رده:غزلیات سنایی غزنوی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات سنایی غزنوی»
۳۵ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۳۵ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)س
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چه خواهی کرد قرایی و طامات
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چو دانستم که گردندهست عالم
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون در معشوق کوبی حلقه عاشقوار زن
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون دو زلفین تو کمند بود
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چون نهی زلف تافته بر گوش
- سنایی غزنوی (غزلیات)/چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن
- سنایی غزنوی (غزلیات)/کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست
- سنایی غزنوی (غزلیات)/کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت
- سنایی غزنوی (غزلیات)/کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد
- سنایی غزنوی (غزلیات)/کودکی داشتم خراباتی
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانهای
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر خسته دل همی نپسندی بیار رو
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر رهی خواهی زدن بر پردهی عشاق زن
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر سال عمر من به سر آید روا بود
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گر کار بجز مستی اسکندر می من
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گرچه از جمع بی نیازانیم
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گفتم از عشقش مگر بگریختم
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی
- سنایی غزنوی (غزلیات)/گل به باغ آمده تقصیر چراست
- سنایی غزنوی (غزلیات)/یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی