بازدید اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر از برنامههای عمرانی همدان و گشایش سد شهناز ۱۸ خرداد ماه ۱۳۴۲
۱۸ خرداد ماه ۱۳۴۲ اعلیحضرت همایونی برای گشایش سد بزگ شهناز به همراه والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی رهسپار همدان شدند. ساعت ده و پانزده دقیقه هواپیمای آورنده اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی در فرودگاه همدان بر زمین نشست. در فرودگاه همدان وزیر کشور و تیمسار سپهبد نصرالهی فرمانده ارتش یکم، فرماندار کل همدان و رییس ادارههای دولتی به پیشباز شاهنشاه آریامهر آمده بودند. نخست سرود شاهنشاهی نواخته شد و سپس آقای قوام فرماندار کل ورود شاهنشاه را به همدان، نخستین پایتخت شاهنشاهی ایران، پایتخت مادها خوش آمد گفت و آنگاه دختر خردسالی دو دسته گل بسیار زیبا به شاهنشاه و شاهدخت شهناز پهلوی فراداشت. بانو والی رضوی به نمایندگی از سوی جمعیت بانوان همدان هنگام خوش آمدگویی از شاهنشاه درباره دادن حقوق بانوان ایران، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن سپاسگزاری کرد. شاهنشاه در پاسخ فرمودند:
- از این پس وظیفه شما خانمهای ایرانی به مراتب خطیرتر از گذشته است و شما باید با فعالیت و کوششهای مداوم رشد اجتماعی خود را نشان دهید.
در این هنگام شهردار همدان خوش آمد گفت و درباره دگرگون ساختن نام « همدان » به « هکمتان » و بنیاد دانشکده پزشکی و ادبیات، بنیاد دانشسرای کشاورزی، دگرگون ساختن فرمانداری کل همدان به استانداری و فراهم ساختن اعتبار کارخانه برق همدان گزارشی به آگاهی همایونی رساند. سپس شاهنشاه پس از گذشتن از برابر پیشبازکنندگان، با همراهی شاهدخت شهناز پهلوی با خودرو رهسپار سد شهناز شدند. در درازای راه هزاران تن از مردم شاهدوست به شاهنشاه ابراز احساسات پر شوری مینمودند. در جایگاه سد شهناز، نخست آقای شاهرخ مدیر عامل سد شهناز گزارش ساختمان این سد بزرگ را به آگاهی رسانید و سپس شاهنشاه در میان پرشورترین احساسات مردم « سد شهناز » را گشودند و پروانه بهرهبرداری از آن را دادند.
پس از گشایش سد شهناز شاهنشاه و شاهدخت شهناز برای ناهار رهسپار هتل بوعلی گردیدند.
و سد شهناز را که بر روی رودخانه آبشینه در یالفان همدان زده شده بود گشودند.
در این روز شاهنشاه در آیین دادن سندهای مالکیت کشاورزان همدان که در میدان بوعلی سینای همدان برگزار شد در سخنانی فرمودند:[۱]
- روز پانزدهم خرداد ارتجاع سیاه چه کرد؟ کتاب خانه پارک شهر را آتش زد، زیرا هر چه مطابق علم و سواد و احتیاجات امروز باشد به درد او نمیخورد. ورزشگاه را آتش زد، وسیله عبور و مرور و باجههای بلیت فروشی اتوبوس را آتش زد، برای اینکه لابد او فکر میکند که در این قرن که دنیا به سمت تسخیر فضا میرود ماباید سوار الاغ یا قاطر بشویم. ارتجاع سیاه به اتوبوسهایی که دختران دانشآموز را حمل میکرد، حمله کرد، ارتجاع سیاه به وسایل عبور و مرور و چراغ راهنمایی حمله کرد، ارتجاع سیاه به زنهای بی دفاع در خیابانهای تهران حمله کرد. اگر بخواهم بشمارم که چه کردند و چه تجاوزاتی کردند و چه اعمال وحشیانهای بروز دادند از فرصت صحبت امروز خارج میشویم، ولی مشت نمونه خروار است و آنها در آن روز توانستند ماهیت خود را نشان بدهند.
عبدالله ضرغامپور جنایتکار شناخته شده و سردسته اشرار و یاغیان بویراحمدی و کهکیلویه که نیروهای انتظامی از زمانی پیش به دنبال دستگیری وی بودند از سوی افراد لشکر خوزستان کشته شد. ضرغامپور پیشتر میبایستی که به دار آویخته شود ولی به دستور شاهنشاه بخشوده شد و به کلام الله مجید سوگند یاد کرد که به میهن خود و استقلال کشور و قوانین کشوری وفادار بماند، اما هرگز به سوگند خود وفا نکرد و بار دیگر سر به شورش برداشت و گروهی بیگناه را کشت تا سرانجام در چنگال قانون گرفتار شد.