این اساساً به عقیده بنده خوب نیست

مادة ۱۱ـ حفر اراضی و کاوش برای کشف و استخراج آثار ملی منحصراً حق دولت است و دولت مختار است که این حق را مستقیماً عمل کند یا به مؤسسات علمی یا به اشخاص یا شرکت واگذار نماید) این حفر اراضی و کاوش زمین دیگر حق بنده و آقایان نیست حق مالک و زارع نیست فقط منحصراً حق دولت است آنوقت اختیار اجازه‌دادن هم دارد یعنی بالاخره چه جور اختیار دارد دولت یک نفری را امر می‌دهد سر ملک بنده تمام املاک بنده را برای کشف آثار ملی حفر کند کاوش کند بالاخره چیزهائی را هم که درمی‌آورند بردارند و خودشان ببرند ملک بنده را هم خراب می‌کنند بنده هیچ حق نداشته باشم و شخصاً دولت حق داشته باشد این کار را بکند به عقیده بنده چنین حقی را به دولت دادن صلاح مجلس شورای ملی و مردم نیست و بالاخره صلاح دولت هم نیست برای اینکه دولت حکومت ما است و ما به دولت خودمان علاقمندیم و یک چیزی که صلاح عامه نباشد نباید در اینجا اجازه داد چطور می‌شود که دولت در املاک هر کسی حق کاوش داشته باشد چرا؟ مطابق کدام اصل این به عقیده بنده اساساً خوب نیست این بکلی سلب همه چیز را از ما می‌کند دیگر بهیچوجه در آتیه مالکین حق کاوش در املاک خودشان نخواهند داشت حالا مضرات دیگری هم دارد که بنده در اینجا نمی‌خواهم عرض کنم حالا مادة دوازده می‌نویسد حفاری اگر فقط برای کشف آثار ملی و تحقیقات علمی باشد حفاری علمی و اگر برای خرید و فروش اشیاء عتیقه باشد حفاری تجارتی است در ابنیه و اموال غیرمنقوله که در فهرست آثار ملی ثبت شده حفاری تجارتی ممنوع است. این تفکیک بین حفاری علمی و تجارتی است و این ماده را که بعد می‌خوانم متضاد است با این ماده در یک جا حفاری تجارتی را ممنوع کرده در جای دیگر حفاری تجارتی را اجازه داده است از یک طرف قانون منع می‌کند از طرف دیگر بدون هیچ شرطی تصویب می‌کند مادة سیزده می‌نویسد حفاری در اراضی که مالک خصوصی دارد گذشته از اجازه دولت استرضای مالک را نیز لازم دارد در محلهائی که در فهرست آثار ملی ثبت شده یا دولت پس از اقدامات اکتشافیه آنها را در فهرست ثبت کند مالک حق امتناع از اجازه حفاری ندارد و فقط می‌تواند حقی مطالبه کند و مأخذ تعیین این حق ضعف اجرت‌المثل زمینی است که مالک بواسطه حفر از استفاده آن محروم می‌گردد در ملک بنده شاید یک کوزه پیدا کنند و این کوزه قیمتش ده هزار تومان است بنده حق دارم ضعف اجرت‌المثل آنجا را بگیرم ضعف اجرت‌المثل بنده چقدر است ده تومان خیلی خوب یک کسی می‌آید مبالغی از ملک من استفاده می‌برد آنوقت ده تومان به من می‌دهد حالا در قسمت اجرت‌المثل این ملک چه گفتگو و چه چیزهاست البته بقدری است که بنده باید بروم به عدلیه و عرض حال بدهم من می‌گویم اجرت‌المثل ملک من اینقدر است آنها می‌گویند خیر اینطور نیست بالاخره این به عقیده بنده عادلانه نیست که از ملک من بیایند و ده هزار تومان استفاده کنند آنوقت بخواهند ده تومان بدهند این اساساً صلاح نیست مادة ۱۴ باز تأیید می‌کند همان قسمت اولیه را (مادة ۱۴ در ضمن عملیات حفاری علمی یا تجارتی) در مادة دوازده عملیات تجارتی را ممنوع کرده اینجا آمده است اجازه داده است (آنچه در یک محل و یک موسم کشف شود اگر مستقیماً توسط دولت کشف شده تماماً متعلق به دولت است) این اساساً در آنجا یک چیزهائی است که معین کرده بود در اینجا بکلی سلب حق کرده است و تماماً متعلق به دولت است در اراضی مردم در املاک مردم که صاحب ملک چیزی پیدا کرده است متعلق به دولت می‌شود مطابق این ماده (و اگر اشخاص متفرقه کشف کرده باشند دولت تا ده فقره از آنها را می‌تواند انتخاب و تملک نماید و از بقیه نصف را مجاناً به کاشف واگذار و نصف دیگر را ضبط کند

اولاً اگر خود دولت کشف کرد که مال خودش است اما اگر اشخاص آثار ملی کشف کردند آقا چیز غریبی است اشخاص متفرقه چه کار به ملک من دارند که بیایند در ملک بنده کشف آثار ملی بکنند بردارند و ببرند آنوقت ده قسمت شما ببرید آنچه که ته‌مانده است و چیزی قیمت ندارد بدهید بنده جداً مخالفم و عرض می‌کنم نه دولت و نه دیگری حق ندارد به املاک مردم تعدی کند لهذا با این قسمت و سایرش مخالفم آخر به چه مناسبت؟ باز اینجا یک جریمه دیگر مادة ۱۶ متخلفین از مادة ۱۰ و همچنین کسانی که بدون اجازه و اطلاع دولت حفاری کنند ولو در ملک خودشان باشد محکوم به بیست تومان الی دو هزار تومان جزای نقدی خواهند شد آنجا هزار تومان بود اینجا هم باز اگر من بی‌اجازه دولت حفاری کنم آنوقت از بیست الی دو هزار تومان جریمه بشوم اساساً به عقیده بنده این لایحه چیز عجیبی است هر جا را که ملاحظه می‌کنم هزار معایب دارد یکی از چیزهائی که می‌خواستم عرض کنم و از غرایب است این است که عرض می‌کنم در مادة هیجده می‌نویسد اشیائی که از آثار محسوب و صدور آن جایز نباشد هرگاه بخواهند تقاضای جواز صدور نمایند دولت حق دارد از اجازه صدور امتناع نموده و به قیمتی که صادرکننده برای صدور جواز در تقاضانامه خود اظهار کرده ابتیاع نماید و اگر مالک در فروش به اظهار قیمت امتناع نمود جواز صدور داده نخواهد شد و هرگاه اجازه صدور داده شد معادل صدی پنج از قیمت عادله آن به تقویم مقوم دولتی حق صدور اخذ می‌شود) خوب در اینجا باز یک اختلافاتی است بنده اساساً نمی‌خواهم بروم اجازه بگیرم به من می‌گویند باید این را بفروشی و قیمت هم خودشان معین می‌کنند اساساً این را آقایان می‌دانید که در اینجا این قبیل چیزها چون مشتری ندارد خریدار ندارد بنده قیمت او را نمی‌دانم ولی در جائی که مشتری و خریدار یعنی بعبارة اخری بازار دارد تعیین قیمت آن با بازار است ممکن است یک کوزه‌ای در اینجا اگر به بنده بدهند یک قران نمی‌خرم ولی در جاهای دیگر هزار تومان می‌خرند اولاً چرا به شما بدهم و به خارج نبرم چه ضرر دارد چیزهائی را که دولت صلاح می‌داند خارج شود اینها پول است چرا خارج نشود کوزه پول است بنده می‌برم پول می‌آورم به مملکت خودم چرا شما مخالفت می‌کنید بالاخره در اینجا بهیچوجه این عملی نیست زیرا ممکن است شما پنج تومان قیمت کنید و من در آنجا هزار تومان بفروشم ما نمی‌توانم قیمت معین کنیم بعلاوه بنده هیچ ضرری نمی‌بینم که دولت آن چیزهائی را که صلاح نیست خارج شود آنها را حفظ کند و نگذارد خارج شود ولی بقیه را آزاد بگذارد و در دسترس مردم بگذارد که جزء صادرات باشد پول وارد کنند زیرا گذشته از اینکه شما یک صدی پنج می‌گیرید صادرات مملکت است ما هر قدر بتوانیم تشویق کنیم و تسهیل کنیم وسائل صدور را برای این مملکت و برای مردم بهتر است که برای خاطر یک صدی پنج این اشکال‌تراشیها را بکنیم چرا حالا گذشته از اینکه اینجا نوشته است حقوق گمرکی و تعرفه گمرکی که سر جای خودش هست بنده اینجا باید مطابق قسمت آخر این ماده که راجع به حقوق گمرکی است و سر جای خودش است که بنده یک حقی باید آنجا بدهم و یک حقی هم اضافه اینجا بدهم و آنوقت مجبور باشم که به دولت بفروشم اگر دولت لازم نداشت و نخرید آنوقت صدی پنج به دولت بدهم و حق گمرک را هم بروم در آنجا بدهم چرا برای اینکه یک کوزه می‌خواهم ببرم هزار تومان پول بیاورم این است عرایض بنده و استدعا می‌کنم آقای فروغی توجه کنند این لایحه با این ترتیب اساساً اسباب زحمت مردم است

