مصاحبه پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره سازمان تروریستی چریکهای فدایی خلق ۱۵ فروردین ماه ۱۳۵۰
مصاحبه پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره سازمان تروریستی چریکهای فدایی خلق ۱۵ فروردین ماه ۱۳۵۰ - سایت مشروطه سری نوشتارهایی درباره ترورهای سازمان مجاهدین خلق به چاپ رساند. در کنار سازمان تروریستی مجاهدین خلق در ایران، بسیاری سازمانهای تروریستی دیگر چون سازمان تروریستی چریکهای فدایی خلق وجود داشت. کشور ایران گهواره سازمانهای تروریستی جهان شد و جهان غرب، ایران را در مبارزه با تروریسم تنها گذاشت. جهان غرب نه تنها کشور ایران را در مبارزه با تروریسم تنها گذاشت بلکه کسان و سازمانهایی را که در گیر این مبارزه خطیر بودند، بد نام کرد. جهان غرب نه تنها کشور ایران را در مبارزه با تروریسم تنها گذاشت بلکه بیش از چهار صد سازمان حقوق بشر برپا ساخت تا دستهای شایسته پایوران خردمند و میهن پرست این مبارزه را ببندند. جهان غرب تروریستهای ایران را در پناه خود گرفت و آنان را مبارزان حقوق بشر و راه آزادی نامید. پرویز ثابتی مدیر شایسته امنیت داخلی کشور در مصاحبهای با رسانههای ایرانی و خارجی در سال ۱۳۵۰ خورشیدی تازی ، دنیا را از وضعیت ترور در ایران آگاه ساخت. پرویز ثابتی فعالیتهای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور را برای رسانهها روشن نمود. در همین زمان که ایران درگیر ترورهای بلندپایگان کشور و بمبگذاری های این سازمان های تروریستی بود، پلیس آلمان غربی با فشار هر چه تمامتر گروه تروریستی « بادر ماینهوف » را در این کشور تار و مار کرد، ولی دانشجویان ایرانی هموند کنفدراسیون را که تنگا تنگ با تروریستهای بادر ماینهوف همکاری میکردند، در کارهای تروریستی اشان و سفرهایشان به کمپهای تروریستی چین و کوبا و فلسطین و لیبی آزاد گذاشت. این سازمانهای دانشجویی توانستند در درازای سالها، شبکه سیاسی برپا سازند که دستاورد آن را امروز میبینیم. امروزه، تروریسم جهانی عمل میکند، اگر در جایی از دنیا برچیده شود از جایی دیگر سر درمیآورد. تروریسمی که امروز با آن در دنیا روبرو هستیم دستاورد همان پشتیبانیهای غرب از تروریستهای ایران است و تنها گذاشتن و بدنام کردن همه مردان و زنان میهن پرستی که علیه تروریسم در ایران جنگیدند. از همه ایرانیان درخواست میکنیم مصاحبه ارزنده پرویز ثابتی رییس امنیت داخلی کشور را بخوانید و جهانیان را آگاه سازید که سرچشمه ترور در جهان از کشور ایران است.
- روزنامه یکشنبه ۱۵ فروردینماه ۱۳۵۰
- ماجرای زد و خوردهای پارتیزانی جنگلهای سیاهکل فاش شد
- امروز مقامات امنیتی در یک مصاحبه مطبوعاتی اسرار واقعه سیاهکل را که منجر به محاکمه و اعدام مسببین آن شد، فاش ساخت. در حقیقت این سومین مصاحبه مقام امنیتی [پرویز ثابتی] پیرامون مسائل امنیتی بود. حادثه سیاهکل که اخیراً موجب شهادت چند تن از افراد ژاندارمری و رئیس خانه انصاف در پاسگاه سیاهکل شد، قبل از عید اتفاق افتاد و در همان ایام و روزهای بعد از عید مطالب مختصری از آن منعکس شد. امروز مقام امنیتی [پرویز ثابتی] در مصاحبه خود تمام ماجرا و حادثه را شرح داد و پرده از این ماجرای تأثرانگیز برداشت. در این مصاحبه که در محل تلویزیون ملی ایران انجام گرفت، عدهای از نمایندگان مطبوعات و نمایندگان خبرگزاریهای خارجی و نمایندگان رادیو و تلویزیون شرکت داشتند. مقام امنیتی [پرویز ثابتی] گفت:
- بسیار خوشوقتم از اینکه بار دیگر فرصتی دست دادهاست که با خانمها و آقایان محترمِ ارباب مطبوعات و نمایندگان خبرگزاریهای داخلی و خارجی و رادیو و تلویزیون ملی ایران ملاقات و گفتگویی صورت گیرد و اطلاعاتی درباره واقعه تأسفآور وسیله خانمها و آقایان در اختیار عامه مردم قرار دادهشود. این مصاحبه و همچنین دو فقره مصاحبه قبلی که مستقیماً از طرف سازمان اطلاعات و امنیت کشور انجام گرفت، بر اساس این خط مشی صورت میگیرد که سازمان اطلاعات و امنیت کشور تصمیم گرفتهاست درباره وقایع توطئهها و مسائلی که ارتباط با استقلال و امنیت کشور دارد، در آینده، بیشتر از گذشته مردم را در جریان جزئیات امر بگذارد. البته در گذشته نیز هیچ گاه اصراری در مکتوم نگه داشتن مسائل نبودهاست و تقریباً درباره حوادث مهم و کشف شبکههای مخرب، اطلاعات لازم در اختیار عامه گذاردهمیشد، ولی این اطلاعات شاید غالباً کلی بود و به طور غیر مستقیم در اختیار گذارده میشدهاست و بنابراین میتوان گفت تغییری که در این روش حاصل شده، آن است که در آینده درباره مسائل مهم اولاً جزئیات بیشتری انتشار دادهشود، ثانیاً این اطلاعات به طور مستقیم، البته با همکاری و معاضدت وزارت اطلاعات در اختیار مردم قرار گیرد و آرزوی بنده و خواسته سازمان متبوعهام این است که انشاءالله از این گونه فرصتها کمتر دست دهد، زیرا ما علاقمندیم روزی فرا برسد که هیچ گونه توطئهای صورت نگیرد و شبکهای تشکیل نشود که ضرورت داشتهباشد کشف آن به اطلاع مردم برسد، ولی متأسفانه باید گفت که تحقق این آرزو بعید به نظر میرسد، زیرا اگر روزی هم دولت موفق شود ریشه انحراف و خیانت را در جامعه ایرانی از بین ببرد، باز بیگانگان و دشمنان ایران که مطامع و دشمنی دیرینه با منافع مردم ایران دارند، دست از توطئه و تحریک علیه ایران و آلودهکردن برخی از هموطنان ما برنخواهدداشت که کما اینکه تا به حال نیز غالب انحرافات سیاسی، ریشه خارجی داشتهاست.
