رضا شاه بزرگ بنیادگذار ایران نوین
رضا شاه بزرگ بنیادگذار ایران نوین
بر همگان روشن شده است که پس از براندازی رژیم اسلامی، شاهنشاهی مشروطه بر جایگاه اعتبارش خواهد نشست، پروپاگاندیست چپ و پروپاگاندیستهای رژیم اسلامی کوشش میکنند شاهنشاهان پهلوی، اعلیحضرت رضا شاه بزرگ و اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر را با پراکندن گفتههای بی سر و ته و بدگوییها، نام این دو پادشاه ایران ساز را خدشه دار سازند. این کسان از دو واژه دمکراسی و دیکتاتوری استفاده میکنند و رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی آریامهر را متهم میکنند که از دمکراسی در ایران جلوگیری کردهاند و در ایران همانند یک دیکتاتور حکومت کردهاند. این کسان چنان جلوه میدهند که رضا شاه بزرگ پدر ایران نوین، به تنهایی درباره همه امور تصمیم گرفته است و همه چیز را با فرمان و به اجبار به انجام رسانده است. اینان چنان جلوه میدهند که در ایران در زمان رضا شاه بزرگ، نه دولتی وجود داشت، نه نخست وزیری وجود داشت، نه هیات وزیران، نه مجلس شورای ملی، نه نمایندگان مجلس شورای ملی نمایندگان ملت ایران وجود داشت. چنان تظاهر میکنند که انگار در ایران دادگستری و قاضی و دادستان و وکیل وجود خارجی نداشت.
این کسان خود را به بیراهه میزنند و میخواهند که شما را به بیراهه بکشانندو چنان سخن میگویند که انگار در ایران انتخابات مجلس شورای ملی وجود نداشت. و این سی و دو هزار قانونی که در دوازده دوره قانونگذاری از سوی مجلس شورای ملی یعنی نمایندگان ملت ایران نوشته و تصویب شده بود و به اجرا درآورده شده بود، اصلا وجود ندارد.
این کسان آن گونه جلوه میدهند که رضا شاه بزرگ دیکتاتوری قاجار را پی گرفت. در هیچ یک از این انتقادها نامی از قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران برده نمیشود. اینان ان گونه وراجی میکنند که انگار کشور ایران هیچگاه قانون اساسی نداشته است. در جایی که رضا شاه بزرگ، کسی بود که قانون اساسی مشروطه را زنده کرد. قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران در سال ۱۲۸۵ خورشیدی از سوی مجلس شورای ملی نوشته و تصویب شد و ۱۲۸۶ خورشیدی متمم قانون اساسی نوشته و تصویب شد. محمدعلی سلطان قاجار نخست قانون اساسی مشروطه را پذیرفت، اما پس از کوتاه زمانی دشمنی با مشروطه را آغاز کرد و با مشروطه خواهان از جنگ درآمد. پس از آن که محمدعلی سلطان در جنگ علیه مردم ایران شکست خورد، به سفارت روسیه در تهران پناهنده شد و به اودسا رفت، فرزندش احمد سلطان قاجار که کودک بود بر تخت نشست و رییس ایل قاجار عضدالملک (بازوی کشور) نیابت سلطنت را به گردن گرفت. هنگامی که احمد سلطان به سن قانونی رسید، زندگی و تفریح و شادمانی در فرانسه را پس از جنگ جهانی اول به زندگی و سلطنت و ساختن کشور ایران برتر دانست. نخست وزیر احمد سلطان، حسن وثوق الدوله در این زمان در امرداد ماه ۱۲۹۸ کار دیگری در کشور ایران نداشت که انجام دهد، و کشور ایران را به دولت انگلستان فروخت.
با نخست وزیر شدن سید ضیا و سپردن وزارت جنگ به رضا خان سردار سپه این قرارداد استعماری باطل شد و بازسازی ایران آغاز شد و مجلس شورای ملی که شش سال بسته بود در سال ۱۳۰۰ مجلس شورای ملی بازگشایی شد. در مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم، در درازای دو سال چهار نخست وزیر بر روی کار آمدند.
در مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پنجم رضا خان سردار سپه و وزیر جنگ نخست وزیر شد. زمانی که رضا خان پهلوی نخست وزیر شد، برنامههای بزرگ رفرم در ایران را آغاز کرد. هدف این برنامههای رفرم این بود که یک حکومت ملی ایرانی بر پا شود، و دقیقا رضا خان نخست وزیر توانست این رفرمها که اجتماع و زندگی مردم ایران را زیر و زبر کرد به انجام برساند. در درازای زمانی که رضا خان سردار سپه و وزیر جنگ و نخست وزیر بود، قانون دگرگون ساختن تقویم و ماهها از هجری قمری به خورشیدی و ماههای تازی به ماههای ایرانی بود.
در این زمان قانون بنیاد نهادن نخستین بانک ایرانی، بانک سپه، همان بانک ارتش از مجلس شورای ملی گذشت. در زمان نخست وزیری این ابر مرد تاریخ ایران، قانون سجل احوال تصویب شد، که بر پایه آن هر ایرانی باید که نام خانوادگی داشته باشد، و همه عنوانهای قاجاریان که توهین به ملت ایران بود، از میان برداشته شد.
در این زمان قانون اوزان و مقیاسها به تصویب رسید که بر پایه آن اوزان و مقیاسها بر پایه سیستم متری نهاده شد و از گز و درم و پیمانه به یک متر و یک گرام و یک لیتر دگرگون شد و غیره.
گام بزرگ دیگر در راه ساختن ایران یک ایران نوین، گذراندن قانون خدمت نظام اجباری بود.
آنگاه ستاره ملت ایران و کشور ایران بالا گرفت و مجلس شورای ملی قانون اعلام انقراض سلطنت قاجاریه و دادن حکومت موقتی به شخص آقای رضا خان پهلوی به نام خوشبختی ملت ایران را در روز ۹ آبان ماه ۱۳۰۴ تصویب کرد. مجلس شورای ملی به عنوان نماینده ملت ایران از حق مجلس در ماده سی و پنجم متمم قانون اساسی پر افتخار مشروطه بهره گرفت، که میگوید: سلطنت ودیعهایست که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده. که بر این پایه مجلس شورای ملی نماینده ملت ایران سلطنت یا شاهنشاهی ایران را که ودیعهای بود که به قاجاریان داده شده بود را پس گرفت. مجلس موسسان در نشست بزرگی که بر پا نمودند مادههای ۳۵ و ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ قانون اساسی را دگرگون ساختند و این ودیعه را یعنی شاهنشاهی ایران را به نام ملت ایران به رضا شاه بزرگ سپردند. بیش از این دمکراسی ممکن نیست، چنین پروسه دمکراتیک نمونه است که قوه قانونگذاری یا مجلس شورا به همراه مجلس موسسان آن را به انجام رساندند.
در این زمان بر پایه قانون اساسی مشروطه ایران، انتخابات مجلس شورای ملی میبایستی که هر دو سال برگزار شود. در زمان قاجاریان از سال ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۲ تنها چهار دوره قانونگذاری برگزار شد. پس از آنکه رضا شاه بزرگ، شاهنشاه ایران شد، انتخابات مجلس شورای ملی هر دو سال بدون وقفه برگزار شد و در هر دوره قانونگذاری صدها قانون در راستای ساختن کشور و فراهم ساختن امنیت و رفاه و خوراک و آموزش و بهداشت ملت ایران نوشته شد و به اجرا درآمد. این گونه دمکراسی در ایران کار کرده است، چگونه تو مزد بگیر میتوانی بگویی که رضا شاه دیکتاتور بود؟
این مزدور بی آزرم مینویسد: خود او (رضا شاه) میدانست که چگونه در روند اصلاحات به تدریج هسته اصلی آن یعنی مردم را “فراموش” کرده است، و بدین طریق از آرمانهای مشروطه فاصله میگیرد. چگونه میتوان چنین نقد بی مایه و پوچی نوشت، انگار که رفرمهای بی همتای رضا شاه بزرگ، شخصی است بوده است و او مردم ایران را فراموش کرده است. در هسته همه رفرمهای رضا شاه بزرگ پدر ایران نوین، مردم ایران قرار داشتند. و رضا شاه بزرگ از هدفهای مشروطه دور نشد بلکه پارلمان و دولت و شاه تنگا تنگ با یکدیگر همکاری کردند. دستاور این همدلی و همکاری یک حکومت ایرانی بود بر پایه قانون اساسی مشروطه.
آنچه که چپیها وکمونیستهای سر سپرده را تا سر حد مرگ میآزارد، ماده سوم - اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی مشروطه میباشد که میگوید: قوای مملکت به سه شعبه تجزیه میشود ۱- قوه قانونگذاری ۲- قوه دادوری و ۳- قوه اجراییه سیم: قوه اجراییه که مخصوص پادشاه است یعنی قوانین و احکام از سوی وزراء و مامورین دولت به نام نامی اعلیحضرت همایونی اجرا میشود به ترتیبی که قانون معین میکند.
این بدان چم است که شاهنشاه ایران نه تنها رییس کشور است بلکه ریاست قوه مجریه با شاهنشاه ایران است. این ماده که در قانون اساسی مشروطه به نوشتار کشیده شده است، دشمنان ایران کوشش میکنند این ماده را به دیکتاتوری بچسبانند. چپیها میخواهند که شاهنشاه ایران آنچه را که نخست وزیر به او میدهد توشیح کند و فرمانبردار نخست وزیر باشد. ما این مصیبت را در زمان نخست وزیری محمد مصدق قاجار خائن به کشور و ملت ایران دیدیم. و این زمان چپیها پاچه مردم ایران را میگیرند که اگر شاه برگردد باید نمایشی باشد و هیچ سمت اجرایی نداشته باشد. امروز این بی شرمان زیر نام پادشاهی پارلمانی گرد هم آمدهاند و شما را خام میکنند و مطمین هستند که تاریخ را نخواندهاید.
نیاکان ما که این قانون اساسی را نوشتند بر پایه آنچه که بر ایران گذشته بود، این پاراگراف را در متمم قانون اساسی مشروطه گنجاندند زیرا که میدانستند که یک ایران با قدرت، ایرانی است با شاهنشاه با قدرت. دقیقا رضا شاه بزرگ با بهره مندی از این پاراگراف توانست رفرمهای خود را به انجام برساند. این بدان چم است که رضا شاه بزرگ و ولیعهدش که آریامهر شاهنشاه ایران شد همه رفرم هایشان را بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران انجام دادند.
نکته دیگر از این مزدور این است که مینویسد در واقع رضا شاه مدرنیته را فدای مدرنیزاسیون کرد. به همان ترتیب که دموکراسی را فدای بوروکراسی نمود. چقدر مزخرف چه اندازه یاوه گوییی ، نگاه کنیم به وارد کردن سیستم حقوقی سکولار در ایران، در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی از پاراگراف ۷۱ تا ۸۹ درباره سیستم قضایی نوین ایران است. زمانی که این پاراگرافها نوشته شدند در ایران تنها شریعت وجود داشت، یعنی در متمم قانون اساسی، سیستم قضایی ایران بایستی که تازه و نو نوشته شود. نخست با رضا شاه بزرگ علی اکبر داور وزیر دادگستری، وزارت خانه و دادگاهها را منحل گردیدند. قاضیهای جدید در کلاسهایی که بدانها سیستم نوین قضایی بر پایه حقوق مدنی ملت، آموزش داده شد و کتاب قانون مدنی بر پایه کد سیویل کشور فرانسه نوشته شد. یعنی یک سیستم دادوری نوین در ایران بر پایه قوانینی که از سوی مجلس شورای ملی نوشته شده بود، جان گرفت و راه اندازی شد. در این زمان بود که شریعت برآمده از قرآن دیگر پایه داوری در بزههای مدنی کنار گزارده شد.
زمانی که ما درباره دمکراسی میگوییم، یکی از گامهای مهمی که برداشته شد و دمکراسی را در ایران نهادینه کرد، این بود که کسان تنها با بهره مندی از قوانینی به دادگاه برده میشدند که پیشتر مجلس شورای ملی یعنی نمایندگان ملت ایران نوشته بودند. رضا شاه بزرگ ملایانی که خود را قاضی و دادستان بر پایه شریعت میپنداشتند، همه را از سیستم حقوقی و قضایی بیرون کرد.
پس از آن که سیستم قضایی ایران سکولار و مدرن گردید، رضا شاه بزرگ توانست کاپیتولاسیون را از میان بردارد.
