تفاوت میان نسخههای «محاکمه محمد مصدق سهشنبه ۱۷ آذر ماه ۱۳۳۲ نشست ۲۶»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
: '''سؤال از محمد مصدق''' | : '''سؤال از محمد مصدق''' | ||
− | : '''رئیس:''' آقای محمد مصدق، طبق اظهارات خودتان و تحقیقاتی که از سوی دادگاه به عمل آمده، ثابت است که | + | : '''رئیس:''' آقای محمد مصدق، طبق اظهارات خودتان و تحقیقاتی که از سوی دادگاه به عمل آمده، ثابت است که در مورد تشکیل شورای سلطنتی با اشخاصی مشورت نموده و موضوع را مورد بررسی قرار دادهاید. توضیح دهید با چه اشخاصی این مشورت به عمل آمده؟ |
− | : محمد مصدق: از بیانات تیمسار ریاست محترم دادگاه مسلم شد که | + | : محمد مصدق: از بیانات تیمسار ریاست محترم دادگاه مسلم شد که در مورد تغییر رژیم صحبتی نشده، چون که این مرد (اشاره به دادستان) غالباً این طور گفت که من میخواستم تغییر رژیم بدهم و الان با این بیانات شما معلوم شد که دادرسان محترم به آنچه که خلاف حقیقت تا به حال گفتهمیشد، ترتیب اثر ندادهاید و حالا میخواهید بدانید که راجع به تشکیل شورای سلطنتی با چه اشخاصی مشورت کردهام. اکنون اگر استنباط بنده در این باب صحیح است، آن وقت اجازه بفرمایید بنده در این باب صحبت کنم. |
: '''فعلاً بحث در این است''' | : '''فعلاً بحث در این است''' | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
: '''رئیس:''' خواهش میکنم بفرمایید به موضوع دستخط همایونی دایر به عزل آقای محمد مصدق از نخست وزیری چه اطلاعی داشتید؟ آیا در هیأت وزیران مطرح شده یا خیر؟ | : '''رئیس:''' خواهش میکنم بفرمایید به موضوع دستخط همایونی دایر به عزل آقای محمد مصدق از نخست وزیری چه اطلاعی داشتید؟ آیا در هیأت وزیران مطرح شده یا خیر؟ | ||
− | : دکتر صدیقی: از دستخط اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به هیچ وجه اطلاعی نداشتم و در هیأت دولت هم دستخط اعلیحضرت همایونی مطرح نشد. | + | : دکتر صدیقی: '''از دستخط اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به هیچ وجه اطلاعی نداشتم و در هیأت دولت هم دستخط اعلیحضرت همایونی مطرح نشد.''' |
: '''رئیس:''' از موضوع تشریففرمایی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به بغداد در هیأت دولت آن روز صحبتی به میان آمد یا خیر؟ و به نظر جنابعالی شایسته بود مطرح شود یا خیر؟ | : '''رئیس:''' از موضوع تشریففرمایی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به بغداد در هیأت دولت آن روز صحبتی به میان آمد یا خیر؟ و به نظر جنابعالی شایسته بود مطرح شود یا خیر؟ | ||
: دکتر صدیقی: عزیمت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به بغداد، چنانچه بعد اطلاع حاصل کردم، روز یکشنبه ۲۵ مردادماه بود، در حال آنکه هیأت دولت جلسه بعد از عزیمت اعلیحضرت همایونی را روز دوشنبه ۲۶ مرداد تشکیل داد. | : دکتر صدیقی: عزیمت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به بغداد، چنانچه بعد اطلاع حاصل کردم، روز یکشنبه ۲۵ مردادماه بود، در حال آنکه هیأت دولت جلسه بعد از عزیمت اعلیحضرت همایونی را روز دوشنبه ۲۶ مرداد تشکیل داد. | ||
: '''در هیأت وزیران چه گذشت؟''' | : '''در هیأت وزیران چه گذشت؟''' | ||
+ | |||
: '''رئیس:''' ممکن است دادگاه را مستحضر فرمایید که در جلسه ۲۶ مرداد چه موضوعاتی در هیأت دولت مطرح گردید؟ | : '''رئیس:''' ممکن است دادگاه را مستحضر فرمایید که در جلسه ۲۶ مرداد چه موضوعاتی در هیأت دولت مطرح گردید؟ | ||
: دکتر صدیقی: جلسه هیأت وزیران در ساعت شش و نیم روز دوشنبه ۲۶ مردادماه در منزل جناب آقای مصدق تشکیل شد. اداره آن جلسه به حکم سنتی که در هیأت وزیران جاری و معمول است، با بنده بود. در ابتدای جلسه دو، سه فقره تصویبنامه صادر شد. بعداً جناب آقای نخست وزیر به وسیله منشی هیأت، آقای دکتر عالمی، پیام فرستادند که رئیس هیأت مدیره شیلات برای ترتیب امر مالیات شیلات در اتاق مجاور حضور یافتهاند و چون ترتیب این کار فوریت دارد، مقتضی است ایشان را به هیأت دولت دعوت کنید و به مطالب ایشان رسیدگی شود. آقای رئیس هیأت مدیره به جلسه هیأت وزیران دعوت شد و مذاکرات مربوط به مالیات شیلات در حدود دو ساعت به طول انجامید. پس از آن آقای وزیر راه، عذر میخواهم آقای وزیر مشاور، آقای مهندس رجبی راجع به مطالبی اظهار کردند و به آن کار هم رسیدگی شد. پس از آن آقای وزیر فرهنگ، دکتر آذر، درباره لایحه قانونی اصلاح لایحه تأسیس دانشکده شهرستانها طرحی تهیه کردهبودند، در هیأت دولت قرائت گردید و آن هم به تصویب رسید. البته به عنوان مشورت، پس از آن آقای مهندس حقشناس، وزیر راه در ضمنی که خواستیم به یکی، دو مطلب دیگر که از طرف منشی هیأت مطرح شدهبود رسیدگی کنیم، اظهار داشتند که مقتضی است راجع به جریان وقایع و امور کشور مذاکره شود، چون بحث این موضوع به تشخیص بنده لازمتر بود، بنده بلافاصله از ایشان خواهش کردم مطالب خود را اظهار کنند. بعد از ایشان آقای دکتر عالمی صحبت کرد و پس از آقای دکتر عالمی، آقای دکتر ملکی و پس از آقای دکتر ملکی، آقای مبشر و پس از آقای مبشر، آقای لطفی و پس از آقای لطفی، تیمسار سرلشکر مهنا، بعداً بنده نیز مانند دیگران نظر و عقیده خود را درباره یکی، دو موضوع که به نظر بنده اهمیت داشت، به عرض هیأت محترم دولت رسانیدم و در حدود ساعت ده و ربع جلسه هیأت دولت پایان یافت. | : دکتر صدیقی: جلسه هیأت وزیران در ساعت شش و نیم روز دوشنبه ۲۶ مردادماه در منزل جناب آقای مصدق تشکیل شد. اداره آن جلسه به حکم سنتی که در هیأت وزیران جاری و معمول است، با بنده بود. در ابتدای جلسه دو، سه فقره تصویبنامه صادر شد. بعداً جناب آقای نخست وزیر به وسیله منشی هیأت، آقای دکتر عالمی، پیام فرستادند که رئیس هیأت مدیره شیلات برای ترتیب امر مالیات شیلات در اتاق مجاور حضور یافتهاند و چون ترتیب این کار فوریت دارد، مقتضی است ایشان را به هیأت دولت دعوت کنید و به مطالب ایشان رسیدگی شود. آقای رئیس هیأت مدیره به جلسه هیأت وزیران دعوت شد و مذاکرات مربوط به مالیات شیلات در حدود دو ساعت به طول انجامید. پس از آن آقای وزیر راه، عذر میخواهم آقای وزیر مشاور، آقای مهندس رجبی راجع به مطالبی اظهار کردند و به آن کار هم رسیدگی شد. پس از آن آقای وزیر فرهنگ، دکتر آذر، درباره لایحه قانونی اصلاح لایحه تأسیس دانشکده شهرستانها طرحی تهیه کردهبودند، در هیأت دولت قرائت گردید و آن هم به تصویب رسید. البته به عنوان مشورت، پس از آن آقای مهندس حقشناس، وزیر راه در ضمنی که خواستیم به یکی، دو مطلب دیگر که از طرف منشی هیأت مطرح شدهبود رسیدگی کنیم، اظهار داشتند که مقتضی است راجع به جریان وقایع و امور کشور مذاکره شود، چون بحث این موضوع به تشخیص بنده لازمتر بود، بنده بلافاصله از ایشان خواهش کردم مطالب خود را اظهار کنند. بعد از ایشان آقای دکتر عالمی صحبت کرد و پس از آقای دکتر عالمی، آقای دکتر ملکی و پس از آقای دکتر ملکی، آقای مبشر و پس از آقای مبشر، آقای لطفی و پس از آقای لطفی، تیمسار سرلشکر مهنا، بعداً بنده نیز مانند دیگران نظر و عقیده خود را درباره یکی، دو موضوع که به نظر بنده اهمیت داشت، به عرض هیأت محترم دولت رسانیدم و در حدود ساعت ده و ربع جلسه هیأت دولت پایان یافت. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۲: | ||
: '''رئیس:''' جریاناتی که توضیح فرمودید، از پایین آوردن مجسمهها و تظاهرات و تجمعات، مراتب را به استحضار آقای محمد مصدق رسانیدید یا خیر؟ همچنین از نظری که هیأت دولت به اصطلاح آن روز اتخاذ نمود، دادگاه را مستحضر فرمایید. | : '''رئیس:''' جریاناتی که توضیح فرمودید، از پایین آوردن مجسمهها و تظاهرات و تجمعات، مراتب را به استحضار آقای محمد مصدق رسانیدید یا خیر؟ همچنین از نظری که هیأت دولت به اصطلاح آن روز اتخاذ نمود، دادگاه را مستحضر فرمایید. | ||
− | : دکتر صدیقی: خاطر ریاست محترم دادگاه استحضار دارند که بنده در دولت جناب آقای مصدق سمت وزارت کشور داشتم، ولی چون در تهران فرماندار نظامی بود و هنگام سلطه فرمانداری نظامی دایره عمل و فکر و اندام وزارت کشور و شهربانی کل و ژاندارمری محدود میشود، طبیعی است بنده نه از تشکیل میتینگ و از برنامهای که در میتینگ منظور شدهبود و نه از اشخاصی که از نو در میتینگ سخنرانی کنند، چنانچه قبلاً هم رسم نبود و این خود به وسیله فرمانداری نظامی صورت میگرفت، اطلاع حاصل کردم، ولی نظر به آنکه مایل به استطلاع از جریان میتینگ بودم از تیمسار رئیس شهربانی کل خواستم که درباره میتینگ به من اطلاعاتی بدهد. چند دقیقه به ساعت هشت بعد از ظهر روز ۲۵ مرداد ماندهبود که ایشان به وسیله تلفن به من خبر دادند که در میتینگ مطالب و سخنانی ناهنجار و نامطلوب گفته شدهاست و نیز اطلاع دادند که در همین ساعت جماعت، عذر میخواهم، جمعی از میتینگدهندگان به میدان سپه رفتهاند و شعارهایی میدهند که بسیار زننده است. بنده در ساعت هشت به خدمت جناب آقای مصدق، نخست وزیر، رسیدم و از نظر رعایت سیاست انتظامی کشور در حدودی که مسئولیت آن به من تعلق میگرفت، به جناب معظمله عرض کردم که: تشکیل این اجتماعات و اظهار این مطالب و دادن این شعارها برای | + | : دکتر صدیقی: خاطر ریاست محترم دادگاه استحضار دارند که بنده در دولت جناب آقای مصدق سمت وزارت کشور داشتم، ولی چون در تهران فرماندار نظامی بود و هنگام سلطه فرمانداری نظامی دایره عمل و فکر و اندام وزارت کشور و شهربانی کل و ژاندارمری محدود میشود، طبیعی است بنده نه از تشکیل میتینگ و از برنامهای که در میتینگ منظور شدهبود و نه از اشخاصی که از نو در میتینگ سخنرانی کنند، چنانچه قبلاً هم رسم نبود و این خود به وسیله فرمانداری نظامی صورت میگرفت، اطلاع حاصل کردم، ولی نظر به آنکه مایل به استطلاع از جریان میتینگ بودم از تیمسار رئیس شهربانی کل خواستم که درباره میتینگ به من اطلاعاتی بدهد. چند دقیقه به ساعت هشت بعد از ظهر روز ۲۵ مرداد ماندهبود که ایشان به وسیله تلفن به من خبر دادند که در میتینگ مطالب و سخنانی ناهنجار و نامطلوب گفته شدهاست و نیز اطلاع دادند که در همین ساعت جماعت، عذر میخواهم، جمعی از میتینگدهندگان به میدان سپه رفتهاند و شعارهایی میدهند که بسیار زننده است. بنده در ساعت هشت به خدمت جناب آقای مصدق، نخست وزیر، رسیدم و از نظر رعایت سیاست انتظامی کشور در حدودی که مسئولیت آن به من تعلق میگرفت، به جناب معظمله عرض کردم که: تشکیل این اجتماعات و اظهار این مطالب و دادن این شعارها برای اخلالگران که همیشه مترصد استفاده از اوضاع و احوال و اجرا و پیش بردن نقشه و مقاصد خود هستند، از جهت حفظ انتظامات در شهرها بسیار خطرناک و نابهجا است، با وجود فرمانداری نظامی بهتر آن است که تظاهر و اجتماعی نشود، یا لااقل اگر قرار است که فرمانداری نظامی و رئیس دولت اجازه تشکیل اجتماعاتی بدهند، واجب است که قبلاً از برنامۀ میتینگدهندگان استحضار کامل حاصل کنند و به هر صورت اجتماعات بیآنکه منظم و مضبوط باشد، به صلاح آرامش و انتظامات کشور نیست. جناب آقای مصدق عرایض بنده را تصدیق و تأیید فرمودند و در پاسخ به بنده اظهار داشتند که: من به فرماندار نظامی دستور دادهام و بار دیگر دستور خواهمداد که رعایت امری را که شما اظهار کردهاید، بکنند. بنده از خدمت ایشان مرخص شدم. فردا، یعنی در حدود ساعت ده روز دوشنبه ۲۶ مرداد، تیمسار رئیس شهربانی به من تلفن کردند و البته این برای اطلاع من بود، نه برای کسب دستور، که من در این باب وظیفهای به عهده نداشتم. در تلفن به من گفتند که: دستههایی در بعضی از میدانها تشکیل شدهاست و جمعی از مردم اخلالگر مشغول پایین آوردن مجسمهها هستند. بنده به ایشان گفتم: البته مسئولیت جلوگیری از این کار به عهده فرمانداری نظامی است، ولی از آنجا که در کارهای مختلف شهربانی در زمان حکومت نظامی ولی ندارد، بنده به تیمسار رئیس شهربانی گفتم: هر چند مسئولیت این کار با وجود حکومت نظامی چندان به عهده شما نیست، ولی لازم است که شما با وسایلی که به اختیار دارید، کمال مساعدت را با فرماندار نظامی به عمل بیاورید تا از این کار که بسیار ناشایسته است، جلوگیری به عمل بیاید. اجازه میخواهم از ریاست دادگاه، بنده علاوه بر سمت وزارت کشور که داشتهام، به دلایل مختلف با این کار مخالف بودم، زیرا اولاً شغل اینجانب و رشته تدریس من صیانت آثار ملی را ایجاب میکند، ثانیاً بنده عضو هیأت مؤسسان آثار ملی هستم، ثالثاً عضو هیأت مدیره انجمن آثار ملی هستم، رابعاً عضو انجمن ملی یونسکو، یعنی سازمان علمی و تربیتی و فرهنگی ملل متحد هستم و یکی از کارهای مهم کمیسیون ملی یونسکو، حفظ آثار ملی است و نگهداری و نگهبانی مظاهر و مآثر ملی. به این ملاحظات، من به رئیس شهربانی گفتم که از این عمل جلوگیری کند و نتیجه اقدام خود را به من اطلاع دهد. در ساعت یازده و نیم تقریباً بار دیگر ایشان به من تلفن کردند که جمعی از مردم آشوبگر قصد تخریب مقبره اعلیحضرت فقید را دارند. حقیقت مطلب این است که من از این خبر چنان که رئیس شهربانی وقت گواه و شاهد این مدعا است، بسیار متعجب و متألم شدم. برای اینکه به هر حال بیاحترامی به مقبره اشخاص، هر که بودهباشد، از نظر اخلاقی و دینی و اجتماعی مذموم و مردود است، ثانیاً مقبره اعلیحضرت فقید در جوار حرم حضرت عبدالعظیم است. این بود که من به تیمسار رئیس شهربانی گفتم: این عمل بسیار ناسزا و نابهجا است و بر شما واجب است که با تمام قوت از اهانت به مقبره، با مساعدت فرمانداری نظامی، جلوگیری کنید و با عوامل و وسایلی که دارید، به اطلاع مردم متنفذ بازار حرم، مقصود این است که در حرم حضرت عبدالعظیم بسیار کسان مدفونند و اسم بردم، از جمله ناصرالدینشاه و به ایشان گفتم که در زمان حکومت مشروطه هیچ دیده نشده که کمترین بیاحترامی به مقبره ناصرالدینشاه بشود. مقبره اعلیحضرت فقید در حریم حرم حضرت عبدالعظیم است و به مردم بگویید که گذشته از این که عمل شما از جهت ملی و اخلاقی ناپسندیده است، از جهت دینی هم بیاحترامی به مقبره اعلیحضرت فقید، بیاحترامی به حرم حضرت عبدالعظیم است و به هر صورت از این کار ناشایسته جلوگیری کنید. |
: '''امتنان میکنم''' | : '''امتنان میکنم''' | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۴: | ||
: در این موقع رئیس دادگاه خطاب به دکتر صدیقی گفت: | : در این موقع رئیس دادگاه خطاب به دکتر صدیقی گفت: | ||
: '''رئیس:''' اینکه در سؤال قبلی اظهار داشتهام با اینکه بیانات جنابعالی پاسخ بنده نبود، منظورم همین بود که اینجانب سؤال کردم در هیأت دولت در اطراف این مسائل چه مذاکراتی شد و چه تصمیمی اتخاذ گردید و این مطالب به عرض آقای محمد مصدق رسید یا خیر؟ | : '''رئیس:''' اینکه در سؤال قبلی اظهار داشتهام با اینکه بیانات جنابعالی پاسخ بنده نبود، منظورم همین بود که اینجانب سؤال کردم در هیأت دولت در اطراف این مسائل چه مذاکراتی شد و چه تصمیمی اتخاذ گردید و این مطالب به عرض آقای محمد مصدق رسید یا خیر؟ | ||
− | : دکتر صدیقی: در هیأت وزیران صادقانه عرض میکنم که عموم آقایان وزیران که بیان مطلبی کردند، کمال تأسف و انزجار خاطر خود را از عملی که درباره فرود آوردن مجسمهها شدهاست، اظهار کردند و اما آنچه ریاست محترم دادگاه در اخذ تصمیم فرمودهاند، باید با کمال تأسف عرض کنم که عمل فرود آوردن مجسمهها امری بود وقوع یافته و انجام شده، تصمیم هر چه بود، درباره حفظ انتظامات و جلوگیری از تظاهرات جدی بود، که مبادا دامنه این نوع اعمال ناهنجار وسعت پیدا کند و بنده به خصوص بیم آن داشتم که این امر دستاویزی برای عناصر | + | : دکتر صدیقی: در هیأت وزیران صادقانه عرض میکنم که عموم آقایان وزیران که بیان مطلبی کردند، کمال تأسف و انزجار خاطر خود را از عملی که درباره فرود آوردن مجسمهها شدهاست، اظهار کردند و اما آنچه ریاست محترم دادگاه در اخذ تصمیم فرمودهاند، باید با کمال تأسف عرض کنم که عمل فرود آوردن مجسمهها امری بود وقوع یافته و انجام شده، تصمیم هر چه بود، درباره حفظ انتظامات و جلوگیری از تظاهرات جدی بود، که مبادا دامنه این نوع اعمال ناهنجار وسعت پیدا کند و بنده به خصوص بیم آن داشتم که این امر دستاویزی برای عناصر اخلالگر در شهرستانها ایجاد کند و نظیر آنچه در تهران واقع شد، در آنجا هم وقوع یابد. این بود که مخصوصاً در آخر جلسه به عرض آقایان وزیران رسانیدم که شب قبل درباره میتینگ نظر خود را به خدمت جناب آقای نخست وزیر عرض کردهام و حالا هم به آقایان محترم عرض میکنم که عناصر اخلالگر نظر به مقام و شخص ندارند. آنها نقشهای دارند که در هر فرصت با کمال بیباکی و بیپروایی به اجرای آن میکوشند و من صریحاً در هیأت دولت گفتم که نظر من جلوگیری از تظاهرات و اجتماعات است. به سبب آنکه اولاً در زمان فرمانداری نظامی حتیالمقدور باید از تشکیل اجتماعات جلوگیری شود. ثانیاً باید همواره آثار و عواقب این نوع اجتماعات را در مرکز کشور در نظر گرفت و متوجه بود که آنچه در شهر تهران میکنند، ممکن است در شهرستانها نتایج نامترقب داشتهباشد و درباره عدم تشکیل اجتماعات و جلوگیری از تظاهرات صبح روز سهشنبه بیستوهفتم که طبق معمول کمیسیون امنیت تشکیل میشد، بنده به منزل جناب آقای نخست وزیر رفتم. تیمسار ریاست ستاد و تیمسار امینی، عذر میخواهم، تیمسار امینی آن روز حضور نداشت. تیمسار رئیس شهربانی و سرکار سرهنگ اشرفی حاضر بودند، ولی چون تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش اظهار کردند که من باید در کمیسیونی شرکت کنم، آن روز کمیسیون امنیت تشکیل شد، ولی مذاکراتی از طرف اینجانب با آقایان به عمل آمد که مفاد آن این بود: نباید به اخلالگران فرصت داد که از اوضاع و احوال کنونی سوءاستفاده کنند. به سرکار سرهنگ اشرفی گفتم که عمل فرود آوردن مجسمهها در روز قبل، واقعهای غیر منتظره و ناهنجار بودهاست. ایشان در عین حال که نشان میدادند در بیانات خود که از این پیشامد متأسف هستند، در پاسخ من گفتند: اقداماتی به عمل آوردهایم، ولی اشخاص غیر مسئول در این کار مداخله کردند و اقدام به نتیجه نرسید و شد آنچه نباید بشود. مجلس ما، یعنی جلسه کمیسیون امنیت با تصویب مذاکرات مقدماتی که شد، تیمسار ریاست شهربانی و تیمسار ریاحی با من همآور و همداستان بودند، ولی جلسه ما خاتمه یافت و تیمسار رئیس ستاد برای شرکت در کمیسیونی که گفتهبودند، رفتند. |