کفیل وزارت اقتصاد ملی (آقای فروغی)ـ نماینده محترم در ابتدای فرمایشات خودشان تصدیق کردند که بنده در گذراندن قانون که به مجلس شورای ملی پیشنهاد می‌شود حاضر هستم که نظریات آقایان را بشنوم و قبول کنم و به تجربه خودشان این مسئله را تصدیق کردند (بعضی از نمایندگان ـ صحیح است) حالا هم همینطور است و

بنده در مورد این لایحه هم در کمیسیون همین کار را کردم در مجلس شورای ملی هم حاضرم و اگر هر مطلبی که صحیح بوده است و آقایان نمایندگان متذکر شدند و بنده اشتباه کرده‌ام اصلاح کنیم اما خیلی گله‌مند هستم از آقا که با وجود اینکه این تصدیق را درباره بنده کردند خودشان تقریباً مثل بنده رفتار نکردند با وجود اینکه خودشان عضو کمیسیون بودند ممکن بود در کمال صفا اظهارات خودشان را بفرمایند تا بنده ایشان را قانع کنم گرچه چند روز قبل از ان کسالت داشتند ولی بعد که کسالتشان رفع شد بنده متوقع بودم که اگر فقط مقصودشان این بود که کار صحیح بکنیم و قانون خوب بگذرانیم می‌توانستند در کمیسیون یا در خارج کمیسیون با بنده مذاکره کنند تا بنده در اکثر فرمایشاتشان ایشان را قانع کنم که اینطور که اظهار کردند نیست و اگر غیر از ایشان کس دیگری اینجا این فرمایش را کرده بودند من می‌گفتم عجب مهارت غریبی دارند در مغلطه‌کاری ولی عرض نمی‌کنم مغلطه‌کاری زیرا ایشان این کار را نکردند و با بنده مذاکره نکردند و حالا اینجا ذهن آقایان را مشوب می‌کنند این فرمایشاتی که فرمودند بنده بطور قطع به شما عرض می‌کنم که من اوّله الی آخره جواب دارد فرمودید چرا حق صدور می‌گیرند بسیار خوب نگیرند ما حق صدور را طرداً للباب اینجا گذاردیم اگر چنانچه آقایان صلاح نمی‌دانند که یک حق صدور جزئی به گمرک ما عاید شود بنده هیچ حرفی ندارم فوراً قبول می‌کنم این قبیل چیزها را بنده می‌توانم قبول کنم و حاضرم از حق صدور صرفنظر کنم اما اساس مطلب اینطور نیست و بنده برعکس جنابعالی (که این لایحه را در نظر آقایان همچو وانمود کردید مثل اینکه یک دیوی است یک عفریتی است که هجوم کرده است به این مملکت و عنقریب این مملکت را خواهد بلعید) مباهات می‌کنم که لایحه را پیشنهاد کرده‌ام و اگر گذشت زهی سعادت من و اگر نگذشت من یک وظیفه بزرگ ملی را انجام کرده‌ام و سایرین مسامحه کرده‌اند عرض کردم در این لایحه تصرفات مطلب دیگری است هر جا عیبی دیدیم ملاحظه می‌کنیم مذاکره می‌کنیم یا من شما را قانع می‌کنم یا شما مرا قانع می‌کنید اما در اساس مطلب اینطور نیست بله این لایحه را ممکن است یک کسی از روی عقیده رد بکند اما کیست آن کس و کیست که از روی عقیده قبول می‌کند این فرع بر دو چیز است فرع بر این است که ما آثار ملی خودمان را چه نظری داشته باشیم و فرع بر این است که ما عقیده داشته باشیم به اینکه مملکت ایران و ملت ایران از صد قسمت شرافت پود و نخش مرهون راجع به آثار ملی است و این آثار ملی و این حیثیت و شرافت قابل اعتنا و قابل حفظ و نگهداری هست یا نه اگر ما یک مردمانی باشیم که بگوئیم سه هزار سال تاریخ ایران که معلوم و مسلم است و چندین هزار سال قبلش که حالا نمی‌دانیم و شاید بواسطه این آثار کشف شود این هیچ اهمیت ندارد که از دست ما برود یا مجهول بماند یا تفریط و ضایع شود عیب ندارد و من که دو جریب زمین دارم برحسب ظاهر آن هم تصور می‌کنم که بواسطه اقدام دولت در حفظ آثار ملی این مالکیت من از دو جریب زمینم متزلزل شود به من نباید این ضرر وارد شود ولی سه هزار سال تاریخ ایران اگر لطمه بهش وارد شود ضرری ندارد این دو نظر است هر کس این نظر را دارد که این سه هزار سال تاریخ ایران و این چند نسل کرورها ایرانی که در این مملکت زحمت کشیده‌اند و هنر پیدا کرده‌اند صنعت تاریخی داشته‌اند آثار صنعتی درست کرده‌اند و شرافت تاریخی برای ما درست کرده‌اند اینها محل اعتنا نیست لازم نیست حفظ کردش این محل اعتناست که بنده در خانه خودم هوس دارم یا به اینکه در ملکی که دارم هیچکس نگاه نکند این مقدم است؟ البته بنده آنوقت عرض می‌کنم کسانی که این عقیده دوم را دارند این قانون را باید رد کنند و کسانی که قسمت اول را در نظر دارند همان نظری است که عرض کردم و اما بنده فرمایشات آقا را اگر بخواهم یکی‌یکی در مواد جواب عرض کنم اینجا

