دیوان بیدل شیرازی/ پردۀ قسمت

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
چوب کین پردۀ قسمت
از بیدل شیرازی
بازیچۀ رجال
دیوان بیدل شیرازی


جسم مطهرش چو در آن خاک و خون فتاد از گردش آسمان و زمین از سکون فتاد
سکّان عرش دست تاسف به سر زدند عرش برین مگر به زمین سرنگون فتاد
بس فتنه ها سپهر که از کین به پای کرد بس رخنه ها به دین که ز گردون دون فتاد
بر زینب ستم زده یارب چسان گذشت چون دیدۀ سکینه به شمر زبون فتاد
هم وهم از تخیّل او ماند در عجب هم عقل از تصوّر در جنون فتاد
تقدیر آنچه داشت نهان کرد آشکار راز درون پردۀ قسمت برون فتاد
از هم گسیخت سلسلۀ نظم کاینات گفتی خلل به رابطۀ کاف و نون فتاد
شد آفتاب منکسف از ماه کربلا خاکم به سر فتاد ز پادشاه کربلا

***