: مقارن ساعت پنج و بیست دقیقه از طرف ریاست دادگاه ده دقیقه تنفس اعلام شد. | : مقارن ساعت پنج و بیست دقیقه از طرف ریاست دادگاه ده دقیقه تنفس اعلام شد. | ||
− | |||
: '''تشکیل مجدد جلسه''' | : '''تشکیل مجدد جلسه''' | ||
: ساعت پنج و نیم بعد از ظهر مجدداً رسمیت جلسه اعلام شد و آقای دکتر صدیقی نیز به جلسه دادگاه احضار گردید. پس از حضور ایشان، آقای رئیس دادگاه چنین اظهار داشت: | : ساعت پنج و نیم بعد از ظهر مجدداً رسمیت جلسه اعلام شد و آقای دکتر صدیقی نیز به جلسه دادگاه احضار گردید. پس از حضور ایشان، آقای رئیس دادگاه چنین اظهار داشت: | ||
− | رئیس: خواهش میکنم دادگاه را مستحضر سازید بالاخره نتیجه مذاکرات جلسه هیأت دولت راجع به فرود آوردن مجسمهها و جلوگیری از وقوع تظاهرات، آن را در خاتمه جلسه به استحضار آقای محمد مصدق رسانیدید یا خیر؟ | + | '''رئیس:''' خواهش میکنم دادگاه را مستحضر سازید بالاخره نتیجه مذاکرات جلسه هیأت دولت راجع به فرود آوردن مجسمهها و جلوگیری از وقوع تظاهرات، آن را در خاتمه جلسه به استحضار آقای محمد مصدق رسانیدید یا خیر؟ |
: دکتر صدیقی: پایان مذاکرات آقایان وزیران در جلسه هیأت وزیران در ساعت ده و ربع بعد از ظهر بود و در آن وقت چون تصمیم منجر و قاطعی غیر از آنچه که بنده شخصاً به عرض جناب آقای نخست وزیر راجع به عدم تشکیل اجتماعات و جلوگیری از تظاهرات رساندم، نبود. بنده به خدمت ایشان نرفتم و چیزی به حضورشان عرض نکردم. | : دکتر صدیقی: پایان مذاکرات آقایان وزیران در جلسه هیأت وزیران در ساعت ده و ربع بعد از ظهر بود و در آن وقت چون تصمیم منجر و قاطعی غیر از آنچه که بنده شخصاً به عرض جناب آقای نخست وزیر راجع به عدم تشکیل اجتماعات و جلوگیری از تظاهرات رساندم، نبود. بنده به خدمت ایشان نرفتم و چیزی به حضورشان عرض نکردم. | ||
: '''سؤال از محمد مصدق''' | : '''سؤال از محمد مصدق''' | ||
− | : رئیس خطاب به آقای مصدق: به طوری که آقای دکتر صدیقی بیان فرمودند، آیا راجع به جلوگیری از اجتماعات و تظاهرات | + | |
− | : محمد مصدق: هر وقت که آقای دکتر صدیقی، وزیر کشور دولت اینجانب، با بنده مذاکراتی فرمودند، بیشتر روی مسائل انتظامی بودهاست و شخص من به کسانی که مسئول انتظامات بودند نه در این روزهای آخر مرداد، بلکه همیشه تأکید در جلوگیری از | + | : '''رئیس خطاب به آقای مصدق:''' به طوری که آقای دکتر صدیقی بیان فرمودند، آیا راجع به جلوگیری از اجتماعات و تظاهرات اخلالگران مطالبی به اطلاع شما رسانیدند یا خیر؟ |
+ | : محمد مصدق: هر وقت که آقای دکتر صدیقی، وزیر کشور دولت اینجانب، با بنده مذاکراتی فرمودند، بیشتر روی مسائل انتظامی بودهاست و شخص من به کسانی که مسئول انتظامات بودند نه در این روزهای آخر مرداد، بلکه همیشه تأکید در جلوگیری از اخلالگران کردهام و این یک چیزی نیست که برای یک دفعه در دولت اینجانب مذاکره شدهباشد. به طوری که رؤسای قسمتهای انتظامی هم خودشان به عرض رسانیدند که همیشه دستور بنده راجع به جلوگیری از هرگونه اجتماعی که موجب اختلال بشود، بودهاست. | ||
: '''پس چرا دستور دادید؟''' | : '''پس چرا دستور دادید؟''' | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۲: | ||
: '''رئیس:''' پس چگونه در مقابل گزارش و کسب تکلیف بعضی از فرمانداران نظامی و فرمانداران خارج چنان که تأیید و تصدیق نمودهاید، به دستور شما از ستاد ارتش صادر شدهاست، صریحاً امر دادهاید که: "در تهران نیز موفق به جلوگیری از احساسات مردم نشدیم. مردم را به احساسات خودشان بازگذارید" و درست آنچه که در نظر هست، این دستور در پاسخ گزارشی بود که فرماندهان وقت راجع به تظاهر دستجات چپ و اخلالگران این گزارش را دادهاند. | : '''رئیس:''' پس چگونه در مقابل گزارش و کسب تکلیف بعضی از فرمانداران نظامی و فرمانداران خارج چنان که تأیید و تصدیق نمودهاید، به دستور شما از ستاد ارتش صادر شدهاست، صریحاً امر دادهاید که: "در تهران نیز موفق به جلوگیری از احساسات مردم نشدیم. مردم را به احساسات خودشان بازگذارید" و درست آنچه که در نظر هست، این دستور در پاسخ گزارشی بود که فرماندهان وقت راجع به تظاهر دستجات چپ و اخلالگران این گزارش را دادهاند. | ||
: محمد مصدق: حالا بنده نمیدانم که این راجع به کدام دستور بود. یک دستوری بود مربوط به مجسمهها. آقا البته شنیدهاید و به عرضتان رسیدهاست که شخص بنده به هیچ وجه عقیده به مجسمه نداشتهام و مجسمه در قانون شرع ما حرام است. مجسمه البته اگر بعد از اشخاص، مردم خودشان بروند درست بکنند، خوب در ازای خدماتی که صاحب مجسمه به مملکت نمودهاست، ولی اگر مجسمهسازی برای سوءاستفاده بشود، یعنی یک اشخاصی بخواهند به عنوان ساختن مجسمه بر اشخاص دیگری غلبه بکنند و این قضیه هر روز به صورتی موجب اخلال بشود، من شخصاً عقیده به ساختن مجسمه نداشتم. صاف و صریح عرض میکنم که من با مجسمه، نه فقط از این نظر که خلاف مذهب است و من فرد مسلمانی هستم و باید تبعیت از مذهب خود بکنم، بلکه به هیچ وجه منالوجوه به مجسمه عقیده نداشتم. حالا اگر کسی برخلاف مجسمه صحبت بکند، از دو حال خارج نیست، یا این است که چنین صحبتی برخلاف قانون است، که من حاضرم طبق آن قانون مجازات شوم و اگر مجازات آن در قانون پیسبینی نشدهاست، بنده شخصاً در اظهار عقیده آزاد بودهام و اینکه فرماندار نظامی به عرض رساند که تفکیکی در مجسمه اعلیحضرت شاه فقید و اعلیحضرت همایون شاهنشاه محمدرضاشاه نشدهاست، این صحیح نیست، زیرا همان روزی که به بنده خبر رسید که مجسمه را میخواهند بردارند، این خبر از میدان بهارستان و راجع به مجسمه اعلیحضرت شاه فقید بود، که اصلاً چه شد که این قضیه مجسمهها پیش آمد، عرض کردم این مسئله به این جهت پیش آمد که صبح دوشنبه به بنده گفتند که افراد دست چپ میخواهند مجسمه شاه فقید را بردارند و ظهر بنده آقای دکتر سنجابی را خواستم و گفتم چنین خبری صبح به من رسیده، اگر احزاب دست چپ بروند و چنین کاری بکنند، برای ما یک قدری مشکل است که یک کار دیگری بکنیم. به این جهت این قضیه اتفاق افتاد. حالا عرض کردم چون خودم عقیده به مجسمهبازی ندارم، این دستور را دادم. حالا اگر در قانون جزا یک همچنین عملی باشد که راجع به مجسمهبرداری، راجع به مجسمه شاه فقید یک مجازاتی هست، یعنی مادهای برای مجازات این کار باشد، بنده آن مجازات را از جان و دل قبول میکنم تا دیگران به فکر من تأسی نکنند و خدا را به شهادت میگیرم که من به مجسمه نه عقیده دارم و نه آن را موافق شرع میدانم و حالا شما هر قدر میخواهید در این باب بحث کنید، بفرمایید و هر مجازاتی را که مایلید، درباره بنده مرعی دارید، چون با جان و دل قبول میکنم. | : محمد مصدق: حالا بنده نمیدانم که این راجع به کدام دستور بود. یک دستوری بود مربوط به مجسمهها. آقا البته شنیدهاید و به عرضتان رسیدهاست که شخص بنده به هیچ وجه عقیده به مجسمه نداشتهام و مجسمه در قانون شرع ما حرام است. مجسمه البته اگر بعد از اشخاص، مردم خودشان بروند درست بکنند، خوب در ازای خدماتی که صاحب مجسمه به مملکت نمودهاست، ولی اگر مجسمهسازی برای سوءاستفاده بشود، یعنی یک اشخاصی بخواهند به عنوان ساختن مجسمه بر اشخاص دیگری غلبه بکنند و این قضیه هر روز به صورتی موجب اخلال بشود، من شخصاً عقیده به ساختن مجسمه نداشتم. صاف و صریح عرض میکنم که من با مجسمه، نه فقط از این نظر که خلاف مذهب است و من فرد مسلمانی هستم و باید تبعیت از مذهب خود بکنم، بلکه به هیچ وجه منالوجوه به مجسمه عقیده نداشتم. حالا اگر کسی برخلاف مجسمه صحبت بکند، از دو حال خارج نیست، یا این است که چنین صحبتی برخلاف قانون است، که من حاضرم طبق آن قانون مجازات شوم و اگر مجازات آن در قانون پیسبینی نشدهاست، بنده شخصاً در اظهار عقیده آزاد بودهام و اینکه فرماندار نظامی به عرض رساند که تفکیکی در مجسمه اعلیحضرت شاه فقید و اعلیحضرت همایون شاهنشاه محمدرضاشاه نشدهاست، این صحیح نیست، زیرا همان روزی که به بنده خبر رسید که مجسمه را میخواهند بردارند، این خبر از میدان بهارستان و راجع به مجسمه اعلیحضرت شاه فقید بود، که اصلاً چه شد که این قضیه مجسمهها پیش آمد، عرض کردم این مسئله به این جهت پیش آمد که صبح دوشنبه به بنده گفتند که افراد دست چپ میخواهند مجسمه شاه فقید را بردارند و ظهر بنده آقای دکتر سنجابی را خواستم و گفتم چنین خبری صبح به من رسیده، اگر احزاب دست چپ بروند و چنین کاری بکنند، برای ما یک قدری مشکل است که یک کار دیگری بکنیم. به این جهت این قضیه اتفاق افتاد. حالا عرض کردم چون خودم عقیده به مجسمهبازی ندارم، این دستور را دادم. حالا اگر در قانون جزا یک همچنین عملی باشد که راجع به مجسمهبرداری، راجع به مجسمه شاه فقید یک مجازاتی هست، یعنی مادهای برای مجازات این کار باشد، بنده آن مجازات را از جان و دل قبول میکنم تا دیگران به فکر من تأسی نکنند و خدا را به شهادت میگیرم که من به مجسمه نه عقیده دارم و نه آن را موافق شرع میدانم و حالا شما هر قدر میخواهید در این باب بحث کنید، بفرمایید و هر مجازاتی را که مایلید، درباره بنده مرعی دارید، چون با جان و دل قبول میکنم. | ||
− | : '''رئیس:''' به نظر شما نظری که وزیر کشور وقت شما ساعت هشت روز بیستوششم راجع به جلوگیری از تظاهرات دستچپها و | + | : '''رئیس:''' به نظر شما نظری که وزیر کشور وقت شما ساعت هشت روز بیستوششم راجع به جلوگیری از تظاهرات دستچپها و اخلالگران به هر عنوان داده بودند صحیح بودهاست یا خیر؟ |
: محمد مصدق: ساعت ۸ چه روزی؟ | : محمد مصدق: ساعت ۸ چه روزی؟ | ||
: '''رئیس:''' ساعت ۸ روز بیستوششم. | : '''رئیس:''' ساعت ۸ روز بیستوششم. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۶۰: | ||
: '''دعوای مجسمه!''' | : '''دعوای مجسمه!''' | ||
− | : '''رئیس:''' پس چگونه استدلال میفرمایید به دکتر سنجابی دستور دادید رسیدگی کنند و این طور تصمیم اتخاذ فرمودید که این مجسمهها را اگر دولت به جای خود بگذارد یعنی در مقابل عمل حزب توده و | + | |
− | : محمد مصدق: آقا، این دعوای مجسمه مربوط به آن روز نیست. این مجسمه سابقه دارد. یعنی | + | : '''رئیس:''' پس چگونه استدلال میفرمایید به دکتر سنجابی دستور دادید رسیدگی کنند و این طور تصمیم اتخاذ فرمودید که این مجسمهها را اگر دولت به جای خود بگذارد یعنی در مقابل عمل حزب توده و اخلالگران تظاهر بکند موجب زحمت دولت خواهدبود و آنها را به حال و اقدام خود باقی گذارید؟ |
− | : '''رئیس:''' اگر در نظرتان باشد دیروز رئیس اداره اطلاعات شهربانی و روزهای قبل فرماندار نظامی و رئیس شهربانی اظهار داشتند که: "بنا بر وظیفه از تظاهر | + | : محمد مصدق: آقا، این دعوای مجسمه مربوط به آن روز نیست. این مجسمه سابقه دارد. یعنی اخلالگران در مورد مجسمهها کارشان سابقهدار بود، یک مدتی معترض مجسمه اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی که در میدان سنگلج بود میشدند، من دستور کامل در آن وقت دادم که یک عده نظامی چند روز آن مجسمه را حفظ کنند تا آنها نتوانند به مقصود برسند. مجسمه یک موضوعی شده که هر روز باعث اخلال میشد. اگر آقا میخواستید این مجسمهها را در همه جا حفظ بکنید، میبایست یک عده زیادی در همه جا مأمور مراقبت از این مجسمهها بفرمایند، موضوع عرض بنده این بود که کاری بشود که یک اختلال دیگری پیش نیاید. فقط همین بود و بس. |
− | : محمد مصدق: بنده عرض کردم آقا اینجا | + | : '''رئیس:''' اگر در نظرتان باشد دیروز رئیس اداره اطلاعات شهربانی و روزهای قبل فرماندار نظامی و رئیس شهربانی اظهار داشتند که: "بنا بر وظیفه از تظاهر اخلالگران در فرود آوردن مجسمهها جلوگیری میشد، به دستور نخستوزیر سابق، یعنی آقای محمد مصدق عده را جمعآوری نمودیم و اخلالگران در اقدامات خود آزاد شدند." |
+ | : محمد مصدق: بنده عرض کردم آقا اینجا اخلالگران نبودند. بنده حقیقت را هر چه بودهاست، عرض کردم. اخلالگران نمیتوانستند این کار را بکنند، ولی بنده به آقای دکتر سنجابی گفتم که: نظر اخلالگران این است که مجسمه اعلیحضرت شاه فقید را هم بردارند، شما با اصناف، با احزاب ملی مذاکره کنید، اگر آنها صلاح میدانند که خودشان این کار را بکنند قبل از اینکه اخلالگران بیایند و عملی بکنند، بسیار خوب است. و این یک کلام پس و پیش نیست و همین است که عرض میکنم. من اگر حرفی زدهباشم و مجازاتی داشتهباشد، آن مجازات را بنده از جان و دل میپذیرم و دیگر گمان نمیکنم برای این کار واجب باشد چیزی عرض کنم. | ||
: '''چرا به وزیر کشور دستور ندادید؟''' | : '''چرا به وزیر کشور دستور ندادید؟''' | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۹: | ||
: '''رئیس:''' ممکن است برای روشن شدن ذهن دادگاه تفسیریه خودتان را راجع به تشکیل شورای سلطنتی که این از حق مسلم پادشاه است یا از تصمیم دولت یا اشخاص دیگر، توضیح بفرمایید؟ | : '''رئیس:''' ممکن است برای روشن شدن ذهن دادگاه تفسیریه خودتان را راجع به تشکیل شورای سلطنتی که این از حق مسلم پادشاه است یا از تصمیم دولت یا اشخاص دیگر، توضیح بفرمایید؟ | ||
− | : دکتر صدیقی: بنده نمیدانم که ریاست محترم دادگاه اطلاع دارند که شغل شاغل بنده تا سه ماه و چهارده روز پیش درس جامعهشناسی بوده و در دانشگاه تهران و در این کشور تنها معلمی هستم که جامعهشناسی را در دانشگاه تهران درس میدهم. در جامعهشناسی که میتوان گفت آرا و افکار سیاسی را از جهت نظری تعبیر میکند، مبحثی است به عنوان جامعهشناسی سیاسی، که آنجا به نحو اخص در مسائل سیاسی، خاصه حقوق اساسی بحث میشود. حقوق اساسی کشورها تنها بر مبنا و مصدر قانون اساسی نیست، بلکه حقوق اساسی منابع و عیادی مختلف دارد. تقریباً در جمیع قوانین کشورها یکی از آنها قانون یا قوانین اساسی است و دیگری قوانین عادی، دیگر رسوم و عادات دیگر فرمانهای رئیس دولت، دیگر آییننامهها و مقررات داخلی مجالس مقننه و در بعضی از جاها توجه و استفاده از آرا و افکار علمای علم حقوق و اجمال این است منابع و مبانی حقوق اساسی در کشور ما در قوانین اساسی ما و قوانین عادی ما پیشبینی نشدهاست. تشکیل شورای سلطنت، لکن بنا بر رسم و عادت، یعنی دو سابقهای که در این کشور پیش آمدهاست، یک بار زمانی که اعلیحضرت همایونی به لندن تشریف میبردند و بار دیگر هنگامی که به کشورهای متحد امریکا سفر فرمودند، شورای سلطنت را تشکیل دادند. پس اساس تشکیل شورای سلطنت به حکم این رسم و سابقه، در حقوق اساسی کشور ایران نهاده شد. آنچه | + | : دکتر صدیقی: بنده نمیدانم که ریاست محترم دادگاه اطلاع دارند که شغل شاغل بنده تا سه ماه و چهارده روز پیش درس جامعهشناسی بوده و در دانشگاه تهران و در این کشور تنها معلمی هستم که جامعهشناسی را در دانشگاه تهران درس میدهم. در جامعهشناسی که میتوان گفت آرا و افکار سیاسی را از جهت نظری تعبیر میکند، مبحثی است به عنوان جامعهشناسی سیاسی، که آنجا به نحو اخص در مسائل سیاسی، خاصه حقوق اساسی بحث میشود. حقوق اساسی کشورها تنها بر مبنا و مصدر قانون اساسی نیست، بلکه حقوق اساسی منابع و عیادی مختلف دارد. تقریباً در جمیع قوانین کشورها یکی از آنها قانون یا قوانین اساسی است و دیگری قوانین عادی، دیگر رسوم و عادات دیگر فرمانهای رئیس دولت، دیگر آییننامهها و مقررات داخلی مجالس مقننه و در بعضی از جاها توجه و استفاده از آرا و افکار علمای علم حقوق و اجمال این است منابع و مبانی حقوق اساسی در کشور ما در قوانین اساسی ما و قوانین عادی ما پیشبینی نشدهاست. تشکیل شورای سلطنت، لکن بنا بر رسم و عادت، یعنی دو سابقهای که در این کشور پیش آمدهاست، یک بار زمانی که اعلیحضرت همایونی به لندن تشریف میبردند و بار دیگر هنگامی که به کشورهای متحد امریکا سفر فرمودند، شورای سلطنت را تشکیل دادند. پس اساس تشکیل شورای سلطنت به حکم این رسم و سابقه، در حقوق اساسی کشور ایران نهاده شد. آنچه در موردی که مبتلا به دولت بود، یعنی ریاست محترم دادگاه با اصابت نظر و وسعت اطلاعی که از جریان کارهای این چند روز کسب فرمودهاید و دقت شایانی که در کشف حقایق امور مبذول میدارید، اعلیحضرت از تهران به بغداد تشریف بردند، شورای سلطنت تشکیل نفرمودند. |
