تفاوت میان نسخههای «ترور سرلشکر سعید طاهری از سوی مجاهدین خلق ۲۲ امرداد ماه ۱۳۵۱»
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
پرونده:MojahedinKillMardomIran1351c.jpg|مردمی که عباسی تروریست به آنها شلیک کرد | پرونده:MojahedinKillMardomIran1351c.jpg|مردمی که عباسی تروریست به آنها شلیک کرد | ||
پرونده:MojahedinKillGeneralTaheri1351p1.jpg| | پرونده:MojahedinKillGeneralTaheri1351p1.jpg| | ||
+ | پرونده:MojahedTerroristMostafaJavanKhoshdel1354.jpg| | ||
</gallery> | </gallery> | ||
[[رده:ترور سرلشکر سعید طاهری]] | [[رده:ترور سرلشکر سعید طاهری]] |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۱۱
سازمان مجاهدین خلق | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران بزرگ ارتشتاران
سازمانهای تروریستی برای براندازی حکومت مشروطه پارلمانی در ایران |
سازمان چریکهای فدایی خلق |
ترور سرلشکر سعید طاهری از سوی مجاهدین خلق روز یکشنبه ۲۲ امرداد ماه ۱۳۵۱ - ساعت شش و پانزده دقیقه بامداد سرلشکر سعید طاهری از افسران بلندپایه شهربانی از خانه خود در تهران پارس رهسپار محل کار خویش بود که از سوی دو تن از تروریستهای سازمان مجاهدین خلق به گلوله بسته شد و جان باخت. محمد مفیدی و محمدباقر عباسی که جامه کارگران رنگ کار را بر تن داشتند سوار بر موتورسیکلت به بهانه پرسیدن آدرس به سرلشکر سعید طاهری نزدیک شدند و هنگامی که سرلشکر به آنها آدرس میداد، به وی سه گلوله شلیک کردند، آنگاه اسلحه کمری و کلاه وی را دزدیدند و متواری شدند. با شنیدن سدای گلوله همسر سرلشکر طاهری سراسیمه از خانه بیرون دوید و در پیاده رو با جسد همسرش روبرو شد. سرتیپ طاهری بی درنگ با کمک همسایگان به بیمارستان برده شد ولی تلاش پزشکان به جایی نرسید و سرلشکر طاهری در بیمارستان جان باخت. همسر و سه فرزندش به سوگ او نشستند. علی رضا رضایی تروریست مجاهد خلق برنامه ریزی و سازمان دهنده ترور سرلشکر طاهری بود. اسلحه کمری سرلشکر سعید طاهری به شماره ۱۰۱۲۶۳ - از خانه رضا رضایی در روز ۲۶ خرداد ماه ۱۳۵۲ به دست ماموران پلیس افتاد. رضا رضایی برنامه ریز قتل مستشار آمریکایی کلنل هاوکینز و بسیاری دیگر از ترورهای سازمان مجاهدین نیز بود.
پس از نیمروز محمد مفیدی و محمدباقر عباسی با علیرضا سپاسی و مصطفی جوان خوشدل دو تن از تروریستهای خطرناک سازمان مجاهدین در خیابان ری نزدیک به آب منگل دیدار کردند تا کلاه و اسلحه سرلشکر طاهری را به آنان واسپارند، بهرام آرام رابط با سازمان مجاهدین نیز به آنان پیوست. سرانجام سپاسی و جوان خوشدل اسلحه و کلاه سرلشکر را گرفتند و راهشان را جدا کردند و رفتند. مفیدی و عباسی پیاده وارد خیابان ادیب الممالک شدند و به درون یک کوچه پیچیدند، در این هنگام مهدی حیدریان پلیس راهنمایی که در ساعت شش و سی و پنج دقیقه پس از پایان کار به سوی خانه اش روان بود، به این دو نفر که در کوچه بودند گمان برد و خواست آنان را بازرسی بدنی کند، مفیدی پیشدستی کرد و اسلحه اش را کشید و به شکم پلیس حیدریان شلیک کرد و پلیس حیدریان بر زمین افتاد. محمدباقر عباسی اسلحه پاسبان حیدریان را برداشت و مفیدی و عباسی هر یک به سویی فرارکردند و متواری شدند. مردم با شنیدن سدای تیراندازی خود را به کوچه رساندند، گروهی پلیس راهنمایی مهدی حیدریان را به بیمارستان شهربانی بردند و گروه دیگر از مردم پیاده و با موتورسیکلت تروریست عباسی را دنبال کردند. دو نوجوان به نامهای امیر شعبانی ۱۳ ساله و دوستش وحید محمد حسین که در کوچه بازی میکردند خواستند جلوی محمدباقر عباسی را بگیرند ولی عباسی گلولهای شلیک کرد که به سر امیر شعبانی خورد و وی را زخمی کرد و بیهوش شد. محمدباقر عباسی پا به