دیوان بیدل شیرازی/اهل سخن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
نکتهٔ سربسته | اهل سخن از بیدل شیرازی |
آوازهٔ حسن |
دیوان بیدل شیرازی |
با رخ و لعل لبت معجز موسی و مسیح | الله الله مه رویت چه ملیح و چه صبیح | |
دلبرم باز سفر کرد و دلم از پی او | راح روحی والجسم علی الارض طریح | |
گر بیاید به سر کشتۀ خود بار دگر | زنده از شوق شود در قدمش باز ذبیح | |
گو به محبوب بکش تیغ و بکش زار مرا | حرّم القتل و لو کان من الحب منیح | |
گوئیا شانه بر آن زلف پریشان زده باز | که ز هر سو گذرم مشک فشان آید ریح | |
درد عشق تو که یک عمر نهفتیم ز طبیب | اشک خونین به رخم زود بیان کرد صریح | |
من و میخانه و رندی و سر زلف بتان | زاهد و مسجد و سجاده و زهد و تسبیح | |
احتراز دلم از زلف تو بیهوده نبود | نشگفتست گریزد اگر از مشک جریح | |
مطرب بزم بگو گفتۀ بیدل بر خوان | خواهی ار بشنوی از اهل سخن نظم فصیح |
***