: '''اصول ادیان در تطور است''' | : '''اصول ادیان در تطور است''' | ||
− | : دکتر صدیقی: در کشور ما هر آن بیم مخاطرات برای مبانی و اساس حکومت مشروطه میرفت و وقتی بنده عرض میکنم حکومت مشروطه، برای اینکه معتقد من و افتخار رئیس دولتی که من افتخار عضویت آن دولت را داشتم، این بود که این کشور قانون اساسیاش نباید تغییر کند. (محمد مصدق: صحیح است) در شرایط فعلی از آینده کسی خبر نمیتواند بدهد، چون هیچ قانونی از نظر جامعهشناسی جامع و کامل که شامل عموم ادوار و اعصار باشد، نیست. وقتی که اصول ادیان در تطور است، قوانین عادی و موضوعه ما جای خود دارد، ولی در هر حال بایستی عرض شود عقیده شخص خود و رئیس دولت که مکرر در طول بیست ماه خدمت در این دولت متوجه آن بودم، این بود که قوانین اساسی ما نباید تغییر کنند. به این نظر عرض میکردم با در نظر گرفتن اوضاع و احوال آن چند روز و فرصت نا به جایی که برای عناصر | + | : دکتر صدیقی: در کشور ما هر آن بیم مخاطرات برای مبانی و اساس حکومت مشروطه میرفت و وقتی بنده عرض میکنم حکومت مشروطه، برای اینکه معتقد من و افتخار رئیس دولتی که من افتخار عضویت آن دولت را داشتم، این بود که این کشور قانون اساسیاش نباید تغییر کند. (محمد مصدق: صحیح است) در شرایط فعلی از آینده کسی خبر نمیتواند بدهد، چون هیچ قانونی از نظر جامعهشناسی جامع و کامل که شامل عموم ادوار و اعصار باشد، نیست. وقتی که اصول ادیان در تطور است، قوانین عادی و موضوعه ما جای خود دارد، ولی در هر حال بایستی عرض شود عقیده شخص خود و رئیس دولت که مکرر در طول بیست ماه خدمت در این دولت متوجه آن بودم، این بود که قوانین اساسی ما نباید تغییر کنند. به این نظر عرض میکردم با در نظر گرفتن اوضاع و احوال آن چند روز و فرصت نا به جایی که برای عناصر اخلالگر پیش آمدهبود، مخاطراتی برای کشور مشروطه ما پیش آمدهبود. چون اعلیحضرت تشکیل شورای سلطنت را امر نفرمودند، ناچار میبایستی فکری در این باره بشود. این فکر برای جناب آقای مصدق در صبح روز چهارشنبه بیستوهشتم القاء و تعبیر شد و بنده مطالبی به حضورشان در این باب عرض کردم، که مربوط است به مراجعه به آرای عمومی و سؤالی که شاید مقدر باشد و بفرمایید تا جواب عرض کنم، ولی به هر صورت شورای سلطنت تشکیل میشد، همیشه یک امر برای ما محرز است و یقین که مقام سلطنت به حکم قانون اساسی به وظایف خاصی میپردازند و چون از کشور تشریف بردهبودند و دولت مواجه بود با این وظایف خاص که ارتباط با کارهای سلطنت پیدا میکرد، در نظر گرفتند شورای سلطنت تشکیل بدهند، ولی این مسئله در مرحله حرف بود و از همین مرحله مذاکره خارج نشد، یعنی به وهله عمل نرسید، چون قرار بود در عصر روز ۲۸ مرداد جلسه هیأت دولت مطرح شود، ولی به اینجا نرسیده و موضوع به همین ترتیب معوق و معطل ماند. |
: '''مقام قول و مقام فعل!''' | : '''مقام قول و مقام فعل!''' | ||
: '''رئیس:''' آیا به نظر جنابعالی با استادی که در اجتماعشناسی دارید و آگاهی که در آن زمان به امور کشور داشتید و اعتقاد با بقای رژیم مشروطیت ایران دارید، به نظر جنابعالی به جای این نظر که باید به آرای عمومی مراجعه شود، بهتر نبود راهنمایی فرمایید که به شخص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، هر آن با وسایل ارتباطی و نمایندگان سیاسی چه در بغداد و چه در رم مراجعه فرموده و تکلیف را روشن فرمایید تا اینکه بدعتی در کشور گذارده شود؟ البته نظر دادگاه فقط برای اطلاع و روشن شدن است، نه استنطاق. | : '''رئیس:''' آیا به نظر جنابعالی با استادی که در اجتماعشناسی دارید و آگاهی که در آن زمان به امور کشور داشتید و اعتقاد با بقای رژیم مشروطیت ایران دارید، به نظر جنابعالی به جای این نظر که باید به آرای عمومی مراجعه شود، بهتر نبود راهنمایی فرمایید که به شخص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، هر آن با وسایل ارتباطی و نمایندگان سیاسی چه در بغداد و چه در رم مراجعه فرموده و تکلیف را روشن فرمایید تا اینکه بدعتی در کشور گذارده شود؟ البته نظر دادگاه فقط برای اطلاع و روشن شدن است، نه استنطاق. | ||
− | : دکتر صدیقی: بنده مقام ریاست دادگاه، در عرایض خود اگر نه به تصریح، اقلاً تلویحاً عرض کردم که این موضوع به بحث و تحقیق و اظهار نظر نرسید. جناب آقای مصدق در صبح روز چهارشنبه به بنده مطلبی فرمودند و بنده در مقام پاسخ عرایضی عرض کردم و باز عرض کردم که اخذ تصمیم در اینکه آیا مراجعه به آرای عمومی شود یا نشود و اگر بشود، | + | : دکتر صدیقی: بنده مقام ریاست دادگاه، در عرایض خود اگر نه به تصریح، اقلاً تلویحاً عرض کردم که این موضوع به بحث و تحقیق و اظهار نظر نرسید. جناب آقای مصدق در صبح روز چهارشنبه به بنده مطلبی فرمودند و بنده در مقام پاسخ عرایضی عرض کردم و باز عرض کردم که اخذ تصمیم در اینکه آیا مراجعه به آرای عمومی شود یا نشود و اگر بشود، در مورد تشکیل شورای سلطنت باشد یا خیر، به عمل نرسید. بنده به عنوان استطلاعی که میفرمایند، نمیتوانم عرض کنم که تشکیل شورای سلطنتی عقیده منجز من و همکاران من و حتی جناب آقای نخست وزیر بود، زیرا ایشان مطلبی در موضوع مراجعه به آرای عمومی فرمودند که اگر اجازه دهید درباره آن نکتهای به عرض برسانم، زیرا آن موضوع روشنگر این مطلب خواهدبود و آنچه گفتم از مقام قول به فعل نرسید، چون تشکیل شورای سلطنت عقیده من بود و معتقد به آن بودم و هستم و جناب آقای مصدق نیز در این باب با من همآواز بودند. |
: '''چرا بخشنامه کردید؟''' | : '''چرا بخشنامه کردید؟''' | ||
: '''رئیس:''' ممکن است توضیحاً بفرمایید پس ابلاغیه وزارت کشور برای آماده بودن استانداران و فرمانداران و بخشداران برای دستور جدید که شاید همان مراجعه به آرای عمومی باشد، برای چه منظوری بودهاست؟ | : '''رئیس:''' ممکن است توضیحاً بفرمایید پس ابلاغیه وزارت کشور برای آماده بودن استانداران و فرمانداران و بخشداران برای دستور جدید که شاید همان مراجعه به آرای عمومی باشد، برای چه منظوری بودهاست؟ | ||
− | : دکتر صدیقی: چنان که به عرض ریاست محترم دادگاه رساندم، در ساعت ۷ صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد به حضور جناب آقای مصدق رسیدم. ایشان چنان که قبلاً معروض افتاده، اشارهای راجع به تشکیل شورای سلطنت و مشورت با صاحبان اطلاع کردند، بعد به بنده فرمودند: چون در نظر است با مذاکراتی که شدهاست مراجعه به آرای عمومی برای تشکیل شورای سلطنت شود، شما به فرمانداران، البته به حکم سنت و عادت با ارسال رونوشت برای استانداران، تلگراف کنید که در محل مأموریت خود حاضر باشند و اگر به مرخصی رفتهاند، فوراً به محل مأموریت خود حرکت کنند و اگر در بعضی جاها فعلاً بخشدار نیست، فرمانداران شخصی را که مقتضی میدانند برای بخشداری و ایفای وظایف بخشدار بفرستند که در محل حاضر باشند. بنده به حضورشان عرض کردم اگر در نظر است مراجعه به آرای عمومی بشود برای شورای سلطنت، تلگرافی به فرمانداران بشود، چنان چه خاطر جنابعالی مسبوق است و در مراجعه به آرای عمومی قبل عمل شدهاست، باید این امر با اطلاع و تصویب و دستور هیأت وزیران باشد. در پاسخ بنده فرمودند که: نظر شما صحیح است، ولی چنان که اوضاع و احوال کشور، به خصوص شهر تهران را میبینید، در این چند روز لازم است هر چه زودتر در مدت غیاب اعلیحضرت ترتیبی دادهشود که میدان دست عناصر | + | : دکتر صدیقی: چنان که به عرض ریاست محترم دادگاه رساندم، در ساعت ۷ صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد به حضور جناب آقای مصدق رسیدم. ایشان چنان که قبلاً معروض افتاده، اشارهای راجع به تشکیل شورای سلطنت و مشورت با صاحبان اطلاع کردند، بعد به بنده فرمودند: چون در نظر است با مذاکراتی که شدهاست مراجعه به آرای عمومی برای تشکیل شورای سلطنت شود، شما به فرمانداران، البته به حکم سنت و عادت با ارسال رونوشت برای استانداران، تلگراف کنید که در محل مأموریت خود حاضر باشند و اگر به مرخصی رفتهاند، فوراً به محل مأموریت خود حرکت کنند و اگر در بعضی جاها فعلاً بخشدار نیست، فرمانداران شخصی را که مقتضی میدانند برای بخشداری و ایفای وظایف بخشدار بفرستند که در محل حاضر باشند. بنده به حضورشان عرض کردم اگر در نظر است مراجعه به آرای عمومی بشود برای شورای سلطنت، تلگرافی به فرمانداران بشود، چنان چه خاطر جنابعالی مسبوق است و در مراجعه به آرای عمومی قبل عمل شدهاست، باید این امر با اطلاع و تصویب و دستور هیأت وزیران باشد. در پاسخ بنده فرمودند که: نظر شما صحیح است، ولی چنان که اوضاع و احوال کشور، به خصوص شهر تهران را میبینید، در این چند روز لازم است هر چه زودتر در مدت غیاب اعلیحضرت ترتیبی دادهشود که میدان دست عناصر اخلالگر نیفتد و اذهان و افکار عمومی آرامش پیدا کند. بنابراین دستور بدهید که هر چه زودتر مأمورین وزارت کشور، یعنی بخشداران و فرمانداران در محل مأموریت خود حاضر شوند. بنده به حضورشان عرض کردم: اگر این طور که میفرمایید، صحیح هم میفرمایید این کار فوریت دارد، اجازه بفرمایید که هیأت دولت امروز پیش از ظهر تشکیل شود تا تصمیم بگیرند و بنده با ابلاغ جنابعالی آن دستور را اجرا کنم. فرمودند که: مشورت من و مشاوره با آقایانی که مشغول مشاوره هستند، هنوز انجام نیافتهاست، آقایان مطالعات خود را میکنند، نظر آنها معلوم میشود، نظر آنها را امروز عصر در هیأت دولت مطرح میکنم، یا رد میشود و تصمیم دیگری اتخاذ میکنند و یا مورد قبول واقع میشود و همین نظر را اجرا خواهیمکرد. این دستور را هم که شما میدهید، دستور نقل و انتقال و امری است اداری. بنده نحوه استدلال جناب آقای مصدق را پذیرفتم و از مفاد تلگرافی که کردهام و این تلگراف با اصلاح شخص من در وزارت کشور فعلاً موجود است، در سطر اول نوشتهام: '''"چون در نظر است که به زودی مراجعه به آرای عمومی صورت گیرد که دستور آن بعداً داده خواهدشد."''' بنده مخصوصاً توجه مقام ریاست محترم دادگاه را به این جمله جلب میکنم و استدعا میکنم که به این جمله که در سطر اول تلگراف بنده است، توجه فرمایند که "دستور اجرای آن بعداً داده خواهدشد." این جمله میرساند که این تلگراف، تلگراف مراجعه به آرای عمومی نیست و سه فرضیه دیگر هست که این موضوع را روشن میکند. مراجعه به آرای عمومی باید اولاً موضوعش معلوم باشد و در این تلگراف موضوع مراجعه به آرای عمومی معلوم نیست. ثانیاً مراجعه به آرای عمومی باید طبق مقرراتی انجام گیرد، چنانچه در دفعه قبل گرفتهبود و مقررات مراجعه به آرای عمومی در این تلگراف به هیچ وجه معلوم نیست. ثالثاً مراجعه به آرای عمومی مستلزم تعیین وقت اجرای آن است و در این تلگراف به هیچ وجه به زمان اجرای مراجعه به آرای عمومی اشارهای نیست. |
: '''دو دادگاه عظیم دیگر''' | : '''دو دادگاه عظیم دیگر''' | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۹: | ||
: '''یک پرونده جداگانه''' | : '''یک پرونده جداگانه''' | ||
− | : دادستان: ضمن تشکر از بیان جناب آقای دکتر صدیقی، به عرض میرساند عادت بنده بر این است که برای هر امری پرونده جداگانهای در قلب و مغز خود باز میکنم. بیاناتی که آقای دکتر صدیقی فرمودند، خارج از وظیفه دادستانی، چون توأم با عدل و انصاف بود، موجب امتنان و تشکر است، ولی در مقام دادستانی ارتش و آنچه که در پاسخ سؤالات ریاست محترم دادگاه بیان فرمودند که به عنوان اینکه در این دادگاه متهم یا مقصر هستند، بلکه با توجه به اینکه آمدهاند برای راهنمایی دادگاه، پاسخ بیانات ایشان را باید ادا کنم و این مقصود و بیان پاسخ برای این است که مبادا دادگاه محترم در اثر صحبتهایی تحت تأثیر واقع شوند و از مجرای حقیقت منحرف گردند. اینجانب ناچارم اشخاصی که در این دادگاه حضور پیدا میکنند و از آنها سؤالات میشود، مثل یک قاضی که حق صحبت دارد، اظهار عقیده درباره آنها کنم. آقای دکتر صدیقی در بحبوحۀ اظهارات توأم با اظهارات شاهدوستی و وطنپرستیشان، یک جملهای گفتند که اینجانب تنفر خود را از این جمله اظهار میدارم. آن جمله این بود که فرمودند: "اصول ادیان نیز در تطور است، چه رسد به اصول قانون اساسی ایران". در جلسهای عرض کردم آقای محمد مصدق احتیاج به مردانی داشتهاست که خاصیت اصلی داشتهباشند، یکی اینکه برخلاف مذهب اسلام باشند و دیگر اینکه برخلاف اصول سلطنت. آقای دکتر صدیقی استاد جامعشناسی و ادیب و دانشمند که هزار خصلت دیگر برای خود فرض کردند، (دکتر صدیقی: بنده کی چنین ادعایی کردم؟) رسماً در این دادگاه گفت که اصول ایمان هم در تطور است. او درست گفت. او عقیدهاش این است و این کلام را از روی عقیده گفتهاست، کما اینکه محمد مصدق نیز به کرّات در این دادگاه گفت و عیناً خطاب به ریاست دادگاه چنین گفت که: "اگر میخواهید به شما ثابت شود پادشاه حق عزل و نصب وزرا را ندارد، به من اجازه دهید استناد به قوانین اساسی کشورهای دیگر بکنم و از دانشمندان حقوق و علمای خارجی سند بیاورم." این بیان محمد مصدق هیچ نیست، جز اینکه قانونی اساسی ایران را با قوانین اساسی کشورهای دیگر در یک ردیف میگذارد و میخواهد بگوید هر اصلی در اصول قوانین اساسی کشورهای دیگر نیست، در کشور ایران نیز لازم امر عامه نیست، (محمد مصدق: لا والله) یعنی اصل اول قانون متمم اساسی ایران که مقرر دارد: "مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفر اثنی عشریه است"، نباید مثلاً در کشور مسلمان ایران لازمالرعایه باشد، چون چنین اصلی مثلاً در کشور سوئیس وجود ندارد. آن نخستوزیر یاغی چنین میگوید و وزیر کشورش هم صریحاً در دادگاه میگوید: "اصول ادیان در تطور است چه برسد به قانون اساسی". | + | : '''دادستان:''' ضمن تشکر از بیان جناب آقای دکتر صدیقی، به عرض میرساند عادت بنده بر این است که برای هر امری پرونده جداگانهای در قلب و مغز خود باز میکنم. بیاناتی که آقای دکتر صدیقی فرمودند، خارج از وظیفه دادستانی، چون توأم با عدل و انصاف بود، موجب امتنان و تشکر است، ولی در مقام دادستانی ارتش و آنچه که در پاسخ سؤالات ریاست محترم دادگاه بیان فرمودند که به عنوان اینکه در این دادگاه متهم یا مقصر هستند، بلکه با توجه به اینکه آمدهاند برای راهنمایی دادگاه، پاسخ بیانات ایشان را باید ادا کنم و این مقصود و بیان پاسخ برای این است که مبادا دادگاه محترم در اثر صحبتهایی تحت تأثیر واقع شوند و از مجرای حقیقت منحرف گردند. اینجانب ناچارم اشخاصی که در این دادگاه حضور پیدا میکنند و از آنها سؤالات میشود، مثل یک قاضی که حق صحبت دارد، اظهار عقیده درباره آنها کنم. آقای دکتر صدیقی در بحبوحۀ اظهارات توأم با اظهارات شاهدوستی و وطنپرستیشان، یک جملهای گفتند که اینجانب تنفر خود را از این جمله اظهار میدارم. آن جمله این بود که فرمودند: "اصول ادیان نیز در تطور است، چه رسد به اصول قانون اساسی ایران". در جلسهای عرض کردم آقای محمد مصدق احتیاج به مردانی داشتهاست که خاصیت اصلی داشتهباشند، یکی اینکه برخلاف مذهب اسلام باشند و دیگر اینکه برخلاف اصول سلطنت. آقای دکتر صدیقی استاد جامعشناسی و ادیب و دانشمند که هزار خصلت دیگر برای خود فرض کردند، (دکتر صدیقی: بنده کی چنین ادعایی کردم؟) رسماً در این دادگاه گفت که اصول ایمان هم در تطور است. او درست گفت. او عقیدهاش این است و این کلام را از روی عقیده گفتهاست، کما اینکه محمد مصدق نیز به کرّات در این دادگاه گفت و عیناً خطاب به ریاست دادگاه چنین گفت که: "اگر میخواهید به شما ثابت شود پادشاه حق عزل و نصب وزرا را ندارد، به من اجازه دهید استناد به قوانین اساسی کشورهای دیگر بکنم و از دانشمندان حقوق و علمای خارجی سند بیاورم." این بیان محمد مصدق هیچ نیست، جز اینکه قانونی اساسی ایران را با قوانین اساسی کشورهای دیگر در یک ردیف میگذارد و میخواهد بگوید هر اصلی در اصول قوانین اساسی کشورهای دیگر نیست، در کشور ایران نیز لازم امر عامه نیست، (محمد مصدق: لا والله) یعنی اصل اول قانون متمم اساسی ایران که مقرر دارد: "مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفر اثنی عشریه است"، نباید مثلاً در کشور مسلمان ایران لازمالرعایه باشد، چون چنین اصلی مثلاً در کشور سوئیس وجود ندارد. آن نخستوزیر یاغی چنین میگوید و وزیر کشورش هم صریحاً در دادگاه میگوید: "اصول ادیان در تطور است چه برسد به قانون اساسی". |
