دیوان بیدل شیرازی/آتش سینه

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
طی مراحل آتش سینه
از بیدل شیرازی
حسن روزافزون
دیوان بیدل شیرازی


بسته ز زلف عنبرین بر رخ مه نقاب را کرده ز جادوئی نهان هندوئی آفتاب را
ترک کمان کشیده اش با سپه کرشمه بین از پی غارت آمده مملکت خراب را
حرف نهانیی به دل گفت و گذشت تیر او قوت آهی از کجا تا ببرد جواب را
ای که به طعنه کفتی ام قابل صید او نه‌ای جسم طپان به خاک بین دست به خون خضاب را
مطرب بزم را بگو ساز نوای عشق کن تا بدری ز پرده‌ای پردهٔ شیخ و شاب را
تا که ز چشم مردمان خواب رباید آن پری گو که اشارتی کند نرگس نیم خواب را
تا که عیان بدیدمی آیت نور از آن جبین کاش ندیده بود یار آیهٔ احتجاب را
خاست ز سینه دود غم خیز و بیار ساقیا تا بنشانی آتشم ساغر پر شراب را
تا ببرند خلق پی جمله به آب زندگی باز کن از تکلمی لعل لب خوشاب را
بیدل اگر نهان کنی آتش سینه چون توان کرد نهان ز مردمان دیدهٔ پر ز آب را

***