عوض اینکه دو شور کنیم چندین شور خواهد شد بعلاوه بنده نمی‌توانستم اینها را یادداشت کنم و جواب عرض کنم البته در موقع خودش در شور دوم حاضر هستم با طول و تفصیل مباحثه کنیم بطور کلی عرض می‌کنم این قانون به مالکیت تزلزلی وارد نمی‌کند هر کس مالک مالی هست هست به زور هم از دستش نمی‌گیرند تصرف بی‌جا هم در مالش نمی‌کنند و در یکی‌یکی این مواد بنده به شما ثابت می‌کنم اما اینکه می‌فرمایند دولت حفظ کند آثار ملی را خوب چطور حفظ کند؟ در قانون باید تکلیفش معین شود شاید یک شرایط دیگری را هم شما بر این اضافه کنید بسیار خوب بعضی شرایط را لازم می‌دانند بنده هم شاید قبول کنم چنانچه خودشان در ضمن فرمایشاتشان فرمودند و تصدیق کردند که دولت باید حفظ کند آثار ملی را خوب چطور حفظ بکند البته باید مراقبت بکند مالک ملک را در محافظت آثار ملی که خوب حفظ کند حالا دولت چطور محافظت کند آثار را و حفظ می‌کند این مطلب میدان دارد و بنده می‌توانم به قدر یک شاهنامه برای شما صحبت کنم تخت‌جمشید (طلوع ـ آقا تخت‌جمشید ملک کسی نیست) الحمدلله در این مملکت از این قبیل خیلی است طاق بستان است قبر کورس است قبل از اسلام بعد از اسلام بعد از اسلام خوشبختانه مساجد و اماکن مشرفه است که متأسفانه از دست مالکیت ما مصون است اما قبل از اسلامش خیر حالا این باعث نمی‌شود که من به دولت بگویم که تو حق نداری به ملک من نگاه کنی تخت‌جمشید را شما می‌خواهید مرمت کنید نمی‌گذارند شما می‌گوئید چرا جلوگیری می‌کنید من می‌خواهم مرمت کنم خوب آقا خراب می‌کنید شما

طلوع ـ من تخت‌جمشید را عرض نکردم …

کفیل وزارت اقتصاد ملی ـ آقا اجازه بدهید شما فرمایش می‌فرمودید بنده گوش دادم شما هم گوش کنیم یک بنائی مثل گنبد شاهزاده عبدالعظیم یک گنبدی مثل گنبد مسجد تبریز گنبد شاه خدا بنده اینها را شما می‌خواهید مرمت کنید مالکش می‌خواهد مرمت کند. آخر دخالت مالکین بود که اینطورش کرد محافظت اینها و مرمت اینها این است که کاشی آن را بردارند بفروشند به فرنگیها این است که دولت می‌گوید آقا ملک ملک تو مال مال تو اما در این ملک این بنا و این اثر از ملت ایران است این مال یک نفر نیست تمام ملت و مملکت ایران در اینجا حق دارند باید با نظر آنها و من به توسط متخصصین اهل فن و اهل علم کاری کنیم که اینها به همین حالی که هست بماند و از این خرابتر نشود و مرمتی که شما بردارید یک مشت گچ بزنید به یک جائی به یک چیزی که خبر ندارید چیست و او را خراب می‌کنید این را البته بنده اجازه نمی‌دهم ملت ایران باید این تقاضا را از افراد خودش داشته باشد اگر بخواهد مخالفت کند و این حق را محفوظ ندارد برای دولت ایران بنده نمی‌دانم این چه حس و چه عقیده‌ای است می‌فرمایند ما در خانه‌هایمان همه یک چیزهای نفیسی داریم و بعد از این به موجب این قانون دیگر نخواهیم داشت بدبختانه بواسطه اینکه یک همچو قانونی نداریم و یک اقداماتی برای حفظ این آثار نشده است دیگر چیزی باقی نمانده اگر هزار بود حالا دوتاست باقیش کجا است؟ یا در موزه‌های فرنگستان یا در خانه‌های اعیان فرنگستان است دروغ می‌گویم؟ (خیر صحیح است) این قانون برای این است که این چیزها برای شما بماند اگر هم بفروش می‌رود این قانون برای این است که این چیزها بفروش نرود و اگر بفروش می‌رود اقلاً به ترتیبی فروش برود که یک استفاده کنیم این قانون از چند نقطه‌نظر نوشته شده ملاحظه علمی ملاحظه صنعتی ملاحظه شرافت ملی ملاحظه اقتصادی شما در اینجا بیاناتی فرمودید مثل اینکه این قانون که گذشت تمام ثروت این مملکت معدوم می‌شود خیر اینطور نیست در خاک ایران زیر خاک ایران کنوز و گنجهائی هست که این گنجها را باید درآورد مثل معادن باید درآورد از اینها این

چند قسم استفاده را کرد استفاده علمی استفاده صنعتی استفاده شرافتی استفاده اقتصادی استفاده علمی چطور؟ استفاده علمی چنانکه یک قطره از دریا در مملکت ما عمل شود یک تکه در مملکت ما هست اسمش شوش است در آنجا فرانسویها امتیاز داشتند اولاً اینجا عرض می‌کنم این دولتی را که شما اینجا می‌خواهید روسیاهش کنید که این قانون را پیشنهاد کرده این دولتی است که باطل کرده است این امتیازات را خیلی چیزها را درست کرده که یکی از کارهائی را که کرده است این است که امتیاز حفر عتیقیات کلیه ایران را که ابدالدهر الی یوم‌القیمه داده شده بود به یک مملکت خارجی او را لغو کرد (صحیح است) البته علل بسیار داشت که ما این امتیاز را لغو کردیم یکیش این بود که حالا از هر چیز گذشته صاحب امتیاز از عهده برنمی‌آمد که استفاده کند چنانکه در ظرف سی سال فقط یک گوشه شوش را عملیات کرده بودند شما می‌دانید هستند در این مجلس کسانی که شاید اطلاع داشته باشند که از این عملیات و حفریاتی که در شوش بعمل آمد چه نتایج علمی حاصل شد نتیجه‌اش یک کلمه عرض کرده باشم این بود که تاریخ دو هزار سال ایران را رساند به هشت هزار سال تصدیق می‌فرمائید اینجا مجلس شورای ملی است مجلس علمی نیست بیرون توی آن اطاق که رفتیم بنده می‌نشینم و برای شما عرض می‌کنم این قسمت علمیش و ضمناً از برای ما شرافت دارد برای مردم دنیا علم برای ایران شرافت عرض کنم آثار صنعتی نظر صنعتی چرا این چیزها که درمی‌آید حیثیت صنعتی دارد صنعت آقا صنعت یک کلمه است که قدری در زبان ما عمومیت دارد مثلاً اگر یک کسی چوب را هم بردارد و یک تصرفی درش بکند و حالتی به او بدهد به او می‌گویند صنعت ولی صنعتی که ما می‌گوئیم آن چیزی که در ممالک دیگر لفظ خاص دارد یعنی یک چیزی که قوة تصرف و خلاقیت و ذوق یک قومی را یا یک شخصی را نشان می‌دهد یک خلاقیتی حاصل می‌کند صنعت بالاخره یک قوه‌ای است که خداوند در کله انسان گذاشته چه می‌کند پرده نقاشی می‌سازد این قوه خلاقیت دارد این حاکی از ذوق از استعداد و از یک مایه هنر بزرگی است که در وجود آن شخص که این را خلق کرده است بوده خداوند به ودیعه گذاشته است و این قوه در ملت ایران بطور غریبی به ودیعه گذاشته شده است در تمام ادوار زندگانی خودش از چند هزار سال پیش از این تاکنون این قوه در او هست و بوده است و نسبت به بسیاری از ملل دیگر این قوه را بیشتر داشته است بعضی از ملل بوده‌اند که بکلی این قوه را فاقد بوده‌اند بعضی‌ها داشته‌اند ولی بقدر اینها نبوده است بعضی ملل دیگر هم بوده‌اند بقدر ایران داشته‌اند یا قدری بیشتر داشته‌اند این یکی از نعمتهائی است که خداوند داده است ما باید این نعمت را که خدا داده قدر بدانیم و از او استفاده کنیم هزار سال پیش چه جور صنعت کرده‌اند در این مملکت دو هزار سال پیش از این چه قسم صنعت کرده‌اند و امروز هم ما نظر بکنیم و یاد بگیریم اولاً مباهات کنیم افتخار کنیم و ثانیاً اقتباس کنیم دنباله او را بگیریم و در همان خط برویم امروز در دنیا اگر مردم مملکت ایران را می‌شناسند این تکلیف ماست وظیفه وجدانی ماست که اینها را حفظ کنیم بالاخره نتیجه اقتصادیش این است که امروز هستند مؤسسات علمی در دنیا که با ما صحبت کرده‌اند با شخص خود من صحبت کرده‌اند که حاضرند منتظرند به اینکه مملکت ایران دولت ایران تکلیف حفاری را در مملکت خودش معین کند به موجب قوانین حق مردم معلوم شود حق دولت معلوم شود حق حفار و کاشف هم معلوم شود تا آنوقت بیایند در اینجا و این حفاری‌های علمی را بکنند و تمام این نتایج علمی و شرافتی و صنعتی برای ما حاصل شود و ضمناً از چندین جهت به ما نفع مالی نفع اقتصادی یعنی چه اولاً می‌آیند اینجا پول خرج می‌کنند از برای کارکردن کارگرهای ما سیاحان آن کسانی که می‌آیند از خارجه در اینجا زندگی

