ابر و کوچه/ترانه جاوید

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
برای داداش ترانه جاوید
از فریدون مشیری
همراه حافظ
ابر و کوچه


رفت آنکه در جهان هنر جز خدا نبود

رفت آنکه یک نفس ز خدایی جدا نبود

افسرد نای و ساز و شکست و ترانه مرد

ظلمی چنین بزرگ خدایا روا نبود

بی او ز ساز عشق نوایی نمی رسد

تا بود خود به روی هنر مایه می گذاشت

وز این محیط قسمت او جز بلا نبود

عمری صبا به پای نهال هنر نشست

روزی ثمر رسید که دیگر صبا نبود

اما صبا ترانه جاوید قرنهاست

گیرم دو روز در بر ما بود یا نبود

ای پر کشیده سوی دیار فرشتگان

چشم تو جز به عالم لاهوت وا نبود

بال و پری بزن به فضای جهان روح

در این قفس برای تو یک ذره جا نبود

پرواز کن که عالم جان زیر بال تست

جفای تو در تباهی این تنگنا نبود

مرهم گذار خاطر ما در عزای تو

جز یاد نغمه های تو اشک ما نبود