سنایی غزنوی (غزلیات)/چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست)
از سنایی غزنوی
'


چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست تا درد عاشقی نچشد مرد مرد نیست
آغاز عشق یک نظرش با حلاوتست انجام عشق جز غم و جز آه سرد نیست
عشق آتشی ست در دل و آبی ست در دو چشم با هر که عشق جفت ست زین هر دو فرد نیست
شهدیست با شرنگ و نشاطی‌ست با تعب داروی دردناکست آنرا که درد نیست
آنکس که عشق بازد و جهان بازد و جهان بنمای عاشقی که رخ از عشق زرد نیست