می‌کنند پول خرج می‌کنند این خودش یک نفعی است و یک چیزهائی ازاین نفایس به ما می‌رسد به موجب این قانون که شما اینطور طعن و لعنش کردید که یکی‌یکی در ضمن مواد عرض می‌کنم که آنچه را که شما عیب این قانون دانستید هنرش است به موجب این قانون از این خزائنی که ما داریم یک سهم مهمی به خودمان می‌رسد در موزه‌هایمان می‌گذاریم یا خودمان می‌فروشیم یا بالاخره مملکت غنی می‌شود یکی از ثروتهای بزرگ بعضی از ممالک همین است هیچ خبر دارید که مملکت مصر یک مقدار عمده از ثروتش همین آثار ملی است که از خاک مصر بیرون آمده و امروزه در موزه‌های آن گذاشته شده و آن را یک ثروت بزرگی می‌دانند مردم منجمله یکی از فایده‌هائی که مملکت مصر از اینجا می‌برد این است که سالی هزار هزار مردم برای دیدن این موزه‌ها و این آثار می‌روند در مصر و زندگی می‌کنند سیاحت می‌کنند پول خرج می‌کنند و بالاخره یک مقداری از این چیزها که بیرون می‌آید و از زیر خاک بیرون می‌بریم یا می‌برند و پول می‌شود و بفروش می‌رسد می‌فرمایند چرا دولت نظارت کند آقا نگاه کنید به ری این شهر ری این خرابه ری را نگاه کنید که رفتند برخلاف آنچه که شما فرمودید که چرا بیاید در خاک من برای چه بیاید اصلاً در خاک من کار کند می‌کند کردند و یک شهر ری را ضایع کردند یعنی کاری بر سرش آوردند بواسطه بی‌علمی اینکه هر آقا یقنلی به اصطلاح می‌رود یک تیکه کاوش می‌کند ده‌تا چیز نفیس را خورد می‌کند آنوقت یک تیکه چیز درمی‌آورد که بالنسبه قابل باشد گذشته از اینکه این نفایس از بین رفته است شهر ری از بین رفته است یعنی چه؟ تشریف ببرید در شوش تشریف ببرید در بابل اینها ظاهرتر است عالم متخصص آن کسی که علم این کار را دارد وقتی که یک شهر خرابة زیر زمین را می‌رود حفر می‌کند طوری حفر می‌کند که آن شهر خراب نمی‌شود شهر بابل بنده خودم رفته‌ام آقایان سفر عتبات می‌کنند می‌توانند در کمال سهولت بروند کوچه، خانه، مسجد، معبر انبار فلان و فلان هر چه بخواهند آنجا شسته روفته پاکیزه درست هست این ری ما هم شهر بوده اگر این کارها را نکرده بودند اگر همچو قانونی بود دولت به مردم می‌گفت بدون اجازه من حق نداری بکنی من نگاه کنم ببینم تو اهل علمی یا رفته‌ای آنجا می‌خواهی برحسب اتفاق پول پیدا کنی اگر اهل علم است اجازه بدهد والا ندهد که شهر ری به این روز نیفتد که امروز هیچ چیز نیست در شهر ری در صورتیکه شهر ری مال پانصد سال پیش از این است شهر بابل مال سه هزار سال قبل است سه هزار سال است که بابل خراب است ری پانصد سال قبل آباد بوده این شهر دیگر هیچ آثاری از آن نیست جز یک مشت خاک و خاشاک و آجر و تیله آنجا ریخته نه زراعت درش می‌شود نه کار و نه استفاده علمی می‌شود نمی‌شود گفت این ری چطور بوده آثارش چه بوده کوچه‌اش کجا بوده چه آثاری داشته این شهری که در تواریخ اینقدر ذکر می‌کنند ازش چند هزار حمام داشت چند هزار مسجد داشت اینجا چه داشت و چه داشت اگر حفر علمی شده بود امروز ممکن بود شهر ری تمام و کمال حاضر باشد و البته خراب نبود. بنده خودم دیدم در فرنگستان شهرهائی منجمله پمپئی که آقایان می‌دانند شهری است که دو هزار سال پیش از این در زیر کوه آتشفشان وزوو رفت آنوقتها که اهل علم نبودند توجه نکردند چند سال پیش از این متوجه شدند یادشان آمد که در تاریخ خواندیم این شهری بود کوه وزوو آتشفشانی کرد رفت زیر خاک و هر چه هم آدم بود از بین رفت یعنی در ظرف چند ساعت این شهر از میان رفت و یک تل خاک شد بنده شخصاً رفتم دیدم بواسطه این حفاریهای علمی کوچه، خیابان، خانه، معبر، مجسمه، ستون، سرستون، پای ستون درست همه چیز نقش و نگار توی خانه‌ام بنده الآن دارم که در یکی از جاهائی که عمارت بود خانه‌ها داشت تمام و کمال درآمده بود و خانه‌های مزین و مجلل نقاشی‌دار و یک نقاشی نشسته بود در آن عمارت و نقاشی می‌کرد و می‌فروخت و بنده یک تیکه‌اش را خریدم الآن در خانه‌ام حاضر است میل دارید بیاورم ملاحظه کنید حالا ری را بنده مثل می‌زنم خیلی جاهای دیگر هم هست اگر کسی این حس را داشته باشد و این عقیده

را داشته باشد که این حیف بود این یک چیز بزرگی بود یک غنیمت بزرگی بود از دست ما رفت و از این غنایم بزرگ ما در این مملکت از همه ممالک بیشتر داریم و اگر یک همچو قانونی وضع نکنیم طرز محافظتش را فراهم نکنیم از دستمان خواهد رفت حالا عرض کنم این بسته است به سلیقه اشخاص ایشان می‌فرمایند که خیر حیف نیست قانون را برگردانیم می‌فرمایند حیف است قانون را رأی بدهند منتهی در جزئیات بنده حاضرم همانطور که شما فرمودید فلان کس آدم منصفی است و حرف حسابی که شنید قبول می‌کند بنده قول می‌دهم به شما که اگر حرف حسابی زدید قبول کنم.