فرار گذاشت و جوانی به نام رضا شیرازی که در پی وی میدوید آماج تیر دیگری از تپانچه در دست عباسی شد و به زمین افتاد. جوانی دیگری به نام رضا کوشش کرد از فرار وی جلوگیری کند این بار نیز محمدباقر عباسی توانست رضا را زخمی کند و متواری شود. حسین درویش مکانیک که در مغازه خود این رخداد را دیده بود، رضا را به گوشهای برد و سپس سوار بر موتورسیکلت خود شد و تروریست را پی گرفت، سرانجام حسین درویش توانست که موتورسیکلت را به محمدباقر عباسی بزند و او را روی زمین پرتاب کند، محمدباقر عباسی تروریست مجاهد بی درنگ از جای برخاست و با گلولهای که به سینه حسین درویش شلیک کرد او را کشت و دوباره پا به فرار گذاشت. یکی از رهگذران راه را بر وی بست، در این هنگام عباس تیری به وی شلیک کرد و وی را از پای درآورد. در این زمان محمدباقر عباسی به پایان کوچه صادقی که به خیابان آب منگل میپیوندد رسیده بود. در اینجا رضا احمدی که درون کارگاه مبل سازی خود ایستاده بود، دید که یک تن با اسلحهای در دست میدود و شماری از مردم به دنبال وی میدوند. درست در زمانی که مجاهد تروریست عباسی جلوی مغازه وی رسید، رضا احمدی یک پیت خالی را برداشت و به سوی او پرتاب کرد و بی درنگ خود را به عباسی رساند و وی را بغل گرفت تا از فرار وی جلوگیری کند، مفیدی تروریست آموزش دیده در فلسطین که به خوبی آموخته بود بدود و بکُشد دوباره ماشه را چکاند و احمدی را زخمی کرد. این آخرین گلوله اسلحه این مجاهد بود. در این هنگام مردم و یک دانشجوی پلیس نیز سر رسیدند و پیش از آنکه محمدباقر عباسی بتواند اسلحه اش را فشنگ گذاری کند دستگیر شد. از سوی دیگر مفیدی توانست موتورسیکلت سواری را زخمی کند و با موتورسیکلت وی فرار کند ولی در مهر ماه دستگیر شد.
فرمان شاهنشاه آریامهر
به فرمان شاهنشاه آریامهر، شادروان سعید طاهری که با شلیک گلوله مجاهدین خلق جان باخته بود از تاریخ ۲۳ امرداد ماه ۱۳۵۱ به درجه سرلشکری سرافراز شد.
تلگرام نخست وزیر امیرعباس هویدا
از سوی امیرعباس هویدا نخست وزیر تلگرام برای بانو مولود طاهری همسر سرلشکر طاهری فرستاده شد که در آن از رویداد کشته شدن شادروان تیمسار سرلشکر سعید طاهری و برای همه بازماندگان آن جان باخته شکیبایی و تندرستی و زندگانی دراز از ایزد توانا خواست.
آیین سوگواری و خاکسپاری
در روز ۲۴ امرداد ماه مهربانیها و دلجویی شاهانه از سوی امور اجتماعی دربار شاهنشاهی به بازماندگان سرلشکر سعید طاهری پیشکش شد. تیمسار سرتیپ علی محمد آیرملو آورنده مهر همایونی در خانه سرلشکر طاهری گفت: فرزندان سرلشکر جان باخته سعید طاهری مانند همه فرزندان شهدا فرزندان شاهنشاه آریامهر هستند و امور اجتماعی دربار شاهنشاهی در اجرای اوامر مبارک همایونی سرپرستی آنها را به عهده دارد.
روز ۲۴ امرداد ماه ۱۳۵۱ در آیینی ویژه و باشکوه پیکر سرلشکر سعید طاهری از مسجد سپهسالار تشییع شد. در این آیین اسداله علم وزیر دربار شاهنشاهی، هیات وزیران، نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا، رییس شهربانی کل کشور و ژنرالهای ارتش ، ژاندارمری و شهربانی، نمایندگان شهربانیهای استانها و فرمانداریهای کل کشور و انبوهی از مردم تهران در پس تابوت سرلشکر سعید طاهری به راه افتادند. در جلوی تابوت بیش از ۵۰ تاج گل از سوی دربار شاهنشاهی، امیرعباس هویدا نخست وزیر و دیگر بلندپایگان کشوری و لشکری به جلو رانده میشد. تابوت با پرچم ایران پوشیده شده بود و کلاه و یونیفورم، فرتور، مدالها و نشانهای سرلشکر طاهری بر روی آن نهاده شده بود. در راه میان مسجد سپهسالار تا چهارراه سرچشمه انبوهی از مردم در پیاده روها ایستاده بودند. در درازای این آیین باشکوه دسته موزیک گارد شرکت شهربانی پیشایش پیکر سرلشکر طاهری راه میرفت.
