دیوان بیدل شیرازی/رند لاابالی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نژاد کیم رند لاابالی
از بیدل شیرازی
وصف حق
دیوان بیدل شیرازی


اندر خلاف با هم داریم طرفه حالی ما را ازو نشاطی او را زما ملالی
آری بهم نجوشند پیر و جوان به صحبت من پیر سالخوردم او طفل خرد سالی
آنجا که حسنت ای ماه اندیشه هست کوتاه چون در خیالم آیی کافزونتر از خیالی
معنای حسن رویت تا در بیان در آرم جز منطقی که دارم می بایدم مقالی
گفتم برون نمایم سودای زلفت از سر آوخ که در سر افتاد اندیشهٔ محالی
نتوان دل از تو بر کند کز خیل خوبرویان در لطف بی نظیری در حسن بی مثالی
از آن دو چشم بیمار وزآن دو لعل نوشین دلخسته را طبیبی لب تشنه را زلالی
گر ماه تو ندیدی بر آفتاب بنگر بر آفتاب رویش ابروی چون هلالی
در مصر حسن یوسف با آنهمه عزیزی می دید گر رخت را می داشت انفعالی
خاشاکم و تو آتش پیداست تا چه خیزد خاشاک را چو افتد با آتش اتصالی
اندر هوس به سر رفت عمر عزیز ایدل تا کی بدام زلفی تا کی اسیر خالی
بیدل نصیحت شیخ در گوش ما چو باد است او اهل زهد و تقوی ما رند لاابالی

***