جمعی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است.

آقا سید یعقوب ـ کافی نیست.

مؤید احمدی ـ بنده مخالفم

رئیس ـ آقای مؤید احمدی

مؤید احمدی ـ بنده عقیده‌ام این است که این موضوع موضوع مهمی است اصطکاکاتی دارد با یک قوانین مهمی مخصوصاً با اصل ۱۷ قانون اساسی از این جهت اجازه بفرمائید که همه آقایان نظریاتشان را در این موضوع بفرمایند و اگر اجازه بفرمائید بنده نظریاتم را عرض کنم

عده‌ای از نمایندگان ـ بفرمائید

مؤید احمدی ـ بنده در جواب فرمایشات آقای وزیر خارجه عرض می‌کنم اولاً مجلس و همه آقایان از کلیه اقدامات دولت تشکر دارند مخصوصاً از الغاء امتیاز شوش و البته همان فرمایشی را که فرمودید ما همه معتقد هستیم که آثار صنعتی و تاریخی ایران باید حفظ شود ما هم این عقیده را داریم تمام این فرمایشاتی که فرمودید ما هم معتقدیم لکن چیزی که هست این لایحه به عقیده بنده بد تنظیم شده ممکن است ما جوری این لایحه را تنظیم کنیم که به اصول کلیمان هم برنخورد فرمودید تخت‌جمشید یا فلان این آثار در ایران دو قسم است یک قسمت آثاری است مال قبل از اسلام اینها البته امروز هیچکس مدعی مالکیت خصوصی آنها نیست …

رئیس ـ اینطور که آقایان بیرون تشریف می‌برند بنده مجلس را نمی‌توانم اداره کنم

مؤید احمدی ـ تخت‌جمشید هیچکس ادعای مالکیتش را نمی‌کند دولت هم هر عملیاتی می‌خواهد برود آنجا بکند یک قسم آثاری است مال بعد از اسلام آنها هم همانطور که فرمودید مدارسی است مشاهد است که هیچکس مداخله درش ندارد و جزء اموال عمومی است و دولت می‌تواند همه جور او را حفظ کند اما این لایحه همانطور که آقای طلوع هم شرح دادند اولاً بنده خیلی خوشوقتم که آقای وزیر اقتصاد خودشان معلم علم حقوق هستند یک موادی در این لایحه دارد که با اصول کلیه ما مخالف است یکی از اصول کلیه ما این است که این قانون برمی‌دارد سلب می‌کند سلطنت مالک را از ملک و مال او گذشته از این قاعده کلی که بنده می‌خواهم اینجا عرض کنم الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم است در این قاعده بنده دیده‌ام که خیلی به طرف افراط و تفریط رفته‌اند حتی یکی از علما که اسمش را نمی‌خواهم ببرم نوشته است بقوله تعالی‌الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم که تصور کرده است آیه قرآن است این آیه قرآن نیست متن خبر هم نیست این قاعده کلی عقلی است که انسان که دارای یک ملکی شد البته این تسلط دارد بر ملک یا بر نفس خودش و همین قاعده هم در دو جا منقوض است یعنی اگر تسلط خودش را بخواهد بر نفس خودش بطور سوء اعمال کند آنجا جلوش را می‌گیرند کسی بگوید من مسلط بر نفس خودم هستم و سم الفار می‌خورم البته جلوش را می‌گیرند برای اینکه انتحار کار غلطی است و حرام است یا یک کسی بگوید این خانه مال من است می‌خواهم یک مناره بسازم سیصد متر ارتفاع آفتاب خانه همسایه را جلوش را می‌گیرد آنجا البته حق ندارد اصطکاک می‌کند با قاعده لاضرر و او وارد است بر این باقی دیگرش یعنی وقتی که مضر به نوع نباشد مضر به فلان نباشد این قاعده را نمی‌شود بهم زد اگر این قاعده را بهم زدیم دیگر هیچ چیز برای

کسی باقی نمی‌ماند این است که اصل ۱۷ قانون اساسی این نقطه‌نظر را حفظ کرده اصل هفدهم می‌گوید سلب تسلط مالکین و متصرفین از املاک و اموال متصرفی ایشان به هر عنوان که باشد ممنوع است مگر به حکم قانون نه به موجب قانون که آقای دکتر حسن‌خان چند روز قبل این موضوع را خوب تشریح کردند یعنی محکمه حکم کند که این ملک متصرفی من را از دستم بگیرند آنوقت می‌شود این را برداشت پس بیائیم اینجا یک قانونی وضع کنیم که سلب تسلط مالکین را از اموالشان بکند از خانه‌هایشان بکند این بکلی این این اصل مسلم را بهم می‌زند این است که بنده در چند ماده مخصوصاً یادداشت کردم چند ماده هست که با آن اصل کلی اصطکاک می‌کند و اگر ما مخالفت می‌کنیم از این نقطه‌نظر است نه با نظریاتی که جناب اجل عالی بیان کردید ما موافقیم مخالف نیستیم همه می‌گوئیم آثار ملی را باید حفظ کرد همه می‌گوئیم شهر شوش را خوب درست کرده‌اند شهر ری را خراب کرده‌اند تخت‌جمشید را هم می‌گوئیم که نباید خراب کنند مدارس را هم باید حفظ کرد کاشی‌ها را هم نباید بدزدند ببرند تمام این فرمایشات حضرتعالی را موافق هستیم لکن با آن موادی که با آن اصل کلی مخالفت می‌کند نمی‌شود موافقت کرد بنده یک خانه داشته باشم فردا بخواهم زمین آن خانه را بکنم متأسفانه یک سردابی هم پیدا شد آنوقت مرا بگیرند ببرند دو هزار تومان جریمه کنند این خیلی کار بدی است (کفیل وزارت اقتصاد ملی ـ اینطور نیست) در ماده هست که از پنج هزار تومان تا دو هزار تومان تصریح دارد در ماده. یا حق نداشته باشد مثلاً ملاحظه بفرمائید در یک ماده هست که اگر آثار عتیقه در خانه‌اش باشد اطلاع ندهد آن آثار را که تعیین هم نفرمودید همینطور که فرمودید یک قطعه خط میرعماد همه کس در خانه‌اش دارد یک جلد قرآن قدیمی همه کس دارد باید به اجازه شما باشد حالا این وقتی که به اجازه شما سلب سلطنت از من می‌کنید (کفیل وزارت اقتصاد ملی ـ نیست اینطور) یا اینکه فلان آدم آمد خبر داد نصف قیمت را بهش می‌دهید بنده دیگر کسی را به خانه‌ام راه نمی‌دهم اطمینان ندارم روی اینکه می‌رود اطلاع می‌دهد پس این لایحه را خوب است حضرت اجل عالی پس بگیرید یک مطالعه درش بکنید و مجدداً در کمیسیون این مواد را مطالعه کنند یک نظری درش بکنند آنوقت همه موافقت خواهیم کرد