: '''با چه کسانی سر و کار داریم؟''' | : '''با چه کسانی سر و کار داریم؟''' | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۷: | ||
: '''یک توضیح دیگر''' | : '''یک توضیح دیگر''' | ||
− | : دادستان: و اما درباره یک توضیحی که آقای مصدق دادند، توجه دادگاه محترم را به آن توضیح جلب میکنم که به نظر اینجانب بسیار حساس بود. آقای مصدق در جلسه امروز صریحاً گفتند: "میدانستم تشکیل شورای سلطنت از حقوق پادشاه است" و گفتند: "ما تصمیم نگرفتیم، حرف زدیم"، به عرض دادگاه محترم میرسانم که توجه فرمایند. ماده استنادی دادستان که به موجب آن تقاضای مجازات برای محمد مصدق کرده، عمل منطبق با آن ماده را در دو مورد صریحاً جرم شناخته، به نحوی که در مجازات تأثیر ندارد، ماده ۳۱۸ قانون دادرسی و کیفرخواست ارتش عیناً چنین است؛ (در این موقع دادستان ارتش عین ماده ۳۱۸ قانون دادرسی و کیفر ارتش را قرائت کرد و به دنبال اظهارات خود افزود) چنانچه ملاحظه میفرمایید، آقای محمد مصدق گاهگاهی میگویند: "اگر مجسمه را دستور دادم بردارند، خوب ببینم، مجازات این عمل چیست؟ آن را دربارهام اعمال کنید." یا یک وقت میگویند: "آقا مگر عمل منفرد هم جرم است و مجازات دارد؟" دادگاه محترم توجه فرمایند این آقا این جملات را با هوشیاری کامل میگویند، چون دکتر در حقوق است. دادگاه محترم توجه فرمایند عدم اجرای فرمان عزل، دستگیری ابلاغکننده، بر پا ساختن میتینگ برای جمهوریت، تهیه پلاکات. قبلی، فرود آوردن مجسمههای شاه، دادن شعارهای اعلام جمهوریت، مخابره تلگراف رسمی به خارج و اعلام سرنگونی شاه و تمام مدارک و دلایلی که در دادخواست نوشتهام، مزید این مطلب است آقای محمد مصدق به دستیاری یک چند تن دیگر مرتکب سوءقصدی شدهاند، که منظورشان به هم زدن اساس حکومت و تخت و تاج سلطنت بود، که مجازات آن قانوناً اعدام است. حال این آقای مصدق مجتهد جامعالشرایط هم شده و میگوید: "مجسمه چون برخلاف مذهب اسلام بود، دستور دادم آن را بردارند." بسیار خوب مجسمه را دستور دادی بردارند، میتینگ راه انداختنت چه بود؟ و خلاصه اینجانب کدام یک را بگویم؟ | + | : '''دادستان:''' و اما درباره یک توضیحی که آقای مصدق دادند، توجه دادگاه محترم را به آن توضیح جلب میکنم که به نظر اینجانب بسیار حساس بود. آقای مصدق در جلسه امروز صریحاً گفتند: "میدانستم تشکیل شورای سلطنت از حقوق پادشاه است" و گفتند: "ما تصمیم نگرفتیم، حرف زدیم"، به عرض دادگاه محترم میرسانم که توجه فرمایند. ماده استنادی دادستان که به موجب آن تقاضای مجازات برای محمد مصدق کرده، عمل منطبق با آن ماده را در دو مورد صریحاً جرم شناخته، به نحوی که در مجازات تأثیر ندارد، ماده ۳۱۸ قانون دادرسی و کیفرخواست ارتش عیناً چنین است؛ (در این موقع دادستان ارتش عین ماده ۳۱۸ قانون دادرسی و کیفر ارتش را قرائت کرد و به دنبال اظهارات خود افزود) چنانچه ملاحظه میفرمایید، آقای محمد مصدق گاهگاهی میگویند: "اگر مجسمه را دستور دادم بردارند، خوب ببینم، مجازات این عمل چیست؟ آن را دربارهام اعمال کنید." یا یک وقت میگویند: "آقا مگر عمل منفرد هم جرم است و مجازات دارد؟" دادگاه محترم توجه فرمایند این آقا این جملات را با هوشیاری کامل میگویند، چون دکتر در حقوق است. دادگاه محترم توجه فرمایند عدم اجرای فرمان عزل، دستگیری ابلاغکننده، بر پا ساختن میتینگ برای جمهوریت، تهیه پلاکات. قبلی، فرود آوردن مجسمههای شاه، دادن شعارهای اعلام جمهوریت، مخابره تلگراف رسمی به خارج و اعلام سرنگونی شاه و تمام مدارک و دلایلی که در دادخواست نوشتهام، مزید این مطلب است آقای محمد مصدق به دستیاری یک چند تن دیگر مرتکب سوءقصدی شدهاند، که منظورشان به هم زدن اساس حکومت و تخت و تاج سلطنت بود، که مجازات آن قانوناً اعدام است. حال این آقای مصدق مجتهد جامعالشرایط هم شده و میگوید: "مجسمه چون برخلاف مذهب اسلام بود، دستور دادم آن را بردارند." بسیار خوب مجسمه را دستور دادی بردارند، میتینگ راه انداختنت چه بود؟ و خلاصه اینجانب کدام یک را بگویم؟ |
: '''نکته جالب''' | : '''نکته جالب''' | ||
− | : دادستان: یک نکتهای امشب در بیاناتش گفت که بسیار جالب توجه بود. گفت: "این مجسمهها همواره موجب زحمت بودند" و مثال زد و گفت: "در میدان سنگلج اغلب باید مأمور بگماریم تا مجسمهها را حراست کنند". بسیار صحیح گفت و میگوید، زیرا اعمال چهار روزه محمد مصدق به خوبی ثابت مینماید که اصولاً اساس سلطنت و حکومت مشروطه برای مصدق ناراحتی و موجب زحمت بودهاست. او یاغی شد که یک باره آن اساس را بر هم زند، تا فارغالبال گردد و خیالش آسوده شود. به هر حال بنده دیگر عرضی ندارم، جز استدعای اینکه مبادا دادگاه محترم تحت تأثیر پاسخهای آقای دکتر صدیقی واقع شوند. | + | : '''دادستان:''' یک نکتهای امشب در بیاناتش گفت که بسیار جالب توجه بود. گفت: "این مجسمهها همواره موجب زحمت بودند" و مثال زد و گفت: "در میدان سنگلج اغلب باید مأمور بگماریم تا مجسمهها را حراست کنند". بسیار صحیح گفت و میگوید، زیرا اعمال چهار روزه محمد مصدق به خوبی ثابت مینماید که اصولاً اساس سلطنت و حکومت مشروطه برای مصدق ناراحتی و موجب زحمت بودهاست. او یاغی شد که یک باره آن اساس را بر هم زند، تا فارغالبال گردد و خیالش آسوده شود. به هر حال بنده دیگر عرضی ندارم، جز استدعای اینکه مبادا دادگاه محترم تحت تأثیر پاسخهای آقای دکتر صدیقی واقع شوند. |
: '''طغیان فضل و ادب''' | : '''طغیان فضل و ادب''' | ||
خط ۲۸۴: | خط ۲۸۶: | ||
: محمد مصدق: حق قانونی من آقا جان، دفاع است. | : محمد مصدق: حق قانونی من آقا جان، دفاع است. | ||
: '''رئیس:''' و در این باره قصور نخواهدشد. اکنون جلسه را ختم میکنیم و جلسه آینده فردا ... | : '''رئیس:''' و در این باره قصور نخواهدشد. اکنون جلسه را ختم میکنیم و جلسه آینده فردا ... | ||
− | : دادستان: اجازه بفرمایید بنده چند کلمه عرض دارم. | + | : '''دادستان:''' اجازه بفرمایید بنده چند کلمه عرض دارم. |
: '''رئیس:''' بسیار خوب بفرمایید. | : '''رئیس:''' بسیار خوب بفرمایید. | ||
− | : دادستان: | + | : '''دادستان:''' در مورد اعتصاب غذایی که ایشان کردهبودند، سوءتفاهمی در موضوع بیانات ایشان پیش آمده، که اینجانب پیش ایشان رفتم و اظهاراتی به آن نحوی که گفتند، نمودم. ایشان هم از این عمل ساده هم سوءاستفاده میکنند. (محمد مصدق: بله) ایشان اعتصاب غذا کردند. صبح به اتاقشان رفتم. سرهنگ دکتر رحیمی و سرهنگ آزموده آنجا بودند و سرهنگ بزرگمهر وکیل مدافعشان نیز بود. صریحاً عرض کردم خدمتشان (محمد مصدق: فرمودید) که اعتصاب غذا برازنده شما نیست و حتی به دکتر مربوطه گفتم اگر ادامه داد، با وسایل دیگر غذا به بدنش رساندهشود. پس از این صحبت مخصوصاً به ایشان گفتم که: اکنون که در اتاق شما هستم، دیگر سرتیپ آزموده، دادستان ارتش نیستم. از شما مثل یک فرد عادی، مثل یک نفر ایرانی، استدعا میکنم که در دفاعیات خود به اعلیحضرت رضاشاه کبیر و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی توهین نفرمایید (محمد مصدق: چنین صحبتی نشد) و دفاعی نکنید که برخلاف مصالح کشور باشد و حتی گفتم شما وقتی که به آن نحو دفاع میکنید، من همواره بیم دارم که مبادا کسانی تحت تأثیر احساسات به شما صدمه بزنند. (محمد مصدق: بهتر) دنبالۀ این صحبت به ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید دستتان را ببوسم و مرخص شوم. در این موقع ایشان روی مرا بوسیدند و بدیهی است بنده هم جمال مبارکشان را بوسیدم. اکنون ملاحظه میکنیم از این جریان هم سوءاستفاده فرمودند. مطلب را طوری عنوان فرمودند، مثل اینکه از اعتصاب غذای ایشان بنده را هراسی فرا گرفت و یا به ایشان وعدهای کردم که به آن وعده خود عمل نکردم. این بود مختصر توضیح اینجانب و دیگر عرضی ندارم. |
: '''رئیس:''' جلسه را ختم میکنم. جلسۀ فردا ساعت ۳ بعد از ظهر. | : '''رئیس:''' جلسه را ختم میکنم. جلسۀ فردا ساعت ۳ بعد از ظهر. |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۳
روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ | محاکمه محمد مصدق و سرتیپ ریاحی ۱۲ آبان تا ۱ دی ماه ۱۳۳۲ | مصاحبه فرماندار نظامی تهران درباره همدستی حزب توده با مصدق |
بیستوششمین جلسه محاکمه محمد مصدق و سرتیپ تقی ریاحی
سهشنبه ۱۷ آذرماه ۱۳۳۲
- بیست وششمین جلسه دادرسی آقایان محمد مصدق و سرتیپ ریاحی ساعت سه و چهل دقیقه بعد از ظهر دیروز به ریاست آقای سرلشکر مقبلی در تالار آیینه سلطنتآباد تشکیل گردید و پس از قرائت صورتجلسه و اعلام رسمیت دادگاه، آقای سرلشکر مقبلی اظهار داشت:
- رئیس: اکنون سؤالاتی از آقای محمد مصدق میشود.
- سؤال از محمد مصدق
- رئیس: آقای محمد مصدق، طبق اظهارات خودتان و تحقیقاتی که از سوی دادگاه به عمل آمده، ثابت است که در مورد تشکیل شورای سلطنتی با اشخاصی مشورت نموده و موضوع را مورد بررسی قرار دادهاید. توضیح دهید با چه اشخاصی این مشورت به عمل آمده؟
- محمد مصدق: از بیانات تیمسار ریاست محترم دادگاه مسلم شد که در مورد تغییر رژیم صحبتی نشده، چون که این مرد (اشاره به دادستان) غالباً این طور گفت که من میخواستم تغییر رژیم بدهم و الان با این بیانات شما معلوم شد که دادرسان محترم به آنچه که خلاف حقیقت تا به حال گفتهمیشد، ترتیب اثر ندادهاید و حالا میخواهید بدانید که راجع به تشکیل شورای سلطنتی با چه اشخاصی مشورت کردهام. اکنون اگر استنباط بنده در این باب صحیح است، آن وقت اجازه بفرمایید بنده در این باب صحبت کنم.
- فعلاً بحث در این است
- رئیس: فعلاً دادگاه موضوع مشورت در اطراف تشکیل شورای سلطنت را توضیح میخواهد، پاسخ آن را بدهید.
- محمد مصدق: همان روز سهشنبه که قرار بود عصر آن روز بنده هیأت وزیران را به طور فوقالعاده دعوت بکنم که راجع به وضعیتی که پیش آمده، تصمیمی که صلاح بدانند، به شرحی که چند مرتبه در دادگاه عرض شد، اتخاذ کنند. شاید مقارن ظهر بود، یعنی همان وقتی که از سفارت امریکا تلفن کردند و وقت خواستند برای سفیر که عصر آن روز با بنده ملاقاتی بکنند، چند نفری در منزل بنده بودند. آنجا صحبت از این پیش آمد که اگر هیچ راهحلی از طریق تلگراف وزیران یا شرفیابی آنها به پیشگاه ملوکانه یا هر راه دیگری که هیأت وزیران صلاح بدانند این کار تمام نشود، آن وقت باید یک فکری کرد که وضعیت مملکت اختلال پیدا نکند. در آن جلسه عرض کردم چند نفری بودند، که الان درست نمیتوانم بگویم کیها بودند. این صحبت پیش آمد و گفتهشد اگر راهحلی پیدا نشد، این مسئله در هیأت وزیران مطرح شود. اگر هیأت وزیران تصویبنامهای مثل تصویبنامه اول رفراندوم صادر کردند، با رفراندوم قضیه سلطنتی حل شود.
- از حرف تا عمل مسافت بسیار است
- رئیس: البته استحضار داشتید که تشکیل شورای سلطنت فقط اختصاص به مقام سلطنت دارد، یعنی به شاهنشاه. در این صورت ممکن است توضیح دهید این تصمیم شما مبتنی به چه قانونی بوده؟
- محمد مصدق: البته بنده خوب میدانستم که تشکیل شورای سلطنتی از حقوق شخص پادشاه است و در همان روز نهم اسفند هم که اعلیحضرت میخواستند تشریف ببرند، در همین باغ مذاکراتی با آقای حسین علا، وزیر دربار پادشاهی، به عمل آمد. بدیهی است که بنده هیچ تردید نداشتم که تشکیل شورای سلطنتی از حقوق مسلم سلطنت است، اما اگر اعلیحضرت هیچ جوابی نمیدادند و هیچ تصمیمی اتخاذ نمیفرمودند، آن وقت چه میبایست بکند؟ این مسئله اول بود و اما مسئله دوم این بود که تصمیمی اتخاذ نشدهبود، زیرا تصمیمی را بایستی هیأت وزیران اتخاذ کنند. در این باره حرفی زده شدهبود، ولی از حرف تا عمل مسافت بسیاری است. تصمیم نمیتوان گفت کی گرفتهبود، چون هر جور فکری ممکن است شخص بکند و حرفی بزند، ولی به این حرفها که ترتیب اثر نمیتوان داد. ترتیب اثر به آن حرفی میدهند که آن حرف جامه عمل بپوشد. اگر صحبت کردهایم، غیر از حرف چیز دیگری نبوده و به هیچ وجه حرفی که برخلاف شخص پادشاه باشد، گفته نشدهاست.
- اسامی را بفرمایید
- رئیس: ممکن است چند نفر از اشخاص سرشناس که در آن کمیسیون بودند ذکر نمایید؟
- محمد مصدق: خیر. بنده نمیتوانم حالا اینجا چیزی عرض بکنم و آن اشخاص منکر بشوند و بگویند چنین حرفی زده نشدهاست و چنین مطلبی مذاکره نشدهاست. اگر بنده میدانستم که عرضی که میکنم در این محاکمه مؤثر است، هیچ وقت مضایقه نمیکردم که چیزی عرض کنم، ولی صحبت اشخاص در هر موضوعی که باشد، وقتی که عملی نشدهباشد، این حرف اثری در دادگاه نباید بکند.
- دهخدا هم بود؟
- رئیس: ممکن است به نظر بیاورید که آقای دهخدا در آن جلسه بودند یا خیر؟
- محمد مصدق: به خدا قسم خیر، بدانید هیچ نبودند، هیچ.
- رئیس: پس چنانکه در نظر دارید، آقای نریمان به صراحهت اظهار داشتند و تأیید نمودند که آقای دهخدا حضور داشتند. آیا به نظر شما ایشان صحیح گفتند یا خیر؟
- محمد مصدق: بنده حافظه درستی ندارم، ولی از گفتههای آقای نریمان این طور استنباط کردم که ایشان فرمودهبودند آقای دهخدا در اتاقی که معمولاً هیأت وزیران در آنجا تشکیل میشد، بودهاند.
- دکتر صدیقی در دادگاه
- رئیس: آقای دکتر صدیقی را بیاورند.
- در این موقع چند نفر از افسران محافظ، آقای دکتر غلامحسین صدیقی، وزیر اسبق کشور را در حالی که لباس سورمهای رنگی دربرداشت، به تالار جلسه هدایت کردند و در حین ورود ایشان آقای مصدق خطاب به رئیس دادگاه چنین اظهار داشت:
- محمد مصدق: بنده توضیحی دارم، اگر اجازه بفرمایید عرض کنم.
- رئیس: اگر مختصر است بفرمایید.
- محمد مصدق: ممکن است آقای دهخدا یک مرتبه با من ملاقات کردهباشد، منکر ملاقات ایشان با خودم نیستم، ولی در آن جمعیت ایشان را ندیدم.
- از وقایع چه اطلاع دارید؟
- رئیس: آقای دکتر صدیقی، دادستان ارتش به اتهام جریانات از ۲۵ الی ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲ برعلیه آقای محمد مصدق، کیفرخواست صادر نموده و پرونده امر در مرحله رسیدگی این دادگاه میباشد. آقای مصدق ضمن اظهارات خودشان درباره مسئولین وقایع روزهای نامبرده، گفتهاند که مسئولیت جریانات با وزرای مسئول بوده، به عنوان مطلع خواهشمندم توضیح فرمایند در جریانات و وقایع روزهای مزبور که به موجب کیفرخواست دادستان ارتش دولت آقای محمد مصدق معزول بوده و علناً در میتینگها مطالبی بر ضد اساس حکومت گفته شده و گویندگان آن از وزرا و نمایندگان مجلس سابق بوده و در آن ایام شعارهای جمهوریت دادهشد و مجسمههای شاهنشاه شکسته و پایین ریختهشد، وزیر امور خارجه سابق، حسین فاطمی، سفیر کبیر ایران در بغداد دستور داده که با شاهنشاه تماس نگیرند، مطالب گفتهشد در میتینگ و سرمقاله روزنامههایی که علناً بر ضد اساس حکومت بود، در رادیو انتشار یافته و همچنین نسبت به تشکیل شورای سلطنتی اقدام گردیده و برای مراجعه به آرای عمومی دستور صادر گردیدهاست. به نظر شما مسئول وقایع مزبور چه کسانی میباشند؟ در این مورد دادگاه را روشن فرمایید که مسئولیت وزرا در چه حدودی است؟
- اسباب تعجب و تأثر من بود
- دکتر صدیقی: امور و مسائلی که ریاست محترم دادگاه مطرح فرمودهاید و از بنده سؤال میفرمایید، چنانچه بر خاطر عالی روشن است، اموری است متنوع و گوناگون و در قسمتی از این مسائل و موارد به مناسبتی یا نحوی از انحاء بنده دخیل بودم و مطلع هستم و به عنوان یک شخص مطلع میتوانم به سؤالات ریاست دادگاه پاسخ دهم و اما از بعضی آنها باید عرض کنم که اطلاعی پیدا نکردم و به هیچ وجه در آنها دخیل نبودهام و حتی پس از آنکه اطلاع برای من حاصل شد، یعنی در بازجوییهایی که تیمسار دادستان محترم ارتش به عمل آوردند، با کمال تعجب دیدم مطالبی اظهار میشود و مطالبی اظهار میکنند که هم موجب شگفتی و تعجب من شد و هم اسباب تأثر. اکنون از مقام ریاست محترم دادگاه تقاضا میکنم که مطالب و اموری که مورد توجه دادگاه است، یک به یک مطرح فرمایند تا بنده درباره هر یک از آنها اطلاعات خود را به عرض برسانم. چون ممکن است که در پاسخ سؤالی که فرمودهاید، رعایت ترتیب نشود و در ضمن رعایت، اهمیت موضوع هم ملحوظ نمایند.