دستگیری محمد مفیدی
در روز ۱۵ مهر ماه ۱۳۵۱ سرانجام محمد مفیدی دستگیر شد. در جیب وی یک شیشه سیانور پیدا شد. محمد مفیدی، زاده تهران، دانشجوی سال سوم مدرسه عالی ترجمه که از سال ۱۳۴۹ ترک تحصیل کرده بود. محمد مفیدی میگوید: یک سال و نیم پیش بود که با « علیرضا سپاسی » آشنا شدم. علیرضا سپاسی با برادرم مصطفی مفیدی در زندان بود. با یکدیگر در مسجد هدایت قرارگذاشتیم، در دیدارهای دیگر روشن شد که دیدگاه هایمان به یکدیگر نزدیک است و گفتگوها درباره مبارزه در ایران میگذشت. پس از زمانی، علیرضا کتابها و نوشتارهایی به من داد و از من خواست که وارد دار و دسته او و دوستانش بشوم. بدین ترتیب به گروه علیرضا سپاسی یا مجاهدین خلق پیوستم. وی پیوسته در شکار هموندان نوین برای سازمان مجاهدین بود. سازمان مجاهدین به آگاهی ما رساند که برای ما برنامههای گوناگون سامان خواهد داد. در بهمن ماه ۱۳۵۰ به هموندی سازمان مجاهدین درآمدیم. کسی به نام بهرام آرام رابط میان ما و سازمان مجاهدین بود. ما پنج تن بودیم و قرار شد که مهدی افتخاری با سرپرستی من و دیگران زیر سرپرستی علیرضا سپاسی آموزش ببینند. ما خانهای در چهارراه سیروس و محمد باقر عباسی و علیرضا سپاسی خانهای در جاده مسگرآباد خیابان امیرسلیمانی اجاره کردند. ما جزوههای مائوییستی و کمونیستی را میخواندیم و گاهی در خانه هموندان و یا در بیابانهای مسگرآباد و سلیمانیه گرد میآمدیم و تمرینهای چریکی و ساختن بمب میکردیم. پس از چندی، جزوههای ساختن کوکتل مولوتف و بمبهای آتش زا و انفجاری به ما داده شد. در این درازا چندین انفجار در گوشه و کنار انجام دادیم و تلاشهای ما خرابکاری به هنگام برگزاری جشنهای دو هزار و پانصدمین بنیانگزاری شاهنشاهی ، انفجار خودروهای پلیس و ارتشی، انفجار پاسگاههای پلیس، انفجار خودروی مستشار امریکایی « ژنرال پرایس » ، انفجار فروشگاههای تعاونی کارکنان نیروهای مسلح شاهنشاهی، انفجار فروشگاه فردوسی، انفجار فروشگاه کوروش، ربودن هواپیمای ۶ زندانی ایرانی از دوبی به بغداد، فرستادن دیگر مجاهدین به فلسطین برای آموزش دورههای چریکی در اردوگاههای سازمان الفتح بود.
محمد مفیدی خود دو بمب ساخته بود که یکی را در انجمن فرهنگی ایران و امریکا در خیابان وزرا و دیگری را انجمن فرهنگی ایران و انگلیس پنهان میکند که هر دو بمب پُکیدند و ویرانی بسیاری ببار آوردند.
محمد باقر عباسی، بیکار ، محمد باقر عباسی در بازپرسی میگوید: من در سال ۱۳۴۶ از زندان آزاد شدم در سال ۱۳۴۴ به گناه اقدام علیه امنیت کشور زندانی شده بودم که با بخشش همایونی از زندان آزاد شدم. سپس به سربازی رفتم و با احمد رضایی که هموند سازمان مجاهدین خلق بود آشنا شدم. او با گفتههایش و جزوههایی که برای من میآورد مرا با کارهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق آشنا کرد. پس از چند گاهی با علیرضا سپاسی و دیگران نیز آشنا شدم و به من دستور دادند که زندگی پنهانی آغاز کنم. ما برای کوهنوردی میرفتیم و با اسلحههایی که به ما داده بودند تمرین تیراندازی میکردیم و اسلحه را همان جا در کوه پنهان مینمودیم. در پاسخ به چرا سرلشکر طاهری را کشتید دو تروریست پاسخ دادند طاهری در خرداد ماه ۱۳۴۲ معاون کلانتری بود و باید قصاص میشد.
دادرسی تروریستها و تیرباران آنها
پرونده محمد مفیدی و محمدباقر عباسی پس از گذراندن گامهای قانونی به دادگاه فرجام خواهی شماره ۲ تهران برده شد. بر پایه رای داده شد و بمبگذاری در جاهای همگانی برای کشتن مردم ایران و ترور اهالی کشور، این دو تروریست به تیرباران محکوم شدند. رای دادگاه فرجام در بامداد ۲۱ دی ماه ۱۳۵۱ انجام شد و دو مجاهد تروریست محمد مفیدی و محمدباقر عباسی نابود شدند.