سنایی غزنوی (غزلیات)/گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او)
از سنایی غزنوی
'


گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او یک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او غمزه‌ی غماز او چون می‌رباید جان و دل گر نشد جادو به رخ آن طره‌ی طرار او گر نیابم وصل رویش باشد از وی اینقدر عمر یارب می‌گذارم در غم تیمار او