با اعلام قانون ازدواج و طلاق، این امر مهم نیز از چنگال ملایان بیرون کشیده شد و محضرداران و دفترداران آموزش دیدند و ازدواجها، زاده شدن فرزندان، جدایی همسران از یکدیگر و مرگ ثبت قانونی شد. اگر هنوز دشمنان کشور و ملت ایران فریاد سکولار دمکراسی در ایران برمیآورند، باید بگوییم دقیقا سکولار دمکراسی را رضا شاه بزرگ به ایرانیان پیشکش کرد. رضا شاه بزرگ، ملایان را گام به گام از سیستم قضایی بیرون انداخت. رضا شاه بزرگ ثبات سیاسی در ایران بوجود آورد، و بدین روی ممکن شد که هر دو سال انتخابات مجلس شورای ملی بدون وقفه برگزار شود.
مزد بگیری در انتقاد از رضا شاه بزرگ مینویسد که وی جریان تحول با زور و چکمه را به میان کشید. رفرم سیستم قضایی ایران با کوشش علی اکبر داور بهترین نمونهای است که میبینیم پروسه رفرم سیستم قضایی در ایران بدون زور و بدون دخالت ارتش انجام یافته است. همه قوانین و تغییرات در قوانین از سوی مجلس شورای ملی انجام مییافت و تصویب میگردید. از میان برداشتن شریعت، از میان برداشتن کاپیتولاسیون تنها زمانی ممکن شد که رضا شاه بزرگ یک حکومت قدرتمند بوجود آورد. علی اکبر داور پروانه ویژه از مجلس شورای ملی داشت که این سیستم عظیم قضایی را نو کند. بسیاری از قوانینی که در آن زمان نوشته شده بودند، امروز هم چنان بر اعتبار خود بر جای ماندهاند.
این انتقادهای پیوسته و خرده گیریها از رضا شاه بزرگ چیست؟ رضا شاه بزرگ فرزند ایران زمین که از نوجوانی به خدمت ارتش درآمد، و از زمانی که نخست وزیر گردید و زمانی که شاهنشاه ایران شد، گام به گام در چارچوب قانون اساسی مشروطه ایران را پیش برد.
دشمنان خونین قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران، چپیها و اسلامیستها هستند که برای رژیم اسلامی به اصطلاح قانون اساسی نوشتند. در روزنامههای کیهان و اطلاعات سال ۱۳۵۸ خورشیدی میبینیم که همه گروهها به ویژه حزب توده، جبهه ملی، چریکها، مجاهدین پیوسته برای مردم ایران پیام میدادند که این به اصطلاح قانون اساسی را بپذیرند با آنکه مهمترین اصول یعنی قدرت در دست مردم است، قدرت در سه قوه بخش میشود و حقوق شهروندی و انسانی در آن وجود ندارد، خود را تکه پاره کردند و گفتند داشتن قانون اساسی ناقص بهتر از نداشتن قانون اساسی است، رای بدهید. دستاورد این قانون اساسی ناقص را میبینیم، مردم ایران حقی ندارند، انتخابات مجلس شورای اسلامی دروغین است، و قدرت در دست یک تن یعنی همان رهبر است. این رهبر یک ارتش خصوصی دارد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نام دارند و با کمک این ارتش خصوصی رهبر، مردم ایران را با زور و کتک و تجاوز و قتل به سوی جامعه اسلامی میخواهند رهنمون سازند. همه آنچه را که به رضا شاه بزرگ به عمد و به دروغ انگ میزنند، در به اصطلاح جمهوری اسلامی واقعیت زندگی مردم است. زمانی که رضا شاه بر تخت شاهنشاهی ایران نشست، به قانون اساسی نوینی نیاز نداشت بلکه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران را مانند دفترچه راهنما با خود داشت. با این دفترچه راهنما، رضا شاه بزرگ ایران نوین را بنیاد نهاد و ولیعهدش راه پدر تاجدار خود را دنبال کرد.
تنها راهی که ایران دوباره زنده شود و برخیزد، این است که قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی را بر جایگاه اعتبارش بنشانیم و اینکه شاهنشاه ایران ریاست قوه مجریه را دارا باشد. هر قانون اساسی بر پایه تاریخ و تجربههای تلخ آن ملت نوشته میشود.