دیوان فخر شیرازی/شاخ تمنّا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
شور عظیم | شاخ تمنّا از فخر شیرازی |
کشور جان |
دیوان فخر شیرازی |
بلبلی خوش با گلی در گوشۀ گلزار داشت | وز وصال نازنینش بخت برخوردار داشت | |
گفتمش خوشوقت آن عاشق که مانند تو زیست | گفت آری گر رقیبی نی به سان خار داشت | |
یار ترک ما دو روزی گر نمود از مصلحت | تا نه پنداری که پاس خاطر اغیار داشت | |
عاشقی آموز از پروانه کاو را شمع سوخت | گشت گرد او و پروایی نه از این کار داشت | |
در طریقت شمع را دست ارادت ده که او | داد سر در سینه پنهان سرّ عشق یار داشت | |
گر سر و جان بایدت پیرامون جانان مگرد | پیش جانان اعتبار آن یافت کاو جان خوار داشت | |
با صبا همراه تازی از سر زلف تو بود | یا که با خود کاروانها نافۀ تاتار داشت | |
آنکه از شاخ تمنّا غنچۀ وصل تو چید | گوئیا شرمی نه از این عندلیب زار داشت | |
کاشکی آلوده کردی دست و تیغ از خون فخر | ترک مست او که بر خون ریختن اصرار داشت |
***