- رئیس: البته دادگاه از صراحت بیان جنابعالی امتنان دارد و قطعاً موضوعی را که شما اطلاع نداشتهاید، شما را ملزم به پاسخ نخواهدکرد و طبق تقاضای خودتان اینک سؤالات یکی، یکی به عمل میآید:
- رئیس: آیا از اعلامیهای که صبح روز بیستوپنجم ساعت هفت و سه دقیقه به نام اعلامیه دولت صادر شد، اطلاع دارید یا خیر؟
- دکتر صدیقی: پاسخ این سؤال محتاج یک مقدمهای است و آن مقدمه با اجازه ریاست محترم دادگاه عرض میشود ...
- رئیس: توجه بفرمایید چون جلسه محاکمه و بازجویی نیست، از جنابعالی خواهش شدهاست که به عنوان مطلع در این دادگاه حاضر شوید و اطلاعاتی بدهید. بنابراین تصور نمیکنم احتیاج ...
- دکتر صدیقی: فرمایش تیمسار صحیح است، ولی نباید عرض کنم که چگونه در منزل جناب آقای نخست وزیر بودم و اطلاع حاصل کردم؟ چون قبل از آن در منزل جناب آقای محمد مصدق، نخست وزیر، بودم و این اعلامیه صادر شد. حالا اگر آن لازم نیست، جواب میفرمایید، تا بنده پاسخ سؤال جنابعالی را بدهم.
- مقدمه لازم نیست
- رئیس: البته دادگاه سابقه دارد که جلسات هیأت دولت در منزل آقای محمد مصدق تشکیل میشد. بنابراین تصور نمیکنم احتیاج به مقدمه داشتهباشد.
- دکتر صدیقی: در هیأت دولت باید عرض کنم که اعلامیه دولت مطرح نشد.
- رئیس: اطلاع حاصل فرمودید که این اعلامیه به نام اعلامیه دولت صادر شدهبود؟
- دکتر صدیقی: بله اطلاع حاصل کردم که به نام دولت این اعلامیه صادر شدهاست.
- رئیس: آیا از تنظیم آن اعلامیه از منزل آقای محمد مصدق اطلاع پیدا کردید یا خیر؟
- دکتر صدیقی: از جریان وقایع چون اطلاع نداشتم، طبیعی است نمیتوانستم در تهیه و تنظیم آن شرکت کنم، ولی پس از آنکه آن را تهیه کردند، اطلاع حاصل کردم.
- اطلاع نداشتم
- رئیس: خواهش میکنم بفرمایید به موضوع دستخط همایونی دایر به عزل آقای محمد مصدق از نخست وزیری چه اطلاعی داشتید؟ آیا در هیأت وزیران مطرح شده یا خیر؟
- دکتر صدیقی: از دستخط اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به هیچ وجه اطلاعی نداشتم و در هیأت دولت هم دستخط اعلیحضرت همایونی مطرح نشد.
- رئیس: از موضوع تشریففرمایی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به بغداد در هیأت دولت آن روز صحبتی به میان آمد یا خیر؟ و به نظر جنابعالی شایسته بود مطرح شود یا خیر؟
- دکتر صدیقی: عزیمت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به بغداد، چنانچه بعد اطلاع حاصل کردم، روز یکشنبه ۲۵ مردادماه بود، در حال آنکه هیأت دولت جلسه بعد از عزیمت اعلیحضرت همایونی را روز دوشنبه ۲۶ مرداد تشکیل داد.
- در هیأت وزیران چه گذشت؟
- رئیس: ممکن است دادگاه را مستحضر فرمایید که در جلسه ۲۶ مرداد چه موضوعاتی در هیأت دولت مطرح گردید؟
- دکتر صدیقی: جلسه هیأت وزیران در ساعت شش و نیم روز دوشنبه ۲۶ مردادماه در منزل جناب آقای مصدق تشکیل شد. اداره آن جلسه به حکم سنتی که در هیأت وزیران جاری و معمول است، با بنده بود. در ابتدای جلسه دو، سه فقره تصویبنامه صادر شد. بعداً جناب آقای نخست وزیر به وسیله منشی هیأت، آقای دکتر عالمی، پیام فرستادند که رئیس هیأت مدیره شیلات برای ترتیب امر مالیات شیلات در اتاق مجاور حضور یافتهاند و چون ترتیب این کار فوریت دارد، مقتضی است ایشان را به هیأت دولت دعوت کنید و به مطالب ایشان رسیدگی شود. آقای رئیس هیأت مدیره به جلسه هیأت وزیران دعوت شد و مذاکرات مربوط به مالیات شیلات در حدود دو ساعت به طول انجامید. پس از آن آقای وزیر راه، عذر میخواهم آقای وزیر مشاور، آقای مهندس رجبی راجع به مطالبی اظهار کردند و به آن کار هم رسیدگی شد. پس از آن آقای وزیر فرهنگ، دکتر آذر، درباره لایحه قانونی اصلاح لایحه تأسیس دانشکده شهرستانها طرحی تهیه کردهبودند، در هیأت دولت قرائت گردید و آن هم به تصویب رسید. البته به عنوان مشورت، پس از آن آقای مهندس حقشناس، وزیر راه در ضمنی که خواستیم به یکی، دو مطلب دیگر که از طرف منشی هیأت مطرح شدهبود رسیدگی کنیم، اظهار داشتند که مقتضی است راجع به جریان وقایع و امور کشور مذاکره شود، چون بحث این موضوع به تشخیص بنده لازمتر بود، بنده بلافاصله از ایشان خواهش کردم مطالب خود را اظهار کنند. بعد از ایشان آقای دکتر عالمی صحبت کرد و پس از آقای دکتر عالمی، آقای دکتر ملکی و پس از آقای دکتر ملکی، آقای مبشر و پس از آقای مبشر، آقای لطفی و پس از آقای لطفی، تیمسار سرلشکر مهنا، بعداً بنده نیز مانند دیگران نظر و عقیده خود را درباره یکی، دو موضوع که به نظر بنده اهمیت داشت، به عرض هیأت محترم دولت رسانیدم و در حدود ساعت ده و ربع جلسه هیأت دولت پایان یافت.
- رئیس: آیا خود آقای محمد مصدق در آن جلسه حضور یافتند یا خیر؟
- دکتر صدیقی: ایشان، جناب آقای مصدق، در هیأت تشریف نیاوردند. البته در این جلسه.
- در سه موضوع
- رئیس: ممکن است دادگاه را روشن فرمایید مطالبی که راجع به جریان روز و وقایع مطرح گردید، از چه قرار بوده؟
- دکتر صدیقی: مذاکراتی که در این باب در هیأت دولت به عمل آمد، در پیرامون سه امر بود: اول اقداماتی که از طرف عدهای از مردم درباره فرود آوردن مجسمههای اعلیحضرت فقید و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی صورت گرفتهبود، بعداً مذاکراتی درباره فرودآوردن عکسها در وزارتخانهها به عمل آمد، سوم مذاکراتی درباره تشکیل اجتماعات و تظاهراتی که شدهبود در خیابانهای تهران و ممکن بود باز هم تجدید شود. در هر قسمت توضیح میخواهید، بفرمایید تا عرض کنم.
- از میتینگ صحبت شد؟
- رئیس: از جریان میتینگ روز بیستوپنجم در میدان بهارستان نیز صحبتی به میان آمد یا خیر؟
- دکتر صدیقی: از جریان میتینگ روز بیستوپنجم چون امری بود که وقوع یافتهبود، مذاکراتی نشد و اما چون به عیوب و مفاسد این نوع تظاهرات عموم آقایان توجه پیدا کردهبودند، هنگامی که صحبت از تشکیل اجتماعات و تظاهرات میشد، چند تن از آقایان، از جمله خود اینجانب، صریحاً نظر خود را در هیأت دولت اظهار کردیم.
- به دولت اطلاع دادید؟
- رئیس: جریاناتی که توضیح فرمودید، از پایین آوردن مجسمهها و تظاهرات و تجمعات، مراتب را به استحضار آقای محمد مصدق رسانیدید یا خیر؟ همچنین از نظری که هیأت دولت به اصطلاح آن روز اتخاذ نمود، دادگاه را مستحضر فرمایید.
- دکتر صدیقی: خاطر ریاست محترم دادگاه استحضار دارند که بنده در دولت جناب آقای مصدق سمت وزارت کشور داشتم، ولی چون در تهران فرماندار نظامی بود و هنگام سلطه فرمانداری نظامی دایره عمل و فکر و اندام وزارت کشور و شهربانی کل و ژاندارمری محدود میشود، طبیعی است بنده نه از تشکیل میتینگ و از برنامهای که در میتینگ منظور شدهبود و نه از اشخاصی که از نو در میتینگ سخنرانی کنند، چنانچه قبلاً هم رسم نبود و این خود به وسیله فرمانداری نظامی صورت میگرفت، اطلاع حاصل کردم، ولی نظر به آنکه مایل به استطلاع از جریان میتینگ بودم از تیمسار رئیس شهربانی کل خواستم که درباره میتینگ به من اطلاعاتی بدهد. چند دقیقه به ساعت هشت بعد از ظهر روز ۲۵ مرداد ماندهبود که ایشان به وسیله تلفن به من خبر دادند که در میتینگ مطالب و سخنانی ناهنجار و نامطلوب گفته شدهاست و نیز اطلاع دادند که در همین ساعت جماعت، عذر میخواهم، جمعی از میتینگدهندگان به میدان سپه رفتهاند و شعارهایی میدهند که بسیار زننده است. بنده در ساعت هشت به خدمت جناب آقای مصدق، نخست وزیر، رسیدم و از نظر رعایت سیاست انتظامی کشور در حدودی که مسئولیت آن به من تعلق میگرفت، به جناب معظمله عرض کردم که: تشکیل این اجتماعات و اظهار این مطالب و دادن این شعارها برای اخلالگران که همیشه مترصد استفاده از اوضاع و احوال و اجرا و پیش بردن نقشه و مقاصد خود هستند، از جهت حفظ انتظامات در شهرها بسیار خطرناک و نابهجا است، با وجود فرمانداری نظامی بهتر آن است که تظاهر و اجتماعی نشود، یا لااقل اگر قرار است که فرمانداری نظامی و رئیس دولت اجازه تشکیل اجتماعاتی بدهند، واجب است که قبلاً از برنامۀ میتینگدهندگان استحضار کامل حاصل کنند و به هر صورت اجتماعات بیآنکه منظم و مضبوط باشد، به صلاح آرامش و انتظامات کشور نیست. جناب آقای مصدق عرایض بنده را تصدیق و تأیید فرمودند و در پاسخ به بنده اظهار داشتند که: من به فرماندار نظامی دستور دادهام و بار دیگر دستور خواهمداد که رعایت امری را که شما اظهار کردهاید، بکنند. بنده از خدمت ایشان مرخص شدم. فردا، یعنی در حدود ساعت ده روز دوشنبه ۲۶ مرداد، تیمسار رئیس شهربانی به من تلفن کردند و البته این برای اطلاع من بود، نه برای کسب دستور، که من در این باب وظیفهای به عهده نداشتم. در تلفن به من گفتند که: دستههایی در بعضی از میدانها تشکیل شدهاست و جمعی از مردم اخلالگر مشغول پایین آوردن مجسمهها هستند. بنده به ایشان گفتم: البته مسئولیت جلوگیری از این کار به عهده فرمانداری نظامی است، ولی از آنجا که در کارهای مختلف شهربانی در زمان حکومت نظامی ولی ندارد، بنده به تیمسار رئیس شهربانی گفتم: هر چند مسئولیت این کار با وجود حکومت نظامی چندان به عهده شما نیست، ولی لازم است که شما با وسایلی که به اختیار دارید، کمال مساعدت را با فرماندار نظامی به عمل بیاورید تا از این کار که بسیار ناشایسته است، جلوگیری به عمل بیاید. اجازه میخواهم از ریاست دادگاه، بنده علاوه بر سمت وزارت کشور که داشتهام، به دلایل مختلف با این کار مخالف بودم، زیرا اولاً شغل اینجانب و رشته تدریس من صیانت آثار ملی را ایجاب میکند، ثانیاً بنده عضو هیأت مؤسسان آثار ملی هستم، ثالثاً عضو هیأت مدیره انجمن آثار ملی هستم، رابعاً عضو انجمن ملی یونسکو، یعنی سازمان علمی و تربیتی و فرهنگی ملل متحد هستم و یکی از کارهای مهم کمیسیون ملی یونسکو، حفظ آثار ملی است و نگهداری و نگهبانی مظاهر و مآثر ملی. به این ملاحظات، من به رئیس شهربانی گفتم که از این عمل جلوگیری کند و نتیجه اقدام خود را به من اطلاع دهد. در ساعت یازده و نیم تقریباً بار دیگر ایشان به من تلفن کردند که جمعی از مردم آشوبگر قصد تخریب مقبره اعلیحضرت فقید را دارند. حقیقت مطلب این است که من از این خبر چنان که رئیس شهربانی وقت گواه و شاهد این مدعا است، بسیار متعجب و متألم شدم. برای اینکه به هر حال بیاحترامی به مقبره اشخاص، هر که بودهباشد، از نظر اخلاقی و دینی و اجتماعی مذموم و مردود است، ثانیاً مقبره اعلیحضرت فقید در جوار حرم حضرت عبدالعظیم است. این بود که من به تیمسار رئیس شهربانی گفتم: این عمل بسیار ناسزا و نابهجا است و بر شما واجب است که با تمام قوت از اهانت به مقبره، با مساعدت فرمانداری نظامی، جلوگیری کنید و با عوامل و وسایلی که دارید، به اطلاع مردم متنفذ بازار حرم، مقصود این است که در حرم حضرت عبدالعظیم بسیار کسان مدفونند و اسم بردم، از جمله ناصرالدینشاه و به ایشان گفتم که در زمان حکومت مشروطه هیچ دیده نشده که کمترین بیاحترامی به مقبره ناصرالدینشاه بشود. مقبره اعلیحضرت فقید در حریم حرم حضرت عبدالعظیم است و به مردم بگویید که گذشته از این که عمل شما از جهت ملی و اخلاقی ناپسندیده است، از جهت دینی هم بیاحترامی به مقبره اعلیحضرت فقید، بیاحترامی به حرم حضرت عبدالعظیم است و به هر صورت از این کار ناشایسته جلوگیری کنید.
- امتنان میکنم
- رئیس: با امتنان از توضیحات جنابعالی، با اینکه بسیار قابل استفاده بود، ولی پاسخ سؤال بنده نبود. اکنون استدعا میکنم چند دقیقه استراحت بفرمایید. چند توضیح از آقای مصدق میخواهم.
- دکتر صدیقی: بسیار خوب.
- دکتر صدیقی در این موقع روی صندلی کنار میز منشیها نشست.
- امروز حالم خوب است
- رئیس: آقای محمد مصدق.
- محمد مصدق در این هنگام از جای خود برخاست و گفت:
- محمد مصدق: بله آقا. بنده امروز نمیخواهم سوءاستفاده از مراحم تیمسار بکنم، چون امروز حالم خوب است و میتوانم ایستاده جواب بدهم. اجازه بفرمایید ایستاده در خدمتتان صحبت کنم.
- رئیس: مطالب آقای دکتر صدیقی را استماع فرمودید. اکنون اگر نسبت به اظهارات ایشان توضیحی دارید، بفرمایید و اگر تأیید میکنید، که هیچ.
- محمد مصدق: بنده از آقای دکتر صدیقی چیزی نشنیدم که بتوانم رد بکنم. یک عرایضی به دادگاه محترم عرض کردند که راجع به وظایف خودشان بود که به هیچ وجه تردید در این بیاناتی که فرمودهاند، نیست و یک عرایضی هم عرض کردند مبنی بر عقاید خودشان و البته هر کس در اظهار عقیده شخص خود آزاد است. بنده نه میتوانم تصدیق بکنم عقاید ایشان را نه میتوانم رد بکنم، زیرا آنچه که مربوط به شخص ایشان است، همچنان که بنده خودم هم عرایضی کردهام و باز هم عرض میکنم، عقیده شخص من است.
- رئیس: شما در بیانات خودتان اظهار داشتید که: "به هیچ وجه از جریان میتینگ اطلاع پیدا نکردم." البته در درجه اول روز بیستوپنجم و بعد هم روزهای بعد. چنانچه آقای دکتر صدیقی اظهار داشتند، در این خصوص مطالبی خدمت جنابعالی عرض کردهاند. آیا تأیید میفرمایید یا خیر؟
- محمد مصدق: مطالبی که ایشان به عرض دادگاه رساندند، مطالبی نیست که بنده رد کنم جهت اینکه اگر ایشان فرمودند مطالبی در این میتینگ گفته شده که سزاوار نبوده، بنده آن را رد نمیکنم. بنده عرض کردم حافظه درستی ندارم که آنچه به بنده گفتهشده، حفظ کردهباشم که اینجا به عرض دادگاه برسانم.
- ایشان معلم تاریخ هستند
- رئیس: راجع به مجسمهها شرح مبسوطی آقای دکتر صدیقی بیان فرمودند، از لحاظ اجتماعی، اخلاقی و دینی و مخصوصاً بیان کردند که موضوع را به استحضار شما هم رسانیدهاند. آیا تأیید میفرمایید یا خیر؟
- محمد مصدق: هیچ نظرم نیست که ایشان در این باب با بنده صحبتی کردهباشند. حالا اگر تیمسار محترم بفرمایید که از این سؤال چه نتیجهای میخواهیدبگیرید، آن وقت بنده توضیح عرض میکنم.
- رئیس: عرض کردم ایشان شرح مبسوطی راجع به مجسمهها گفتند که منظور بنده اینکه ...
- محمد مصدق: ایشان معلم تاریخ هستند (خنده شدید حضار) و باید در تاریخ اظهار نظر بکنند، که فرمودند. بنده هم دکتر، حالا هر چه میخواهید حساب کنید، (خنده حضار) بالاخره یک دکتری هستم و به هر حال راجع به مجسمهها در بازپرسی در این دادگاه مطالبی عرض کردهام. خود آقا که از نظریات بنده در مرحله بازپرسی اطلاع دارید که چه عرض کردهام. دیگر تصور نمیکنم تکرارش ضروری باشد، چون خودتان که به سابقه مسبوق هستند. (خنده حضار)
- دکتر صدیقی: اجازه میفرمایید؟
- رئیس: بفرمایید.
- عرضی نکردهام
- دکتر صدیقی: شاید بیان بنده وافی به مقصود نبودهاست. به عنوان توضیح به مقام ریاست دادگاه عرض میکنم که درباره فرودآوردن مجسمهها، به جناب آقای مصدق بنده عرض نکردم و اطلاعاتی که در باب میتینگ به من رسید، ساعت هشت روز بیستوپنجم خدمتشان رسیدم و مطالبی عرض کردم. راجع به مجسمهها در هیأت دولت مذاکراتی شد، که البته اگر امر فرمودید، توضیح عرض خواهمکرد.
- در این موقع رئیس دادگاه خطاب به دکتر صدیقی گفت:
- رئیس: اینکه در سؤال قبلی اظهار داشتهام با اینکه بیانات جنابعالی پاسخ بنده نبود، منظورم همین بود که اینجانب سؤال کردم در هیأت دولت در اطراف این مسائل چه مذاکراتی شد و چه تصمیمی اتخاذ گردید و این مطالب به عرض آقای محمد مصدق رسید یا خیر؟
- دکتر صدیقی: در هیأت وزیران صادقانه عرض میکنم که عموم آقایان وزیران که بیان مطلبی کردند، کمال تأسف و انزجار خاطر خود را از عملی که درباره فرود آوردن مجسمهها شدهاست، اظهار کردند و اما آنچه ریاست محترم دادگاه در اخذ تصمیم فرمودهاند، باید با کمال تأسف عرض کنم که عمل فرود آوردن مجسمهها امری بود وقوع یافته و انجام شده، تصمیم هر چه بود، درباره حفظ انتظامات و جلوگیری از تظاهرات جدی بود، که مبادا دامنه این نوع اعمال ناهنجار وسعت پیدا کند و بنده به خصوص بیم آن داشتم که این امر دستاویزی برای عناصر اخلالگر در شهرستانها ایجاد کند و نظیر آنچه در تهران واقع شد، در آنجا هم وقوع یابد. این بود که مخصوصاً در آخر جلسه به عرض آقایان وزیران رسانیدم که شب قبل درباره میتینگ نظر خود را به خدمت جناب آقای نخست وزیر عرض کردهام و حالا هم به آقایان محترم عرض میکنم که عناصر اخلالگر نظر به مقام و شخص ندارند. آنها نقشهای دارند که در هر فرصت با کمال بیباکی و بیپروایی به اجرای آن میکوشند و من صریحاً در هیأت دولت گفتم که نظر من جلوگیری از تظاهرات و اجتماعات است. به سبب آنکه اولاً در زمان فرمانداری نظامی حتیالمقدور باید از تشکیل اجتماعات جلوگیری شود. ثانیاً باید همواره آثار و عواقب این نوع اجتماعات را در مرکز کشور در نظر گرفت و متوجه بود که آنچه در شهر تهران میکنند، ممکن است در شهرستانها نتایج نامترقب داشتهباشد و درباره عدم تشکیل اجتماعات و جلوگیری از تظاهرات صبح روز سهشنبه بیستوهفتم که طبق معمول کمیسیون امنیت تشکیل میشد، بنده به منزل جناب آقای نخست وزیر رفتم. تیمسار ریاست ستاد و تیمسار امینی، عذر میخواهم، تیمسار امینی آن روز حضور نداشت. تیمسار رئیس شهربانی و سرکار سرهنگ اشرفی حاضر بودند، ولی چون تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش اظهار کردند که من باید در کمیسیونی شرکت کنم، آن روز کمیسیون امنیت تشکیل شد، ولی مذاکراتی از طرف اینجانب با آقایان به عمل آمد که مفاد آن این بود: نباید به اخلالگران فرصت داد که از اوضاع و احوال کنونی سوءاستفاده کنند. به سرکار سرهنگ اشرفی گفتم که عمل فرود آوردن مجسمهها در روز قبل، واقعهای غیر منتظره و ناهنجار بودهاست. ایشان در عین حال که نشان میدادند در بیانات خود که از این پیشامد متأسف هستند، در پاسخ من گفتند: اقداماتی به عمل آوردهایم، ولی اشخاص غیر مسئول در این کار مداخله کردند و اقدام به نتیجه نرسید و شد آنچه نباید بشود. مجلس ما، یعنی جلسه کمیسیون امنیت با تصویب مذاکرات مقدماتی که شد، تیمسار ریاست شهربانی و تیمسار ریاحی با من همآور و همداستان بودند، ولی جلسه ما خاتمه یافت و تیمسار رئیس ستاد برای شرکت در کمیسیونی که گفتهبودند، رفتند.
- مقارن ساعت پنج و بیست دقیقه از طرف ریاست دادگاه ده دقیقه تنفس اعلام شد.
- تشکیل مجدد جلسه
- ساعت پنج و نیم بعد از ظهر مجدداً رسمیت جلسه اعلام شد و آقای دکتر صدیقی نیز به جلسه دادگاه احضار گردید. پس از حضور ایشان، آقای رئیس دادگاه چنین اظهار داشت:
رئیس: خواهش میکنم دادگاه را مستحضر سازید بالاخره نتیجه مذاکرات جلسه هیأت دولت راجع به فرود آوردن مجسمهها و جلوگیری از وقوع تظاهرات، آن را در خاتمه جلسه به استحضار آقای محمد مصدق رسانیدید یا خیر؟
- دکتر صدیقی: پایان مذاکرات آقایان وزیران در جلسه هیأت وزیران در ساعت ده و ربع بعد از ظهر بود و در آن وقت چون تصمیم منجر و قاطعی غیر از آنچه که بنده شخصاً به عرض جناب آقای نخست وزیر راجع به عدم تشکیل اجتماعات و جلوگیری از تظاهرات رساندم، نبود. بنده به خدمت ایشان نرفتم و چیزی به حضورشان عرض نکردم.
- سؤال از محمد مصدق
- رئیس خطاب به آقای مصدق: به طوری که آقای دکتر صدیقی بیان فرمودند، آیا راجع به جلوگیری از اجتماعات و تظاهرات اخلالگران مطالبی به اطلاع شما رسانیدند یا خیر؟
- محمد مصدق: هر وقت که آقای دکتر صدیقی، وزیر کشور دولت اینجانب، با بنده مذاکراتی فرمودند، بیشتر روی مسائل انتظامی بودهاست و شخص من به کسانی که مسئول انتظامات بودند نه در این روزهای آخر مرداد، بلکه همیشه تأکید در جلوگیری از اخلالگران کردهام و این یک چیزی نیست که برای یک دفعه در دولت اینجانب مذاکره شدهباشد. به طوری که رؤسای قسمتهای انتظامی هم خودشان به عرض رسانیدند که همیشه دستور بنده راجع به جلوگیری از هرگونه اجتماعی که موجب اختلال بشود، بودهاست.
- پس چرا دستور دادید؟
- رئیس: پس چگونه در مقابل گزارش و کسب تکلیف بعضی از فرمانداران نظامی و فرمانداران خارج چنان که تأیید و تصدیق نمودهاید، به دستور شما از ستاد ارتش صادر شدهاست، صریحاً امر دادهاید که: "در تهران نیز موفق به جلوگیری از احساسات مردم نشدیم. مردم را به احساسات خودشان بازگذارید" و درست آنچه که در نظر هست، این دستور در پاسخ گزارشی بود که فرماندهان وقت راجع به تظاهر دستجات چپ و اخلالگران این گزارش را دادهاند.
- محمد مصدق: حالا بنده نمیدانم که این راجع به کدام دستور بود. یک دستوری بود مربوط به مجسمهها. آقا البته شنیدهاید و به عرضتان رسیدهاست که شخص بنده به هیچ وجه عقیده به مجسمه نداشتهام و مجسمه در قانون شرع ما حرام است. مجسمه البته اگر بعد از اشخاص، مردم خودشان بروند درست بکنند، خوب در ازای خدماتی که صاحب مجسمه به مملکت نمودهاست، ولی اگر مجسمهسازی برای سوءاستفاده بشود، یعنی یک اشخاصی بخواهند به عنوان ساختن مجسمه بر اشخاص دیگری غلبه بکنند و این قضیه هر روز به صورتی موجب اخلال بشود، من شخصاً عقیده به ساختن مجسمه نداشتم. صاف و صریح عرض میکنم که من با مجسمه، نه فقط از این نظر که خلاف مذهب است و من فرد مسلمانی هستم و باید تبعیت از مذهب خود بکنم، بلکه به هیچ وجه منالوجوه به مجسمه عقیده نداشتم. حالا اگر کسی برخلاف مجسمه صحبت بکند، از دو حال خارج نیست، یا این است که چنین صحبتی برخلاف قانون است، که من حاضرم طبق آن قانون مجازات شوم و اگر مجازات آن در قانون پیسبینی نشدهاست، بنده شخصاً در اظهار عقیده آزاد بودهام و اینکه فرماندار نظامی به عرض رساند که تفکیکی در مجسمه اعلیحضرت شاه فقید و اعلیحضرت همایون شاهنشاه محمدرضاشاه نشدهاست، این صحیح نیست، زیرا همان روزی که به بنده خبر رسید که مجسمه را میخواهند بردارند، این خبر از میدان بهارستان و راجع به مجسمه اعلیحضرت شاه فقید بود، که اصلاً چه شد که این قضیه مجسمهها پیش آمد، عرض کردم این مسئله به این جهت پیش آمد که صبح دوشنبه به بنده گفتند که افراد دست چپ میخواهند مجسمه شاه فقید را بردارند و ظهر بنده آقای دکتر سنجابی را خواستم و گفتم چنین خبری صبح به من رسیده، اگر احزاب دست چپ بروند و چنین کاری بکنند، برای ما یک قدری مشکل است که یک کار دیگری بکنیم. به این جهت این قضیه اتفاق افتاد. حالا عرض کردم چون خودم عقیده به مجسمهبازی ندارم، این دستور را دادم. حالا اگر در قانون جزا یک همچنین عملی باشد که راجع به مجسمهبرداری، راجع به مجسمه شاه فقید یک مجازاتی هست، یعنی مادهای برای مجازات این کار باشد، بنده آن مجازات را از جان و دل قبول میکنم تا دیگران به فکر من تأسی نکنند و خدا را به شهادت میگیرم که من به مجسمه نه عقیده دارم و نه آن را موافق شرع میدانم و حالا شما هر قدر میخواهید در این باب بحث کنید، بفرمایید و هر مجازاتی را که مایلید، درباره بنده مرعی دارید، چون با جان و دل قبول میکنم.
- رئیس: به نظر شما نظری که وزیر کشور وقت شما ساعت هشت روز بیستوششم راجع به جلوگیری از تظاهرات دستچپها و اخلالگران به هر عنوان داده بودند صحیح بودهاست یا خیر؟
- محمد مصدق: ساعت ۸ چه روزی؟
- رئیس: ساعت ۸ روز بیستوششم.
- محمد مصدق: بله همین طور است.
- رئیس: صحیح است؟
- محمد مصدق: بله، بله. کاملاً صحیح است.
- دعوای مجسمه!
- رئیس: پس چگونه استدلال میفرمایید به دکتر سنجابی دستور دادید رسیدگی کنند و این طور تصمیم اتخاذ فرمودید که این مجسمهها را اگر دولت به جای خود بگذارد یعنی در مقابل عمل حزب توده و اخلالگران تظاهر بکند موجب زحمت دولت خواهدبود و آنها را به حال و اقدام خود باقی گذارید؟
- محمد مصدق: آقا، این دعوای مجسمه مربوط به آن روز نیست. این مجسمه سابقه دارد. یعنی اخلالگران در مورد مجسمهها کارشان سابقهدار بود، یک مدتی معترض مجسمه اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی که در میدان سنگلج بود میشدند، من دستور کامل در آن وقت دادم که یک عده نظامی چند روز آن مجسمه را حفظ کنند تا آنها نتوانند به مقصود برسند. مجسمه یک موضوعی شده که هر روز باعث اخلال میشد. اگر آقا میخواستید این مجسمهها را در همه جا حفظ بکنید، میبایست یک عده زیادی در همه جا مأمور مراقبت از این مجسمهها بفرمایند، موضوع عرض بنده این بود که کاری بشود که یک اختلال دیگری پیش نیاید. فقط همین بود و بس.
- رئیس: اگر در نظرتان باشد دیروز رئیس اداره اطلاعات شهربانی و روزهای قبل فرماندار نظامی و رئیس شهربانی اظهار داشتند که: "بنا بر وظیفه از تظاهر اخلالگران در فرود آوردن مجسمهها جلوگیری میشد، به دستور نخستوزیر سابق، یعنی آقای محمد مصدق عده را جمعآوری نمودیم و اخلالگران در اقدامات خود آزاد شدند."
- محمد مصدق: بنده عرض کردم آقا اینجا اخلالگران نبودند. بنده حقیقت را هر چه بودهاست، عرض کردم. اخلالگران نمیتوانستند این کار را بکنند، ولی بنده به آقای دکتر سنجابی گفتم که: نظر اخلالگران این است که مجسمه اعلیحضرت شاه فقید را هم بردارند، شما با اصناف، با احزاب ملی مذاکره کنید، اگر آنها صلاح میدانند که خودشان این کار را بکنند قبل از اینکه اخلالگران بیایند و عملی بکنند، بسیار خوب است. و این یک کلام پس و پیش نیست و همین است که عرض میکنم. من اگر حرفی زدهباشم و مجازاتی داشتهباشد، آن مجازات را بنده از جان و دل میپذیرم و دیگر گمان نمیکنم برای این کار واجب باشد چیزی عرض کنم.
- چرا به وزیر کشور دستور ندادید؟
- رئیس: ممکن است توضیحاً بفرمایید چرا این دستور را لامحاله به وزیر کشور وقت که مسئولیت انتظامات را داشتند و مأمورین انتظامی داخل شهرها و خارج از شهرها در حیطه مسئولیت قانونی ایشان بوده، ندادید و به دکتر سنجابی مراجعه فرمودید؟
- محمد مصدق: برای اینکه اگر دولت این کار را میکرد، وظیفه دولت نبود، زیرا که دولت حق ندارد برود یک مجسمهای را بردارد، مگر اینکه بر طبق یک مقرراتی باشد. این کار به هیچ وجه جنبه رسمی نداشت و نمیتوانست هم داشتهباشد. ما فقط میخواستیم کاری بکنیم که رفع اخلال بشود. دولت اینجانب دولت قانونی بود، دولت زورگویی به هیچ وجه نبودهاست. عرض کردم این موضوع مجسمه اسباب یک اختلالی شدهبود. حالا خودتان انصاف بدهید اگر در یک مملکتی موضوعی بود که موجب اختلال بود، باید مرتفع شود؟ من صاف و پوستکنده در این دادگاه عرض میکنم به مجسمه ابداً عقیده نداشتم. حالا دادگاه با کسی که دارای این عقیده بوده، هر معاملهای که بر طبق قانون باید بکند، بفرماید.
- شورای سلطنت چه بود؟
- رئیس: آقای صدیقی خواهش میکنم به دادگاه روشن فرمایید که راجع به تشکیل شورای سلطنتی اطلاعاتی دارید یا خیر؟
- دکتر صدیقی: بنده عصر روز سهشنبه ۲۷ مرداد در روزنامهها موضوع تشکیل شورای سلطنتی را خواندم. صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد در حدود ساعت شش و نیم از منزل آقای نخست وزیر به بنده تلفن شد که حضورشان شرفیاب شوم، در ساعت ۷ به خدمت ایشان رسیدم، به بنده درباره مشورتی که با چند تن از اصحاب اطلاع فرمودهاند، سخن به میان آوردند و فرمودند که چون اعلیحضرت همایونی از تهران، ببخشید، از کشور عزیمت به خارج فرمودهاند، با مشورتی که به عمل آمدهاست، برای آنکه در غیاب اعلیحضرت همایونی وظایف مقام سلطنت در آنچه که مربوط به کار دولت میشود ترتیبی پیدا کند، در نظر داریم که به وسیله مراجعه به آرای عمومی، شورای سلطنتی تشکیل بدهیم. این بود اطلاعات بنده راجع به تشکیل شورای سلطنت و دنباله آن مربوط است به مراجعه به آرای عمومی و فرمایشاتی که به بنده فرمودند، که اگر مایل باشید عرض خواهمکرد.
- نظر خود شما چیست؟
- رئیس: ممکن است برای روشن شدن ذهن دادگاه تفسیریه خودتان را راجع به تشکیل شورای سلطنتی که این از حق مسلم پادشاه است یا از تصمیم دولت یا اشخاص دیگر، توضیح بفرمایید؟
- دکتر صدیقی: بنده نمیدانم که ریاست محترم دادگاه اطلاع دارند که شغل شاغل بنده تا سه ماه و چهارده روز پیش درس جامعهشناسی بوده و در دانشگاه تهران و در این کشور تنها معلمی هستم که جامعهشناسی را در دانشگاه تهران درس میدهم. در جامعهشناسی که میتوان گفت آرا و افکار سیاسی را از جهت نظری تعبیر میکند، مبحثی است به عنوان جامعهشناسی سیاسی، که آنجا به نحو اخص در مسائل سیاسی، خاصه حقوق اساسی بحث میشود. حقوق اساسی کشورها تنها بر مبنا و مصدر قانون اساسی نیست، بلکه حقوق اساسی منابع و عیادی مختلف دارد. تقریباً در جمیع قوانین کشورها یکی از آنها قانون یا قوانین اساسی است و دیگری قوانین عادی، دیگر رسوم و عادات دیگر فرمانهای رئیس دولت، دیگر آییننامهها و مقررات داخلی مجالس مقننه و در بعضی از جاها توجه و استفاده از آرا و افکار علمای علم حقوق و اجمال این است منابع و مبانی حقوق اساسی در کشور ما در قوانین اساسی ما و قوانین عادی ما پیشبینی نشدهاست. تشکیل شورای سلطنت، لکن بنا بر رسم و عادت، یعنی دو سابقهای که در این کشور پیش آمدهاست، یک بار زمانی که اعلیحضرت همایونی به لندن تشریف میبردند و بار دیگر هنگامی که به کشورهای متحد امریکا سفر فرمودند، شورای سلطنت را تشکیل دادند. پس اساس تشکیل شورای سلطنت به حکم این رسم و سابقه، در حقوق اساسی کشور ایران نهاده شد. آنچه در موردی که مبتلا به دولت بود، یعنی ریاست محترم دادگاه با اصابت نظر و وسعت اطلاعی که از جریان کارهای این چند روز کسب فرمودهاید و دقت شایانی که در کشف حقایق امور مبذول میدارید، اعلیحضرت از تهران به بغداد تشریف بردند، شورای سلطنت تشکیل نفرمودند.
- اصول ادیان در تطور است
- دکتر صدیقی: در کشور ما هر آن بیم مخاطرات برای مبانی و اساس حکومت مشروطه میرفت و وقتی بنده عرض میکنم حکومت مشروطه، برای اینکه معتقد من و افتخار رئیس دولتی که من افتخار عضویت آن دولت را داشتم، این بود که این کشور قانون اساسیاش نباید تغییر کند. (محمد مصدق: صحیح است) در شرایط فعلی از آینده کسی خبر نمیتواند بدهد، چون هیچ قانونی از نظر جامعهشناسی جامع و کامل که شامل عموم ادوار و اعصار باشد، نیست. وقتی که اصول ادیان در تطور است، قوانین عادی و موضوعه ما جای خود دارد، ولی در هر حال بایستی عرض شود عقیده شخص خود و رئیس دولت که مکرر در طول بیست ماه خدمت در این دولت متوجه آن بودم، این بود که قوانین اساسی ما نباید تغییر کنند. به این نظر عرض میکردم با در نظر گرفتن اوضاع و احوال آن چند روز و فرصت نا به جایی که برای عناصر اخلالگر پیش آمدهبود، مخاطراتی برای کشور مشروطه ما پیش آمدهبود. چون اعلیحضرت تشکیل شورای سلطنت را امر نفرمودند، ناچار میبایستی فکری در این باره بشود. این فکر برای جناب آقای مصدق در صبح روز چهارشنبه بیستوهشتم القاء و تعبیر شد و بنده مطالبی به حضورشان در این باب عرض کردم، که مربوط است به مراجعه به آرای عمومی و سؤالی که شاید مقدر باشد و بفرمایید تا جواب عرض کنم، ولی به هر صورت شورای سلطنت تشکیل میشد، همیشه یک امر برای ما محرز است و یقین که مقام سلطنت به حکم قانون اساسی به وظایف خاصی میپردازند و چون از کشور تشریف بردهبودند و دولت مواجه بود با این وظایف خاص که ارتباط با کارهای سلطنت پیدا میکرد، در نظر گرفتند شورای سلطنت تشکیل بدهند، ولی این مسئله در مرحله حرف بود و از همین مرحله مذاکره خارج نشد، یعنی به وهله عمل نرسید، چون قرار بود در عصر روز ۲۸ مرداد جلسه هیأت دولت مطرح شود، ولی به اینجا نرسیده و موضوع به همین ترتیب معوق و معطل ماند.
- مقام قول و مقام فعل!
- رئیس: آیا به نظر جنابعالی با استادی که در اجتماعشناسی دارید و آگاهی که در آن زمان به امور کشور داشتید و اعتقاد با بقای رژیم مشروطیت ایران دارید، به نظر جنابعالی به جای این نظر که باید به آرای عمومی مراجعه شود، بهتر نبود راهنمایی فرمایید که به شخص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، هر آن با وسایل ارتباطی و نمایندگان سیاسی چه در بغداد و چه در رم مراجعه فرموده و تکلیف را روشن فرمایید تا اینکه بدعتی در کشور گذارده شود؟ البته نظر دادگاه فقط برای اطلاع و روشن شدن است، نه استنطاق.
