دیوان بیدل شیرازی/طریق بندگی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مهر عالم آرا طریق بندگی
از بیدل شیرازی
ز رخت نقاب بر گیر
دیوان بیدل شیرازی


گر خداوندیت باید بندگی کن شاه را خواجگان در بندگی جستند قدر و جاه را
سر بنه گر سروری خواهی به خاک درگهش آبروی خویش گردان خاک آن درگاه را
رفعت درگاه او را وهم سنجیدی به چرخ عقل گفتا بس کن این اندیشۀ کوتاه را
خیز و در میدان او بین گوی چوگان مهر را آی در جولان او بین نعل یکران ماه را
پیروی نفس غیر از گمرهی حاصل نداشت هم مگر راهی نماید عشق این گمراه را
نفس شیطانیست رهزن در طریق بندگی عشق سلطانی که پردازد ز دزدان راه را
دست ده بر دست این سلطان نیک اندیش را پای نه بر فرق این اهریمن بد خواه را
ور کند با عشق دعوی عقل از نادانیست جهل باشد پنجه با شیر ژیان روباه را
آتش سوزان بود عشق و وجود ما چو کاه بیدل آب حاصل ندارد آتش افتد کاه را

***