کفیل وزارت اقتصاد ملی ـ بنده عرض کردم که وقتی که بنای بحث شود و شور در مواد بنده یکی‌یکی این مواد را حاضرم که در مقابل شما ثابت کنم که اشتباه کردید از آن تصوری که کردید اشتباه کردید اینطور نیست که یک کسی یک خط میری در خانه‌اش داشته باشد ببرند او را دو هزار تومان جریمه کنند توجه نفرمودید در معنی قانون و این اشتباه برایتان حاصل شده است بنده حاضرم که داخل شوم در مباحثه آنچه بر شما اشتباه شده بنده ظاهر کنم که آن نگرانی که دارید نیست و اگر نتوانستم بنده متعهد هستم که پس بگیرم ولی این لایحه با مطالعات کامل نوشته شده بنده عرض نمی‌کنم هیچ اشتباه نشده ممکن نیست یک کسی یک بشری که ابتدا به کار می‌کند اشتباه نکند بخصوص بعد از آنکه در کمیسیون مذاکرات کردیم و آقایان یک نظریاتی داشتند بنده خودم یک نظریاتی بعد از پیشنهادکردن قانون برایم آمد در کمیسیون گفتم و اصلاح کردیم یک نظریاتی آقایان برایشان آمد اظهار کردند بنده قبول کردم و اصلاح کردیم لایحه را بنده پس نمی‌گیرم و اطمینان می‌دهم به آقایان بنده هم مجبور نکردم کسی را که برخلاف عقیده خودش رأی بدهد هر ماده که دیدید صلاح است و ثابت کردم به شما که بی‌عیب است رأی بدهید هیچ اجبار و الزامی نیست چون می‌دانید که بنده غرضی در این قانون ندارم چه فایده برای من دارم من نه حفارم نه مخالف حفارم نه ملاکم نه مخال ملاکم اصل مالکیت را هم خودم قبول دارم خیلی هم اصل مقدسی می‌دانم مصلحت دنیا را هم در این می‌دانم که اصل مالکیت محفوظ و متزلزل نباشد هر قدر هم بتوانم در

این کار مجاهدت می‌کنم که این اصل برقرار بماند و مسلکاً هم می‌دانید بنده نه مسلک بلشویکی دارم نه مسلک سوسیالیستی و در کتابی هم که در اکونومی‌پلتیک یعنی در علم ثروت نوشته‌ام بپرسید و ببینید که چقدر آنجا مصر بوده‌ام که مصلحت در این است که این اصلی را که فرمودید که الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم من خودم این را قائلم (کازرونی ـ ما از کلمه بلشویک می‌ترسیم) و ملتفت مطالب هم هستم اما حالا درضمن یک چیزی می‌خواهم یکقدری بطور مزاح عرض کنم که اگر آقایان تفسیر قانون را اینطوری که حالا بنده یکی دو فقره‌اش را شنیدم بفرمایند می‌توانم عرض کنم حق با آن کسانی است که در خارج تفسیر می‌کنند می‌فرمایند آقای دکتر اینطور فرمودند که در این عبارت قانون اساسی که می‌نویسد سلب تسلط مالکیت مالکین نمی‌شود کرد مگر به حکم قانون یعنی به حکم محکمه. اینطور نیست آقا تصرف مالک را محدود نمی‌توان کرد مگر به موجب قانون. یعنی مجلس شورای ملی رأی بدهد که در فلان مورد فلان طور شود به حکم قانون معنایش این نیست یعنی به حکم محکمه. البته قانون تکلیف معین می‌کند در مواردی که قانون وضع شد حق ایجاد می‌شود در مواردی که در سر حق اختلاف پیدا می‌شود آنوقت یک کسی باید رفع این اختلاف را بکند و آن محکمه است. قانون مثلاً حق معین کرد از برای دولت که مالکیت اشخاصی را در ملک خودشان محدود کند برای اینکه مالیات بگیرد مالیات‌گرفتن محدودکردن حق مالکیت نیست؟ (کازرونی ـ خیر نیست) هست من که مالک مالی هستم به چه دلیل شما می‌آئید مالیات می‌گیرید؟ ّ! پس مطابق همین اصل قانون دولت را ذیحق کرده که در یک مواقعی مالکیت مردم را نسبت به مالشان سلب کند کلاً یا بعضاً. بعضاً مورد مالیات است. حالا این حق ایجاد شد به موجب قانون از برای دولت اگر در یک موقعی بین یک فرد و دولت اختلاف شد در سر این حق دولت می‌گوید این مورد موردی است که قانون به من حق داده. آن شخص می‌گوید خیر آقا اشتباه کرده‌اید این مورد آن موردی نیست که قانون به شما حق داده باشد این را ما نمی‌دانیم اینها یک چیزهائی است که مسلم است بنده می‌خواهم در بیاناتم استناد کنم به این فقره و همین اصل همانطوری که گفتند بنده عربی نمی‌خواهم ذکر کنم آیه قرآن و مثل عربی و اینها کار من نیست وظیفه من نیست. والا می‌گفتم مامن عام الا و قدخص

آقا سید یعقوب ـ آقا این نه آیه است نه خبر

کفیل وزارت اقتصاد ملی ـ بنده عرض می‌کنم قانون اساسی ما حقوق برای مردم معین کرده اما خود قانون اساسی هم حدی برای آن معین کرده است آن حد قانون است آزادی که قانون اساسی مگر آزادی به مردم نداده که هر شخص آزاد است الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم. این عبارت شرعی و عربی آن است قانون اساسی هم گفته مردم آزادند اما آن اصل عمومی را که هم قانون اساسی به ما داده و هم قبل از او شرع به ما داده و قانون اساسی هم تجویز کرده است محدودکردن آن را چنانچه در یک مواردی دولت حق دارد بنده را بگیرد ببرد حبس کند پس هم تسلط بر نفس و هم تسلط بر مال یا به اصطلاح ما متجددین هم آزادی شخصی و هم آزادی مالی بجای خودش مسلم اما برای مصالحی مجلس شورای ملی که مقنن است حق دارد به موجب قانون آن آزادی را یا بکلی سلب کند یا محدود کند حالا می‌فرمائید که آن قانون اصطکاک پیدا می‌کند با آن اصل بنده می‌گویم پیدا نمی‌کند زیرا اگر من به اختیار خودم بدون اجازه مجلس شورای ملی یعنی بدون قانون هر قسم عملیات می‌کردم در ملک مردم آنوقت شما حق داشتید بگوئید مخالف قانون اساسی عمل کردی ولی می‌آیم اینجا می‌گویم قانون بگذرانید شما که قانون اساسی بهتان حق داده است که این تحدید را بکنید بر طبق مصلحت بکنید فقط چیزی که شما می‌توانید بفرمائید این است که بفرمائید مصلحت در اینجا