- دکتر صدیقی: بنده مقام ریاست دادگاه، در عرایض خود اگر نه به تصریح، اقلاً تلویحاً عرض کردم که این موضوع به بحث و تحقیق و اظهار نظر نرسید. جناب آقای مصدق در صبح روز چهارشنبه به بنده مطلبی فرمودند و بنده در مقام پاسخ عرایضی عرض کردم و باز عرض کردم که اخذ تصمیم در اینکه آیا مراجعه به آرای عمومی شود یا نشود و اگر بشود، در مورد تشکیل شورای سلطنت باشد یا خیر، به عمل نرسید. بنده به عنوان استطلاعی که میفرمایند، نمیتوانم عرض کنم که تشکیل شورای سلطنتی عقیده منجز من و همکاران من و حتی جناب آقای نخست وزیر بود، زیرا ایشان مطلبی در موضوع مراجعه به آرای عمومی فرمودند که اگر اجازه دهید درباره آن نکتهای به عرض برسانم، زیرا آن موضوع روشنگر این مطلب خواهدبود و آنچه گفتم از مقام قول به فعل نرسید، چون تشکیل شورای سلطنت عقیده من بود و معتقد به آن بودم و هستم و جناب آقای مصدق نیز در این باب با من همآواز بودند.
- چرا بخشنامه کردید؟
- رئیس: ممکن است توضیحاً بفرمایید پس ابلاغیه وزارت کشور برای آماده بودن استانداران و فرمانداران و بخشداران برای دستور جدید که شاید همان مراجعه به آرای عمومی باشد، برای چه منظوری بودهاست؟
- دکتر صدیقی: چنان که به عرض ریاست محترم دادگاه رساندم، در ساعت ۷ صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد به حضور جناب آقای مصدق رسیدم. ایشان چنان که قبلاً معروض افتاده، اشارهای راجع به تشکیل شورای سلطنت و مشورت با صاحبان اطلاع کردند، بعد به بنده فرمودند: چون در نظر است با مذاکراتی که شدهاست مراجعه به آرای عمومی برای تشکیل شورای سلطنت شود، شما به فرمانداران، البته به حکم سنت و عادت با ارسال رونوشت برای استانداران، تلگراف کنید که در محل مأموریت خود حاضر باشند و اگر به مرخصی رفتهاند، فوراً به محل مأموریت خود حرکت کنند و اگر در بعضی جاها فعلاً بخشدار نیست، فرمانداران شخصی را که مقتضی میدانند برای بخشداری و ایفای وظایف بخشدار بفرستند که در محل حاضر باشند. بنده به حضورشان عرض کردم اگر در نظر است مراجعه به آرای عمومی بشود برای شورای سلطنت، تلگرافی به فرمانداران بشود، چنان چه خاطر جنابعالی مسبوق است و در مراجعه به آرای عمومی قبل عمل شدهاست، باید این امر با اطلاع و تصویب و دستور هیأت وزیران باشد. در پاسخ بنده فرمودند که: نظر شما صحیح است، ولی چنان که اوضاع و احوال کشور، به خصوص شهر تهران را میبینید، در این چند روز لازم است هر چه زودتر در مدت غیاب اعلیحضرت ترتیبی دادهشود که میدان دست عناصر اخلالگر نیفتد و اذهان و افکار عمومی آرامش پیدا کند. بنابراین دستور بدهید که هر چه زودتر مأمورین وزارت کشور، یعنی بخشداران و فرمانداران در محل مأموریت خود حاضر شوند. بنده به حضورشان عرض کردم: اگر این طور که میفرمایید، صحیح هم میفرمایید این کار فوریت دارد، اجازه بفرمایید که هیأت دولت امروز پیش از ظهر تشکیل شود تا تصمیم بگیرند و بنده با ابلاغ جنابعالی آن دستور را اجرا کنم. فرمودند که: مشورت من و مشاوره با آقایانی که مشغول مشاوره هستند، هنوز انجام نیافتهاست، آقایان مطالعات خود را میکنند، نظر آنها معلوم میشود، نظر آنها را امروز عصر در هیأت دولت مطرح میکنم، یا رد میشود و تصمیم دیگری اتخاذ میکنند و یا مورد قبول واقع میشود و همین نظر را اجرا خواهیمکرد. این دستور را هم که شما میدهید، دستور نقل و انتقال و امری است اداری. بنده نحوه استدلال جناب آقای مصدق را پذیرفتم و از مفاد تلگرافی که کردهام و این تلگراف با اصلاح شخص من در وزارت کشور فعلاً موجود است، در سطر اول نوشتهام: "چون در نظر است که به زودی مراجعه به آرای عمومی صورت گیرد که دستور آن بعداً داده خواهدشد." بنده مخصوصاً توجه مقام ریاست محترم دادگاه را به این جمله جلب میکنم و استدعا میکنم که به این جمله که در سطر اول تلگراف بنده است، توجه فرمایند که "دستور اجرای آن بعداً داده خواهدشد." این جمله میرساند که این تلگراف، تلگراف مراجعه به آرای عمومی نیست و سه فرضیه دیگر هست که این موضوع را روشن میکند. مراجعه به آرای عمومی باید اولاً موضوعش معلوم باشد و در این تلگراف موضوع مراجعه به آرای عمومی معلوم نیست. ثانیاً مراجعه به آرای عمومی باید طبق مقرراتی انجام گیرد، چنانچه در دفعه قبل گرفتهبود و مقررات مراجعه به آرای عمومی در این تلگراف به هیچ وجه معلوم نیست. ثالثاً مراجعه به آرای عمومی مستلزم تعیین وقت اجرای آن است و در این تلگراف به هیچ وجه به زمان اجرای مراجعه به آرای عمومی اشارهای نیست.
- دو دادگاه عظیم دیگر
- دکتر صدیقی: در این صورت در این دادگاه محترم که باید ناچار یادآور دو دادگاه عظیم دیگر باشد، یعنی یکی عظیم و یکی اعظم، آن دادگاه عظیم دادگاه وجدان است و دادگاه اعظم محکمه عدل الهی، چون خداوند احکمالحاکمین است. بنده انصاف میخواهم آیا به حد بداهت واضح و آشکار نیست که دستور به فرمانداران دستور اجرای مراجعه به آرای عمومی نیست؟ و با این حال بدون آنکه بخواهم در این دادگاه محترم این درد را بگویم، ناچار باید این درد را اظهار کنم که شخصی که ۲۷ سال محصل بودهاست، ۲۷ سال عرض میکنم تیمسار محترم، ۲۷ سال محصل بودهام و شانزده سال دانشیار و استاد دانشگاه تهران بودهام و شش بار نماینده دولت شاهنشاهی به عنوان عضویت هیأتها با ریاست هیأتهای فرهنگی به مجامع بینالمللی رفتهام و در زندگانی من یک قدم برخلاف مصالح کشور پر افتخار ایران برداشته نشدهاست. تمام کسانی که مرا میشناسند، میدانند که من زندگانیام، سلامت بدنم، در راه مطالعه افتخارات و معاصر و آثار این کشور کهنسال صرف شدهاست. در این صورت آیا سزاوار است که به حکم دادن یک دستور اداری، هزار بد و ناسزا به شخصی بگویند که گوشت و پوست و رگ و استخوان او به عشق و علاقه نسبت به این کشور سرشته شدهاست؟ خارج از این مطلب اگر مطلبی عرض کنم، خارج از کار و وظیفه این دادگاه است، اما همین اندازه عرض میکنم که این دستور مراجعه به آرای عمومی را من با علم به اینکه دستوری است اداری و به آن دلیل که آن را رمز نکردم و مکشوف مخابره کردم و قرائن دیگری که به عرض دادگاه رساندم، امری خارج از وظیفه اداری خود تلقی نمیکنم و جناب آقای مصدق چنان چه به بنده فرمودند، قرار بود این موضوع را عصر همان روز چهارشنبه در هیأت دولت مطرح کنند.
- وجداناً گواهی میطلبم
- رئیس: بعد از استماع بیانات مهیج و شیوای جنابعالی که جنبه دفاع و سخنرانی داشت، چون اشاره به دادگاه عظیم وجدان فرمودید، اینجانب به همان دادگاه وجدان مراجعه کرده، وجداناً از جنابعالی گواهی میطلبم، آیا قبل از استمزاج از اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، صدور تلگرافات در روز ۲۵ به سفرای کبار ایران در خارجه که: "با شاه تماس نگیرید"، احترام پادشاه مملکت را در انظار خارج محو و نابود سازید، در کشور در خیابانها که قطعاً در مسیر عبور خود شما بودهاست و بارها مشاهده نمودید، میتوان قبول کرد جز منظوری که شاید برای دادگاه روشن نشده اما در هر صورت اسم پادشاه در آن نبوده، زیرا اگر هیأت دولت، رئیس دولت و جنابعالی وزیر کشور و مشاور این امر نظری به نفع رژیم شاهنشاه بوده، ممکن نبود به نحو دیگری اجرا شود، یعنی قبلاً از شاهنشاه که مسافرتش به خارج یا به اعتاب مقدسه شاید به کلی عادی بوده و اگر صلاح دانستهبودند، ممکن بود دستور شورای سلطنت را هم بدهند، استمزاج حاصل شده و بعد از صدور تلگرافات ننگآور وزیر خارجه وقت، حسین فاطمی، تصمیمات مقتضیتری که موافق و مطابق با منویاتی که خود جنابعالی اکنون نسبت به حفظ شئون مقدسات مملکت و رژیم آن ابراز داشتید به عمل میآید، شایستهتر نبود و چون دادگاه فقط از لحاظ گواه از جنابعالی سؤالاتی میکند، خواهشمندم فقط پاسخ سؤالات را بفرمایید.
- بدون اطلاع من بود
- دکتر صدیقی: بنده هر چه در پاسخ ریاست محترم دادگاه به عرض برسانم، چون آنچه منظور نظر ما در تشکیل هیأت دولت و بحث درباره شورای سلطنت بود، به مرحله عمل نرسید. یعنی این مسئله مطلقاً در هیأت دولت مطرح نشد که معلوم شود که باید از پیشگاه اعلیحضرت همایونی در این باب استدعایی بشود یا آنکه راه دیگری برای تشکیل شورای سلطنت اختیار کنند. هر چه بگویم جنبه و صورت احتمالی خواهدداشت. ممکن است این نظر را پذیرفت که استعلام از پیشگاه اعلیحضرت همایونی قرین ارجح بود، لکن همین مطلب خود میبایستی در هیأت دولت مطرح شود.
- کارنامه ملت ایران
- دکتر صدیقی: اما آنچه ریاست محترم دادگاه راجع به مخابره تلگراف در روز بیستوپنجم فرمودهاند، بدون پیرایه با کمال صداقت عرض میکنم که من از آن به هیچ وجه اطلاع نیافتم، جز روز بیستوهفتم، یعنی دو روز بعد، و اما متن تلگراف را صریحاً عرض میکنم که نخواندم و از مفاد آن به وسیله تیمسار دادستان محترم ارتش اطلاع حاصل کردم. هنگامی که از من بازجویی میفرمودند و بسیار متأسف هستم که چنین تلگرافی مخابره شدهاست، زیرا برای من کلمه شاه آغازکننده تاریخ کشور من است، یعنی تاریخ کشور من با نام شاهان شروع میشود و کارنامه ملت ایران که سند پر افتخار این ملت است، به نام نامی شاهان و شاهنشاه خوانده میشود. یعنی در عمر اساطیری و داستانی هم حماسه ملی ما ما نام شاهان را به مظهر و مثل کردار و سیرت این ملت پر افتخار است معلوم و معین میکند. بنده شخصاً چنانچه عرض کردم، معتقد به حکومت مشروطیت هستم و حفظ قوای اساسی در اوضاع و احوال فعلی و آنچه بر من معلوم شد، رئیس دولتی که مرا به همکاری خود دعوت کرد، عقیده به حکومت مشروطه، یعنی وجود شاه داشتهاست. اکنون من هر چه بگویم، شاید صورت مدح و ستایش پیدا کند، لکن شأن و شخصیت و حیثیت من به من حکم میکند که بدون بیم و امید و طمع، که من از هر سه دور هستم، یعنی نه بیم از کسی دارم و نه امید به کسی دارم و نه طمع به کسی و نه مقامی دارم، بدون بیم و امید و طمع عرض میکنم که عقیده من روی مطالعاتی که کردهام و درسی که خواندهام و نوشتههایی که قبل از این مانده از من چه در درس و چه در مجامع بینالمللی موجود است، گواهی میدهد که من به آنچه گفتهام اعتقاد کامل دارم و امیدوارم این عرایض من را که تا حدی شاید خارج از سؤال ریاست محترم دادگاه شدهباشد، جز به عنوان عقیده یک نفر ایرانی، به صورت دیگر تلقی نفرمایید. بسیار متأسف هستم که برخلاف عادت معمول که همواره سعی میکنم شکاک را مؤمن کنم، در این مدت بعضی اشخاص خواستهاند که مردی مؤمن را شکاک قلمداد کنند. حکومت بین من و آن اشخاص با احکمالحاکمین است.
- تلگراف شاهپورها چه بود؟
- رئیس: آیا از تلگرافاتی که اداره اطلاعات شهربانی راجع به تحت نظر گرفتن شاهپورها صادر نموده، جنابعالی نیز اطلاعی دارید یا خیر؟ و اگر اطلاع دارید، مجوز صدور آن تلگرافات چه بودهاست؟
- دکتر صدیقی: بنده به هیچ وجه از صدور این تلگراف خبری نداشتم و اکنون از زبان ریاست محترم دادگاه این مطلب را میشنوم.
- رئیس: ممکن است دادگاه را مستحضر فرمایید تلگرافاتی که از شهرستانها راجع به پایین آوردن مجسمههای اعلیحضرت فقید و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که قطعاً به وزارت کشور رسیده، در هیأت دولت مطرح شده یا خیر؟ و از طرف وزارت کشور چه عکسالعملی و اقدامی به عمل آمدهاست؟
- دکتر صدیقی: به عرض ریاست محترم دادگاه میرسانم که حتی یکی از تلگرافاتی را که اشاره میفرمایید، من ندیدهام و بنابراین در هیأت محترم دولت هم نمیتوانستم چیز نادانسته را مطرح کنم. این تلگرافات ممکن است که روز بیستوهفتم مخابره شدهباشد و ناچار روز ۲۸ به وزارت کشور میرسید. وزارت کشور ناچار باید عرض کنم که کارش طرف مقایسه با سایر وزارتخانهها از جهت کمیت نیست، خاصه در روز بیستوهشتم عادت بنده چنانچه اولیای وزارت کشور و حتی راننده وزارت کشور میداند، این بود که روزها تا ساعت سه و نیم، چهار، چهار و نیم، پنج و نیم و گاه بدون خوردن نهار با آنکه معده مرا عمل کردهاند، به هیأت دولت میرفتم و روز بیستوهشتم اوضاع و احوال اجازه نمیداد به کارهای جاری رسیدگی شود، عادت من بر این بود که به کارهای فوری رسیدگی میکردم و دسته پروندهها را شب به منزل خود میبردم و در منزل مطالعه میکردم و در همان روز هم بسته پرونده را در اتومبیل گذاشتم، منتها بدون اینکه من دیگر آنها را ببینم، آن بسته را به وزارت کشور اعاده کردهاند. محتمل است این تلگرافات جزو آن بسته باشد که در وزارت کشور است، ولی به هر صورت قول مردی که عادت به دروغ ندارد و او را به این صفت میشناسند، با وجود هزاران عیب دیگر، این است که من چنانچه گفتم حتی یک تلگراف هم در این باب ندیدهام.
- اظهارات دادستان
- رئیس: تیمسار دادستان اظهاراتی دارید؟
- دادستان: محترماً به عرض میرسانم بیانات آقای محمد مصدق و آقای دکتر صدیقی بنده را وادار میکند مختصر توضیحی به عرض برسانم و قبل از ادای این توضیحات، با اجازه ریاست محترم دادگاه، یک تذکر به آقای دکتر صدیقی میدهم و یک سؤال مینمایم. تذکر این است که زبان اینجانب در این دادگاه زبان صراحت است و گوش اینجانب گوشی است که جز گفتار صریح، گفتاری را درک نمیکند. از جناب آقای دکتر صدیقی خواهشمند است با زبان غیر ملمع و ادبی زبان فارسی که بنده بفهمم منظورشان از این است که "شخص مؤمنی را شکاک میکند و شکاک را مؤمن جلوه میدهد"، چیست؟ جریان این جمله را بنده نفهمیدم. ضمناً این توضیح را هم بدهند که "هزار بد و ناسزاهایی" که ایشان میگویند این بد و ناسزاها را چه کسی گفتهاست؟ و اگر کسی گفتهاست، در این محضر خجالت نکشد، چون در این محضر اگر کسی زیاد خجالت به خرج بدهد، ممکن است به ضررش تمام شود. صاف و صریح میگویند بد و ناساز چه بوده و لطفاً بگویید جریان بازپرسی از ایشان چگونه بوده چون در تمام مدتی که برای تحقیقات احضار میشدند، روی مبلی جلوس میفرمودند و بازپرس و دادستان ارتش و کمک بازپرس مانند یک خدمتگزار در خدمتشان بودند. به هر جهت این توضیحات را صریحاً بفرمایند تا بنده با اجازه ریاست محترم دادگاه مختصر توضیحات خود را عرض کنم.
- هر محفلی ادبی دارد
- دکتر صدیقی: بنده خوب میدانم که هر مجلسی ادبی دارد، البته این دادگاه محترم هم ادبی خاص دادگاه دارد، آداب مخصوصی به دادگاه، طریقی است که تیمسار دادستان ارتش به آن اشاره فرمودند و افتخار میکنم که من هم، بله "ما هم مستان این میبودهایم" بنده هم افتخارم این است که صداقت و صراحت را دارم، صریحاً عرض میکنم که غرض من به هیچ وجه از هزاران بد و ناسزا مطلقاً در تخیل و تصورم عطف توجهی به تیمسار نبودهاست. ایشان به بنده ناسزایی نگفتهاند و من از ایشان بدی نشنیدهام و در بازجویی هم ایشان با کمال ملاطفت و حفظ ادب با من رفتار کردند و من از ایشان کمال تشکر را دارم. این را ناچار باید به عرض برسانم که در سؤالاتی که در مقام بازپرسی و بازجویی از من کردهاند، مقام دادستانی اقتضا میکرده که سؤالات را طوری عنوان کنند که مناسبت با وضعیت من نداشتهاست، به لحاظ مقام و موقعیت و تناسب شغل و وضعیت دادستانی ایشان بودهاست و من از ایشان کمال امتنان و تشکر را دارم. اما راجع به مسئله مؤمن و شکاک، اگر خاطر مبارک باشد، عرض کردم در مقام بازجویی که من معتقد به حکومت مشروطه و وجود شاه هستم و (ناطق در این موقع با صدای بلند فریاد زد) برای اینکه من به این کشور علاقمندم، معمولاً میگویند خدا، شاه، میهن، من اگر گناه است و باید اعدام شوم، عرض میکنم خدا، میهن، شاه و به حکم علاقهای که به میهن دارم، عرض میکنم به عقیده شخص من برای حفظ میهن، وجود شاه لازم است و شک ندارم. مؤمن هستم برای اینکه به حکومت مشروطه و شاه ایمان دارم و شکاک نیستم که رژیم دیگری غیر از این رژیم برای ما ایجاد شود، ولی چه باید کرد که در تمام مدتی که در باشگاه افسران بودیم و در رادیو تهران ۱۶ شب متوالی سخنرانی میکردند و هزار فحش و ناسزا به من گفتهشد و نمیدانستند که اگر ما بر کنار هستیم، در مرحله اتهام میباشیم. چون بازپرسی و دادرسی و کیفر جزایی سه مرحله دارد: مرحله اتهام است و مقصر و محکوم. این سه مرحله است آقا، سه مرحله، ولی چه کنم و چه میشود کرد که در این کشور بین متهم و مقصر و محکوم فرق نیست. من چه بگویم که در مرحله اتهام بودم و هزار فحش و ناسزا شنیدم، بدون اینکه بدانند و متوجه شوند که این شایسته و ستوده نیست و مقتضی و مجاز نمیباشد که بگویند یگانه استاد جامعهشناسی یک کشوری معتقد به حکومت مشروطه و شاه نیست. این بود که عرض کردم این چه اصراری است و چه پافشاری است که یک مؤمنی را شکاک جلوه دهند. منظور بنده این بود، و الا قصد اسائه ادب، به این محضر نداشتم و تصور میکنم که از جمیع جهات، رعایت شئون و احترام این مجلس را کردهباشم و آقای دادستان نبایستی اندیشه نمایند که منظور و مقصود من خدای نخواسته ایشان بودهاند.
- رئیس: تیمسار دادستان فرمایشی دارید، بفرمایید.
