دیوان بیدل شیرازی/ بازیچۀ رجال
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
پردۀ قسمت | بازیچۀ رجال از بیدل شیرازی |
محمل حرم |
دیوان بیدل شیرازی |
از گردش زمانۀ ناسازگار دون | وز جور کوفیان جفا پیشۀ زبون | |
آنان که خاک مقدمشان غازۀ خدود | وآنان که گرد توسن شان سرمۀ عیون | |
آنرا که شست فاطمه اش را آب چشم موی | وآنرا که رُفت گرد رخش حور از جفون | |
از خنجر ستم سر این یک جدا | وز تیغ کینۀ بیکران غرق بحر خون | |
سرهای سروران همه بازیچۀ رجال | تن های کشتگان همه جولانگه هیون | |
وان خیمه ها که سر به ثریا کشیده بود | خاکم به سر زآتش کین گشت سرنگون | |
هم دستبرد نائیه بکشدشان طناب | هم چشم زخم حادثه بشکست شان ستون | |
آمد به لرزه عرش وز خورشید رفت نور | ساکن شد آسمان و زمین گشت بی سکون | |
کشتند گوشوارۀ عرش مجید را | کردند بر سنان سر شاه شهید را |
***