اجازه نمی‌دهد که من این کار را بکنم بنده را می‌بینید چقدر خوب مطالب را ملتفتم و خوب تشریح می‌کنم همه چیز را در مواد بفرمائید بعد از آنکه اجازه دادید که من نظریات خودم را بگویم و توضیحات لازمه را دادم آنوقت بفرمائید که در اینجا با این همه توضیحاتی که تو دادی من ندیدم که اینجا مصلحت ایجاب کند که من فلان حد را برای ملک مردم معین کنم و برای مالکیت مردم حدی تعیین کنیم خوب اگر نظرتان اینطور گرفت هر طور نظرتان گرفت رأی بدهید ولی بنده امیدوارم در اکثر مواد شما را قانع کنم چونکه حاضرم از برای اینکه یک مباحثه منطقی و علمی بکنیم بدون حرارت و تمنا هم دارم که حرارت نکنید بدون حرارت مثل دو نفر آدمی که می‌خواهند با هم درس روان کنند می‌گوئیم و می‌شنویم بحث علمی می‌کنیم یا شما قانع می‌شوید یا بنده

جمعی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است

رئیس ـ پیشنهادی از آقای دشتی رسیده است قرائت می‌شود:

بنده پیشنهاد می‌کنم لایحه از دستور خارج شود

رئیس ـ آقای دشتی

دشتی ـ علت اینکه بنده این پیشنهاد را کردم این است که این لایحه از غیر مجرای قانونی خودش تقدیم مجلس شورای ملی شده عرض کنم این لایحه را حقاً باید وزیر معارف پیشنهاد کند اینجا در مادة پنج قانون اداری معارف این قید شده است ـ مادة پنجم ـ وظایف اداره معارف ـ (۱) مراقبت در امور تعلیمات عالیه و فرستادن شاگرد به خارجه (۲) تشکیل کتابخانه و مجموعه‌های علمی و تاریخی (۳) تأسیس موزه‌های تاریخی و علمی و صنعتی (۴) تحصیل عتیقیات و نظارت در حفریات (۵) نگاهداری آثار قدیمه و حفظ آنها از اندراس و فنا ـ الی آخر عرض کنم اینها نشان می‌دهد که این قسمت کارها از وظایف وزارت معارف است و این لایحه را حقاً باید وزیر معارف تقدیم مجلس کند و تقدیم آن از طرف وزارت اقتصاد ملی هیچ معنی ندارد بنده نمی‌دانم به چه مناسبت آقای کفیل وزارت اقتصاد ملی تشریف آورده‌اند و این لایحه را تقدیم مجلس کرده‌اند از خارج ما آنطوری که اطلاع پیدا کرده‌ایم این بوده که وزیر معارف مخالف با این لایحه بوده آیا چطور می‌شود یک لایحه را که وزیر مسئول او مخالف باشد او را به مجلس بیاورند (یکی از نمایندگان ـ مانعش چیست) آنوقت مسئولیت مشترک است یک لایحه که تقدیم مجلس می‌شود باید تمام هیئت دولت در آن موافق و شریک باشند مانعش این است عرض می‌کنم دلائلی هم که آقای فروغی فرمودند وافی به مقصودشان نبود یعنی دلائلشان اخص از مدعی بود دلائل مطابق با سئوالات و اعتراضاتی که آقایان نمایندگان کردند نبود ملاحظه بفرمائید ایشان از تخت‌جمشید صحبت کردند که اگر ما بخواهیم برویم تخت‌جمشید را حفظ کنیم فلان کس می‌گوید مال من است در صورتیکه این امکنه تاریخی مال یک شخصی نیست هیچکس هم معارض با آنها نیست متأسفانه دولت هیچ اقدامی برای حفظ آنها نکرده است مسجد شاه اصفهان را ملاحظه بفرمائید تمام ترک خورده کاشی‌هایش ریخته و خراب شده یک وجب گرد و خاک روی تمام کاشی‌ها است بروید تخت‌جمشید را نگاه کنید بدون پاسبان بدون نگهبان هر کس می‌رود در آنجا هر چه می‌خواهد می‌کند دیوارهای آنجا را نشان می‌کنند در اردبیل و مشهد و اغلب جاهای تاریخی و امکنه بزرگ ما که حفظ آنها از وظیفه درجه اول دولت است و برای همان مصالحی که خود آقای کفیل وزارت اقتصاد ملی گفتند یعنی برای حفظ شرافت و اعتبارات تاریخی ایران باید حفظ شود اینها همه به اهمال و مسامحه گذشته یکی دیگر از وظایف مهم دولت این است که این آثار ملی که دارد جمع کند و برود موزه درست کند کدام موزه را درست کرده‌اند و بهیچوجه آن وظایف خودشان را عمل نکرده‌اند و حالا یک لایحه آوردند و می‌خواهند مردم را گرفتار کنند بنده عقیده‌ام این است که اول از همه دولت باید

وظایف خودش را انجام کند یعنی آثار ملی موجوده را حفظ کند و آنهائی که پراکنده است جمع‌آوری کند بعد لایحه بیاورد اساساً ما موافقیم که لایحه راجع به حفریات داده شود اما نه به این شکل لایحه باید متضمن جاهای مهم باشد یعنی همین شهر ری که فرمودند در لایحه نوشته باشد شهر ری یا جاهای دیگر هیچکس حق ندارد در اینجا حفریاتی بکند مگر با اجازه دولت یا اینکه بطور مطلق نوشته شود که هیچکس حفاری به عنوان کشف آثار عتیقه نمی‌تواند بکند مگر به اجازه دولت اما به اینطور که این لایحه را تنظیم کرده‌اند آنوقت تمام اشیائی که در تصرف اشخاص است این را بهش لطمه‌زدن و اینکه ملزم باشند به دست دولت بدهند این همان اشکالی است که آقای مؤید احمدی هم فرمودند. و این مخالف با قانون اساسی است والا اگر ما بگوئیم که قانون اساسی است و سر جای خودش صحیح است ولی مجلس هم می‌تواند قانون وضع کند که او را تحدید کند این نمی‌شود. قانون اساسی باید مقدس باشد (صحیح است) باید دور از تعرض اشخاص باشد. قانون که وضع می‌شود باید در حدود قانون اساسی باشد والا اگر قانونی بخواهند وضع کنند که سر سوزنی تماس داشته باشد با قانون اساسی این نمی‌شود و قانونیت ندارد یعنی فقط قوانین باید در حدود قانون اساسی نوشته شود والا معنی ندارد. این مسائلی را هم که می‌فرمائید مالیات ما می‌گیریم این سلب مالکیت است مالیات یکی از آن چیزهائی است که باید داده شود در قانون اساسی هم تصریح دارد سلب مالکیت نیست اما یک جاهائی که سلب مالکیت می‌کند اگر دولت خیلی علاقمند است از یک کسی یک قطعه خط میر دارد دلش می‌خواهد بفروشد باید اینقدر پول به او بدهد که او خودش بیاورد تقدیم دولت ایران بکند که او در کلکسیون خودش بگذارد. بنده تقاضا کردم به کمیسیون برگردد و از نظر آقایان وکلا بگذرد و به شکل بهتری تنظیم شده و به مجلس بیاید (صحیح است)

