دیوان بیدل شیرازی/حسن روزافزون
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
آتش سینه | حسن روز افزون از بیدل شیرازی |
شاهد گل |
دیوان بیدل شیرازی |
ساقی به ياد چشم او در گردش آور جام را | كز گردشی بر هم زنی این گردش ايام را | |
غم آتشم در سینه زد بر خیز و در پیمانه كن | تا بر نشانی آتشم این آب آتش فام را | |
عمرم به تلخی میرود ساقی به یاد لعل او | جام می صافی بیار این پیر درد آشام را | |
خلقی به ياد روی او دل بسته بر زلف بتان | برقع فرو هل ای صنم تا بشكند اصنام را | |
از آتش عشق بتی سوزد دل بی طاقتم | آری بباید سوختن چندی بر آتش خام را | |
دانم كه در عشق بتان باشد ملامتها ولی | پروای ننگ و نام نه رسوای خاص و عام را | |
گر كعبه بیند روی او پیشش نماز آرد همی | حاجی عجب نبود اگر بر هم زند احرام را | |
گوید از مهر به آن ماه که از ما نبرید | ا ی که رونق رخت از ماه درخشان ببرد | |
چشمش به ابرو و مژه خون دلم ریزد بلی | تیر و كمان باشد همی تركان خون آشام را | |
از حسن روز افزون افزون او وز عشق جانفرسای تو | بیدل توانی يافتن زآغاز كار انجام را |
***