دیوان بیدل شیرازی/ عشق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
شاه ولایت | عشق از بیدل شیرازی |
گوژ پشت |
دیوان بیدل شیرازی |
بیابانیست عشق ای دل که پیدا نیست پایانش | به منزل کی رسی تا گم نگردی در بیابانش | |
ندانم عشق را ملت ولی هر کس که عاشق شد | مسلمان کافرش میخواند و کافر مسلمانش | |
نه از کفرم حکایت کن نه از ایمان که عاشق را | رضای دوست می باید نه کفر است و نه ایمانش | |
اگر شادی رسد ور غم اگر زخمست ور مرهم | اگر رنج است ور راحت بود در عشق یکسانش | |
از آن رطل گران خواهم که گر نوشد از آن موری | نیاید در نظر خود گر بود ملک سلیمانش | |
به من ده ساقی از آن می که تا صبح قیامت هم | نمی آیند از مستی به خود یک لحظه مستانش | |
من و درگاه شاهی زین سپس گر فخر میباشد | طراز روی مهر و مه غبار و خاک ایوانش | |
گلستانستبیدل آتش عشق ای خوش آن آتش | قدم نه گر خلیلی تا ببینی خود گلستانش |
***