کفیل وزارت اقتصاد ملی ـ اما اینکه فرمودند این لایحه از غیر مجری خودش آمده اینطور نیست این لایحه بنده عرض کردم چندین حیثیت دارد. یکی حیثیت اقتصادی است. و بنده از این جهت این را پیشنهاد کردم. البته درضمن حیثیت علمی هم دارد در آن قسمت علمی با وزارت معارف است و وزارت معارف ذینفع است اینکه فرمودند بنده برخلاف نظر وزارت معارف کار کردم اینطور نیست بنده تنها این کار را نکردم و این قانون را همه کس می‌داند با موافقت هیئت دولت پیشنهاد کردیم که وزیر معارف خودش هم جزو هیئت دولت است و علاوه بر اینکه خودش جزو هیئت دولت است و این را می‌داند علاوه با او مذاکره کردیم و اگر مخالف بودند مخالفت خودشان را می‌کردند و اگر هم فرضاً ما مخالفت ایشان را محل اعتنا قرار نمی‌دادیم حق داشت اعتراض کند پس اگر وزیر معارف این لایحه را نداده دلیل بر اینکه ایشان مخالف بودند نیست اما اینکه فرمودند. بنده تأسف می‌خورم از اینکه آقایان کاملاً مطالعه نکرده و مباحثه نکرده یک اصولی را در نظر گرفته‌اند و می‌فرمایند سلب مالکیت می‌شود بنده نمی‌دانم کجای این قانون سلب مالکیت می‌کند ما که تصریح کردیم که اگر در ملک کسی اموالی پیدا شد به ملکیت او باقی باشد منتها نسبت به اموال منقوله ما گفتیم چی کردیم یک کاری کردیم به نفع مردم و گفتیم کسانی که یک اموالی دارند که جزو آثار ملی است این را به دولت اطلاع بدهند و یک سند و قباله برای این بنویسند و یک تصویب‌نامه‌ای به دست او بدهند که آقا مالک فلان قطعه خط میر است که در کجا بوده و چطور بوده این اعتبار می‌شود از برای مال او نگفتند که هر کس مالک این مال باشد بیاورد به دول بدهد منتها گفتند اگر خواست بفروشد دولت حق تقدم داشته باشد این کجا سلب مالکیت می‌شود ما گفتیم که اگر یک کسی بخواهد یک چیزی را بفروشد و برای خودش نگاه ندارد اگرصد تومان دیگری از او می‌خرد من هم از او صد تومان می‌خرم صد تومان من که با صد تومان دیگری تفاوت ندارد

اگر نواقصی هم لایحه دارد بنده حاضرم رفع کنم. می‌فرمایید تخت جمشید ملک کسی نیست تخت جمشید را بنده نمی‌دانم ملک کسی هست یا نه ولی بنده می‌دانم که محل قبر کورش ملک مرحوم صنیع‌الدوله است و خیلی موارد هم هست که ملک مردم است و وقتی که گفتیم و شما دانستید آن وقت تصدیق می‌فرمایید که نباید حق داد به ورثه مرحوم صنیع‌الدوله (حالا ورثه مرحوم صنیع‌الدوله خودشان یک مردمانی هستند که این چیزها را می‌فهمند) ولی حالا فردا اگر خواستند بفروشند به کسی و او خواست اینجاها را خراب کند و زراعت کند چکار می‌کنید اجازه می‌دهید که خراب کند تا این اندازه اصل مالکیت را قوت می‌دهیم وانگهی می‌فرمایید مجلس شورای ملی حق دارد قانون بگذارد رد حدود قانون البته اما بالاخره می‌دانید یکی از تعریفات قانونی چیست یکی از تعریفات قانونی در علم حقوق این است حدی که مقنن می‌گذارد از برای حقوق حقوق مردم تعریف اساسی قانون این است اینکه می‌گویند قانون حدی است که مجلس شورای رأی می‌دهد این نیست این صورت ظاهری است تعریف واقعی قانون در علم حقوق این است قانون آن حدودی است که مقنن حق دارد بگذارد برای حقوق مردم یعنی آن کسی که حق دارد قانون بگذارد برای حقوق مردم یعنی آن کسی که حق دارد قانون بگذارد که به موجب قانون اساسی مشخص شده به خصوص در جایی که خود قانون اساسی هم این حق را به مقنن داده باشد اگر باز یک جایی باشد که قانون اساسی گفته باشد که مقنن هم هیچ نمی‌تواند این اصل را محدود بکند باز یک چیزی است اما در موادی که به خصوص ذکر نشده حکم مسئله این طور است که عرض کردم مگر اینکه قانون حق برای او بدهد حق چه چیز است حق چیزی است که قانون از برای او قرار می‌دهد قانون حق است اما قانون که فرضاً یک حدی قرار می‌دهد این از قانون اساسی در نمی‌آید این از مصلحت برمی‌آید تشخیص مصلحت هم از وظایف مجلس شورای ملی است بنده که عرض کردم من که حق را به شما می‌دهم شما چرا از مجرای خودش خارج می‌کنید بنده که عرض کردم تشخیص اینکه آیا مصلحت است که فلان حق را در فلان مورد قرار بدهید این با مجلس شورای ملی است اگر تشخیص دادید حق دارید بکنید و اگر هم تشخیص دادید حق ندارید بفرمایید حق نداریم ولی بنده می‌گویم حق دارید بکنید.

کازرونی- مجلس حق سلب مالکیت دارد.

کفیل وزارت اقتصاد ملی- حالا بنده کار ندارم اما جواب مطالبی را هم که فرمودند بنده ندادم. به واسطه خاطر اینکه عوض اینکه نیم ساعت حرف زدم آن وقت مجبور بودم پنج ساعت حرف بزنم زیرا یک کلمه ایراد کردن به اینکه فلان ماده مخالف فلان اصل است یا نیست یا ثابت کنیم مخالف فلان است یا نه این دو ساعت کار دارد این بود که بنده وارد نشدم و الا عرض کردم اگر وارد شویم بنده یکی یکی از مواد را بنده ثابت می‌کنم خلاف اصل نیست و مصلحت هم هست ولی تشخیص با شما است بنده می‌گویم البته شما اگر مصلحت دانستید و تشخیص دادید مصلحت است بکنید و اگر دیدی مصلحت نبود نکنید.

(جمعی از نمایندگان- مذاکرات کافی است)

رئیس- آقایانی که با خروج از دستور این لایحه موافقند قیام فرمایند.

(چند نفری قیام نمودند)

رئیس- تصویب نشد. آقای عراقی پیشنهاد ختم جلسه کرده‌اند. (صحیح است)

(در این موقع یکی از نمایندگان از مجلس خارج می‌شدند)

رئیس- تأمل بفرمایید آقا تا تکلیف را معلوم کنیم. جلسه آینده فردا (یکشنبه سه ساعت قبل از ظهر) نهایت این است که مقدم بر لایحه حفظ آثار عتیقه اداره مباشرت مجلس چند فقره لایحه دارد آن را مقدم می‌داریم. (صحیح است)

آقاسیدیعقوب- یک پیشنهادی هم پیشنهاد نماینده‌ها است ماده پیشنهاد کرده‌اند به قید فوریت این را هم استدعا داریم جزو دستور مقدم قرار بدهید.

رئیس- بسیار خوب البته بعد از این لوایحی که گفته شد.

(مجلس یک ربع ساعت از ظهر گذشته ختم شد)

رئیس مجلس شورای ملی - دادگر