- یک پرونده جداگانه
- دادستان: ضمن تشکر از بیان جناب آقای دکتر صدیقی، به عرض میرساند عادت بنده بر این است که برای هر امری پرونده جداگانهای در قلب و مغز خود باز میکنم. بیاناتی که آقای دکتر صدیقی فرمودند، خارج از وظیفه دادستانی، چون توأم با عدل و انصاف بود، موجب امتنان و تشکر است، ولی در مقام دادستانی ارتش و آنچه که در پاسخ سؤالات ریاست محترم دادگاه بیان فرمودند که به عنوان اینکه در این دادگاه متهم یا مقصر هستند، بلکه با توجه به اینکه آمدهاند برای راهنمایی دادگاه، پاسخ بیانات ایشان را باید ادا کنم و این مقصود و بیان پاسخ برای این است که مبادا دادگاه محترم در اثر صحبتهایی تحت تأثیر واقع شوند و از مجرای حقیقت منحرف گردند. اینجانب ناچارم اشخاصی که در این دادگاه حضور پیدا میکنند و از آنها سؤالات میشود، مثل یک قاضی که حق صحبت دارد، اظهار عقیده درباره آنها کنم. آقای دکتر صدیقی در بحبوحۀ اظهارات توأم با اظهارات شاهدوستی و وطنپرستیشان، یک جملهای گفتند که اینجانب تنفر خود را از این جمله اظهار میدارم. آن جمله این بود که فرمودند: "اصول ادیان نیز در تطور است، چه رسد به اصول قانون اساسی ایران". در جلسهای عرض کردم آقای محمد مصدق احتیاج به مردانی داشتهاست که خاصیت اصلی داشتهباشند، یکی اینکه برخلاف مذهب اسلام باشند و دیگر اینکه برخلاف اصول سلطنت. آقای دکتر صدیقی استاد جامعشناسی و ادیب و دانشمند که هزار خصلت دیگر برای خود فرض کردند، (دکتر صدیقی: بنده کی چنین ادعایی کردم؟) رسماً در این دادگاه گفت که اصول ایمان هم در تطور است. او درست گفت. او عقیدهاش این است و این کلام را از روی عقیده گفتهاست، کما اینکه محمد مصدق نیز به کرّات در این دادگاه گفت و عیناً خطاب به ریاست دادگاه چنین گفت که: "اگر میخواهید به شما ثابت شود پادشاه حق عزل و نصب وزرا را ندارد، به من اجازه دهید استناد به قوانین اساسی کشورهای دیگر بکنم و از دانشمندان حقوق و علمای خارجی سند بیاورم." این بیان محمد مصدق هیچ نیست، جز اینکه قانونی اساسی ایران را با قوانین اساسی کشورهای دیگر در یک ردیف میگذارد و میخواهد بگوید هر اصلی در اصول قوانین اساسی کشورهای دیگر نیست، در کشور ایران نیز لازم امر عامه نیست، (محمد مصدق: لا والله) یعنی اصل اول قانون متمم اساسی ایران که مقرر دارد: "مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفر اثنی عشریه است"، نباید مثلاً در کشور مسلمان ایران لازمالرعایه باشد، چون چنین اصلی مثلاً در کشور سوئیس وجود ندارد. آن نخستوزیر یاغی چنین میگوید و وزیر کشورش هم صریحاً در دادگاه میگوید: "اصول ادیان در تطور است چه برسد به قانون اساسی".
- با چه کسانی سر و کار داریم؟
- دادستان: ریاست محترم دادگاه و دادرسان محترم این دادگاه باید توجه فرمایند که با چه اشخاصی سر و کار دارند. بنده در مقام این نیستم که به جزءجزء گفتار آقای دکتر صدیقی جواب دهم، زیرا ایشان باید این اظهارات را در دادستانی ارتش بنمایند و پاسخ بشنوند. هرگاه بیگناهیشان ثابت شد، مرخص شوند و هرگاه گناهکار تشخیص دادهشوند، تسلیم دادگاه خواهندگردید و شاید جزء اعظم اظهارات ایشان تمرین دفاع در دادگاه بود، ولی به طور کلی به عرض میرسانم که اساساً وجود دولت برای این است که حوادث سوء روی ندهد و هرگاه روی داد، آناً جلوی حادثه گرفتهشود، که توسعه پیدا نکند. این سرّ را دادگاه محترم باید کشف فرمایند که چگونه در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد همهگونه حادثهای در این کشور روی داد. از هر کس هم که سؤال میفرمایند، میگوید: به سرعت برق روی داد و بعداً بنده یکی از اشخاص بودم که بسیار متأسف شدم. این آقای دکتر صدیقی آفتاب نزده روز ۲۵ مردادماه در محضر آقای مصدق بود. آخر روز ۲۸ مردادماه از نردبان با ایشان بالا رفته، به کلی دو شب و روز در زیرزمینها گذرانیده، تا بالاخره تسلیم دستگاه عدالت شدهاست. این آقا آییننامه و قانون در این دادگاه میخواند و میگوید در زمان سلطه حکومت نظامی دایره عمل شهربانی سنگینتر میشود، که بنده از این عبارات عارفانه و شاعرانه چیزی درک نمیکنم. میخواهد بفرماید که وزیر کشور بوده و اگر میتینگ دادند و گفتند ما شاه نمیخواهیم به اینجانب مربوط نبودهاست و میخواهند بفرمایند که در چهار روز شوم این کشور که روزنامهها و بیوطنان مینوشتند و فریاد میزدند که ما جمهوری میخواهیم، چون حکومت نظامی بودهاست، جناب آقای وزیر کشور نباید روحشان مطلع باشد. به نظر اینجانب برای گفتار آقای دکتر صدیقی گفتارهایی است که مورد توجه بازپرس مربوطه باید واقع شود.
- یک توضیح دیگر
- دادستان: و اما درباره یک توضیحی که آقای مصدق دادند، توجه دادگاه محترم را به آن توضیح جلب میکنم که به نظر اینجانب بسیار حساس بود. آقای مصدق در جلسه امروز صریحاً گفتند: "میدانستم تشکیل شورای سلطنت از حقوق پادشاه است" و گفتند: "ما تصمیم نگرفتیم، حرف زدیم"، به عرض دادگاه محترم میرسانم که توجه فرمایند. ماده استنادی دادستان که به موجب آن تقاضای مجازات برای محمد مصدق کرده، عمل منطبق با آن ماده را در دو مورد صریحاً جرم شناخته، به نحوی که در مجازات تأثیر ندارد، ماده ۳۱۸ قانون دادرسی و کیفرخواست ارتش عیناً چنین است؛ (در این موقع دادستان ارتش عین ماده ۳۱۸ قانون دادرسی و کیفر ارتش را قرائت کرد و به دنبال اظهارات خود افزود) چنانچه ملاحظه میفرمایید، آقای محمد مصدق گاهگاهی میگویند: "اگر مجسمه را دستور دادم بردارند، خوب ببینم، مجازات این عمل چیست؟ آن را دربارهام اعمال کنید." یا یک وقت میگویند: "آقا مگر عمل منفرد هم جرم است و مجازات دارد؟" دادگاه محترم توجه فرمایند این آقا این جملات را با هوشیاری کامل میگویند، چون دکتر در حقوق است. دادگاه محترم توجه فرمایند عدم اجرای فرمان عزل، دستگیری ابلاغکننده، بر پا ساختن میتینگ برای جمهوریت، تهیه پلاکات. قبلی، فرود آوردن مجسمههای شاه، دادن شعارهای اعلام جمهوریت، مخابره تلگراف رسمی به خارج و اعلام سرنگونی شاه و تمام مدارک و دلایلی که در دادخواست نوشتهام، مزید این مطلب است آقای محمد مصدق به دستیاری یک چند تن دیگر مرتکب سوءقصدی شدهاند، که منظورشان به هم زدن اساس حکومت و تخت و تاج سلطنت بود، که مجازات آن قانوناً اعدام است. حال این آقای مصدق مجتهد جامعالشرایط هم شده و میگوید: "مجسمه چون برخلاف مذهب اسلام بود، دستور دادم آن را بردارند." بسیار خوب مجسمه را دستور دادی بردارند، میتینگ راه انداختنت چه بود؟ و خلاصه اینجانب کدام یک را بگویم؟
- نکته جالب
- دادستان: یک نکتهای امشب در بیاناتش گفت که بسیار جالب توجه بود. گفت: "این مجسمهها همواره موجب زحمت بودند" و مثال زد و گفت: "در میدان سنگلج اغلب باید مأمور بگماریم تا مجسمهها را حراست کنند". بسیار صحیح گفت و میگوید، زیرا اعمال چهار روزه محمد مصدق به خوبی ثابت مینماید که اصولاً اساس سلطنت و حکومت مشروطه برای مصدق ناراحتی و موجب زحمت بودهاست. او یاغی شد که یک باره آن اساس را بر هم زند، تا فارغالبال گردد و خیالش آسوده شود. به هر حال بنده دیگر عرضی ندارم، جز استدعای اینکه مبادا دادگاه محترم تحت تأثیر پاسخهای آقای دکتر صدیقی واقع شوند.
- طغیان فضل و ادب
- رئیس: البته روی تذکر بنده به متهمین، گواهان، وکلای مدافع و همچنین دادستان ارتش است، به طوری که تذکر دادهشد، منظور از احضار آن عده از آقایان فقط برای استطلاع روشن نمودن جریان واقعیات روزهای ۲۵ الی ۲۸ مرداد بوده، که متأسفانه اغلب آنان بنا بر عادت استادی و تدریس و اگر بهتر بگویم طغیان فضل و ادب، به جای آن که هر چه موجزتر و صریحتر دادگاه و دادرسان را به حقایق واقف سازند، از لحاظ شخصی، یعنی برای ماها موجب استفاضه است، ولی از لحاظ دادگاه، عدم رعایت موضوع و تضییع وقت است. معهذا بنده از طرف دادگاه به صراحت اعتراف میکنم دادگاه به تشخیصی که از فرمایشات آقایان باید برسد، در خلال تمام این سخنرانیها و خارج از موضوع قائل میشود، دادستان ارتش نیز باید مطمئن و متیقن باشد این دادگاه به وظایف و موضوعی که مأمورین تحقیق، بررسی و قضاوت آن را دارد با هیچ گونه اظهار فضلها، هنرنماییها، حماسهسراییها و صحبتهای خارج از موضوع، تحت تأثیر قرار نخواهدگرفت و وقت دادگاه را نیز به مخاطره و مباحثه مصرف نخواهدنمود، اکنون نیز اگر آقایان مطالبی دارند که میخواهند بیان کنند، خواهش میکنم از موضوع خارج نشده و منازعه و مباحثه را که برای دادگاه هیچ ارزشی و ارجی ندارد، پیش نکشید و وقت دادگاه را ضایع نفرمایید.
- دکتر صدیقی: اجازه میخواهم دو کلمه عرض کنم.
- رئیس: مختصر باشد.
- دکتر صدیقی: بله، مختصر است. خیلی مختصر.
- رئیس: بسیار خوب، بفرمایید.
- بله اصول ادیان در تطور است
- دکتر صدیقی: بنده بسیار معذرت میخواهم که عرایض بنده موجب شد که تیمسار دادستان محترم ارتش از جهت دین و دیانت ناراحت شوند.
- رئیس: خواهش میکنم پاسخ این را به طور خلاصه بفرمایید.
- دکتر صدیقی: خلاصه است، بنده فقط روی جملۀ "اصول ادیان در تطور است"، که آقای دادستان تکیه فرموده و استنباطی از آن کردهاند، دو کلمه عرض میکنم.
- رئیس: بفرمایید.
- دکتر صدیقی: آقای دادستان، ما همه به پیغمبری موسی معتقدیم و همه میدانیم که موسی پیغمبر بود. این شرطی از شروط دیانت ما است. معذالک اگر اصول ادیان در تطور نبود، دین موسی تبدیل به دین عیسی نمیشد و پیغمبر اسلام که خود میگوید برای اکمال و اتمام دین آمده، مبعوث نمیشد و اصول و فروعی نمیآورد. پس اصول ادیان باید در تطور باشد و خداوند کریم با عنایتی که به احوال بشر دارد، پیغمبران را در زمانهای مختلف بفرستد تا اصولی موافق و مساعد زمان بیاورد. پس پیغمبر اسلام که آمدهاست، اصولی آورده، ولی اگر اصول ادیان در تطور نباشد، این مطلبی نیست که من بگویم، این مطلبی است که صدها کتاب و رسالات و مقالات نوشتهاست و علمای علوم در آن بحث کردهاند که اگر اجازه فرمایند، بنده در دادستانی ارتش خدمتشان میرسم و تمام مطالب را عرض میکنم و صورت کتابها را هم میدهم.
- رئیس: بهترین موقع هم همان جا است. (خنده حضار)
- دکتر صدیقی: ولی این را عرض میکنم به تیمسار ریاست دادگاه و به وسیله ایشان به استحضار دادستان محترم میرسانم که اگر در دین ما تطوری نباشد، ما همه افتخار میکنیم که شیعه هستیم. من عرض میکنم که تنها مذهب شیعه یکصدوشصت فرقه دارد و مسئله توحید که خدا را باید یگانه دانست.
- رئیس: خواهش میکنم این موضوع را دیگر به میان نکشید.
- دکتر صدیقی: اطاعت میکنم.
- رئیس: آقای مصدق جنابعالی فرمایشی داشتید؟
- محمد مصدق: بنده یک مختصر عرض داشتم.
- رئیس: انشاءالله خارج از موضوع نمیشوید.
- محمد مصدق: نخیر، ابداً.
- رئیس: بفرمایید.
- اظهارات محمد مصدق
- محمد مصدق: خواستم به عرض دادگاه محترم برسانم که آقای محترم (اشاره به دادستان) به کرّات از وظیفه دادستانی خودشان خارج شدند، اگر ...
- رئیس: این وظیفه دادگاه است اگر خارج شدند به ایشان تذکر دهد.
- محمد مصدق: بسیار خوب، پس خواهش میکنم به ایشان تذکر دهید. (خنده شدید حضار)
- آقای مصدق در این هنگام کیف خود را باز کرد و مجلهای از آن خارج نمود که گویا مجله خواندنیها بود و صفحهای از آن را مقابل خود گشود و چنین گفت:
- محمد مصدق: عرض کنم که این روزنامه ایران است که روزنامۀ سوئیسی را ترجمه کرده، یعنی روزنامه "اندیپاندام". این روزنامه مینویسد: "دادستان ارتش و دستگاه تبلیغات دولتی با شدت هر چه تمامتر اقدامات گذشته او (یعنی محمد مصدق) را مورد حمله و انتقاد قرار داده، محمد مصدق را متهم به خیانت و قانونکُشی و سوءاستفاده از اموال عمومی میکند." خواستم عرض کنم که ایشان آنچه را که خواستهاند، به من نسبت دادهاند، یعنی خواستهاند برسانند که این نخست وزیر این مملکت آن چنان مردی است که سوابقش این است و مرتکب این قبیل جنایات شدهاست. البته در این باب بیش از این عرضی نمیکنم و در موقعی که باید به بیانات ایشان جواب عرض کنم، عین بیانات ایشان را بدون کلمهای تحریف میخوانم و جواب عرض میکنم، تا اگر به من که نخست وزیر یک مملکتی بودهام توهین میشود، لااقل به ملت ایران که من منتخب آن ملت بودهام، توهین نشود، (در این موقع محمد مصدق از جای خود برخاست و گفت:) زیرا این شایستۀ یک ملتی نیست که یک نفری مثل من را نخست وزیر خودش بکند و بعد این مرد (اشاره به دادستان) به او توهینی کند. این توهینی است که این مرد به ملت ایران میکند. امیدوارم بنده به موقع عرایض خودم را عرض بکنم.
- فقط از ۲۵ تا ۲۸ مرداد
- رئیس: البته در جریان این مدت دادگاه توجه داشتهاید در کلیه سؤالات و ایرادات جز آنچه مربوط به روزهای ۲۵ الی ۲۸ مرداد بود، به هیچ وجه دادگاه نه به گذشته و نه بدین وجه به اعمال و افعال شما نپرداختهاست و هر چه نیز در این دادگاه گفته شده، خارج از جریان واقعات این چند روزه، برای دادگاه هیچ گونه ملاک و مدرکی قرار نگرفته و نخواهد گرفت و از همین لحاظ بود که از شما هم خواهش شد که جز به موضوع این چهار روز، به چیز دیگر نپردازید.
- جواب محمد مصدق
- محمد مصدق: بنده حضورتان عرض کنم ممکن است تا این مطالبی را که این مرد در این دادگاه گفت، تکذیب نکنم و جواب ندهم، محال است این دادگاه را دادگاه عادلانهای بدانم. اگر جواب این مرد را ندهم، دنیا مرا محکوم میکند. شما هر چه میخواهید بکنید، دنیا من را محکوم خواهدشناخت. حالا اگر شما اجازه نمیدهید، مگر اینکه مرا به زور به این دادگاه بیاورید، بنده عرض کنم که آن روزی که گفتم اعتصاب غذا میکنم، سی ساعت غذا نخوردم و خود آقا (اشاره به دادستان) آمدند و به من گفتند: شما غذا بخورید، البته ریاست محترم دادگاه به شما اجازه خواهندفرمود که مطالب خودتان را در دادگاه به عرض برسانید. آقا من ۶۰ سال است در این مملکت به درستی زندگی کردهام. شما در نظر بگیرید که دنیا مرا محکوم خواهدکرد. شما اجازه بدهید من عین عبارات ایشان را میخوانم و جوابش را هم چهار کلمه عرض میکنم، اگر غیر از این میخواهیدبکنید، یک ظلم و ستم به یک زندانی که در اختیار شما است، کردهاید. اگر اجازه ندهید، من به دادگاه نمیآیم، مگر اینکه شما مرا با زنجیر به این دادگاه بیاورید. من امروز در تحت اختیار شما هستم. هیچ کاری بدون اجازه شما نمیکنم. من به هیچ چیز علاقه ندارم. شما هر امری بکنید برای من واجبالاجرا است، ولی تصدیق بفرمایید که یک کسی حق ندارد به یک نفر متهمی که در زیردست او است، نسبتهایی بدهد و یک چیزها بگوید و در دنیا منتشر شود.
- رئیس: مطمئن باشید که از حق قانونی جنابعالی وجداناً جلوگیری نخواهدشد.
- محمد مصدق: حق قانونی من آقا جان، دفاع است.
- رئیس: و در این باره قصور نخواهدشد. اکنون جلسه را ختم میکنیم و جلسه آینده فردا ...
- دادستان: اجازه بفرمایید بنده چند کلمه عرض دارم.
- رئیس: بسیار خوب بفرمایید.
- دادستان: در مورد اعتصاب غذایی که ایشان کردهبودند، سوءتفاهمی در موضوع بیانات ایشان پیش آمده، که اینجانب پیش ایشان رفتم و اظهاراتی به آن نحوی که گفتند، نمودم. ایشان هم از این عمل ساده هم سوءاستفاده میکنند. (محمد مصدق: بله) ایشان اعتصاب غذا کردند. صبح به اتاقشان رفتم. سرهنگ دکتر رحیمی و سرهنگ آزموده آنجا بودند و سرهنگ بزرگمهر وکیل مدافعشان نیز بود. صریحاً عرض کردم خدمتشان (محمد مصدق: فرمودید) که اعتصاب غذا برازنده شما نیست و حتی به دکتر مربوطه گفتم اگر ادامه داد، با وسایل دیگر غذا به بدنش رساندهشود. پس از این صحبت مخصوصاً به ایشان گفتم که: اکنون که در اتاق شما هستم، دیگر سرتیپ آزموده، دادستان ارتش نیستم. از شما مثل یک فرد عادی، مثل یک نفر ایرانی، استدعا میکنم که در دفاعیات خود به اعلیحضرت رضاشاه کبیر و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی توهین نفرمایید (محمد مصدق: چنین صحبتی نشد) و دفاعی نکنید که برخلاف مصالح کشور باشد و حتی گفتم شما وقتی که به آن نحو دفاع میکنید، من همواره بیم دارم که مبادا کسانی تحت تأثیر احساسات به شما صدمه بزنند. (محمد مصدق: بهتر) دنبالۀ این صحبت به ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید دستتان را ببوسم و مرخص شوم. در این موقع ایشان روی مرا بوسیدند و بدیهی است بنده هم جمال مبارکشان را بوسیدم. اکنون ملاحظه میکنیم از این جریان هم سوءاستفاده فرمودند. مطلب را طوری عنوان فرمودند، مثل اینکه از اعتصاب غذای ایشان بنده را هراسی فرا گرفت و یا به ایشان وعدهای کردم که به آن وعده خود عمل نکردم. این بود مختصر توضیح اینجانب و دیگر عرضی ندارم.
- رئیس: جلسه را ختم میکنم. جلسۀ فردا ساعت ۳ بعد از ظهر.
- ساعت ۸ بعد از ظهر جلسه دادگاه ختم شد.