دیوان بیدل شیرازی/عیب سر بستگی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
سودای بی حاصل | عیب سر بستگی از بیدل شیرازی |
عذر گناهکاری |
دیوان بیدل شیرازی |
دردمندم غم او کی طلبد درمان را | کافر عشق نکویان چه کند ایمان را | |
به سرت کز سر تاج و کله آسان گذرد | گر گدائی درت دست دهد سلطان را | |
در گذرگاه صبا بس دل مجروح که هست | از چه بر باد دهی طرۀ مشک افشان را | |
شهسوارا من بیچارۀ مسکین فقیر | گر نه در پای تو ریزم چه کنم این جان را | |
عیب سر بستگی حرف من ای خواجه مکن | نکته ای بس بود ار فهم بود انسان را | |
عشق آسان چرا از پسش هست دشوارها | مشکل افتد چو کسی سهل گرفت آسان را | |
بیدل از جور فلک مرد کسی هیچ نگفت | حال بیچاره مقیمان در سلطان را |
***