دیوان بیدل شیرازی/ چوب کین

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جفای مخالف چوب کین
از بیدل شیرازی
پردۀ قسمت
دیوان بیدل شیرازی


چون نوبت شهادت سلطان دین رسید بانک افغان و ناله به عرش برین رسید
سکّان آسمان همه زان غم گریستند آن سان که بانگ نوحه بر اهل زمین رسید
بی شک گریست خون به زمین چشم آسمان در آن مصیبتی که بر اهل یقین رسید
آمد زمین به لرزه چو آن شاه تشنه لب بر خاک دشت ماریه از صدر زین رسید
بر خنجری که بوسه بر آن مصطفی زدی بیداد بین که خنجر شمر لعین رسید
بر آن لبی که احمدش از مهر می مکید در مجلس یزید لعین چوب کین رسید
بر آن سری که دوش نبی بود جای آن از کوفیان چه ها که در آن سرزمین رسید
از ناز پرورید تنی را که فاطمه بس زخمها که بر تن آن نازنین رسید
از آتش ستم دل عالم کباب شد وز سیل کفر خانۀ ایمان خراب شد

***