- تعجبآور
- نکته دیگری را که لازم میداند قبل از پرداختن به اصل موضوع به آن اشاره نماید، این است که در گذشته چون سازمان اطلاعات و امنیت کشور کمتر با مردم تماس مستقیم داشته و تنها عده محدودی از مردم به مناسبتهایی با این سازمان سر و کار و ارتباط داشتهاند و اکثریت قریب به اتفاق مردم از وظایف و کارهای این سازمان بیاطلاع بودهاند، برخی از افراد یا از روی غرض و یا به منظور آنکه خودنمایی کرده و چنین وانمود سازند که از اخبار پشت پرده خبر دارند و یا سوءاستفاده و تهدید دیگران، گاه و بیگاه مطالبی را درباره این سازمان انتشار دادهاند که پارهای مواقع ما به مسائلی برخورد میکنیم که مردم به سازمان ما نسبت میدهند که واقعاً برای ما تعجبآور و یا خندهآور است. خاطر خانمها و آقایان است که در گذشته وقوع هر حادثه و واقعهای را به سیاستهای خارجی خاص نسبت میدادند. پریدن کلاغ از این درخت به آن درخت را هم به همان سیاستهای خارجی خاص نسبت میدادند. در سالهای گذشته گاهی این وضع در بین مردم برای سازمان ما موجود بودهاست که بسیاری از تغییر و تبدیلات وقایع و حوادث را که به هیچ وجه ارتباطی به وظایف سازمان اطلاعات و امنیت کشور نداشته و ما هم دخالتی در آن نداشتهایم، بعضیها به ما نسبت دادهاند که این مطلب به هیچ وجه صحیح نیست و سازمان ما صرفاً به مسائلی رسیدگی میکند که به موجب قانون برای آن تعیین شدهاست و ما متأسفانه هنوز آنقدر بیکار نشدهایم که به کارهایی که در وظایف ما نیست، دخالت کنیم و اگر انشاءالله بیکار شدیم هم اینقدر مراقبت و کنترل و وظیفهشناسی در کار دستگاه ما وجود دارد که هیچ یک از همکاران ما به امور غیر مربوط نپردازند. بنابراین شاید یکی دیگر از فواید برقرار کردن تماس مستقیمتر با مردم، این باشد که به تدریج این قبیل سوءتفاهمات کمتر شود.
- کشف توطئه
- و اما اکنون بپردازم به اصل مسئلهای که به خاطر آن، این جلسه تشکیل شدهاست. جریان قضیه از این قرار است؛ به طوری که اطلاع دارید، در سال ۱۳۴۶ یک گروه کمونیستی به سرپرستی بیژن جزنی در کشور کشف و چهارده نفر از افراد آن تحت تعقیب قانونی قرار گرفتند و جریان محاکمه آنان در مطبوعات درج گردید. دو نفر از افراد این شبکه موفق شدند از طریق غیر مجاز به خارج از کشور متواری و در خارج به خدمت بیگانگان درآیند. در مردادماه سال گذشته، پس از اینکه از طرف عوامل بیگانه مسئولیت اقدامات علیه ایران پس از بختیار به عهده محمود پناهیان، از افراد دموکرات آذربایجان، گذاردهشد، دو نفر فوقالذکر نیز از طرف عوامل بیگانه برای همکاری، به پناهیان معرفی شدند. این دو نفر از طرف محمود پناهیان مأموریت یافتند که به ایران عزیمت و موجبات تشکیل شبکهای را فراهم سازند. افراد مذکور به طور غیرمجاز به ایران وارد و با تعدادی از کسانی که برخی از آنها در گذشته دارای سوابق فعالیت مضره بودند و حتی بعضی از آنها چند بار بازداشت و محکومیت حاصل و سپس آزاد شدهبودند، تماس گرفته و شبکه مورد نظر را تشکیل دادند. تشکیلدهندگان این شبکه از طبقات مختلف اجتماعی بودند. چند نفر آنها از فارغالتحصیلان دانشکده پلیتکنیک تهران بودهاند که در دستگاههای دولتی و یا خصوصی سرگرم کار بودهاند. چند نفر از آنها تحصیلات پایینتری داشتهاند. چند نفر از آنها از دانشجویان دانشگاهها و مراکز عالی آموزشی بودهاند. افراد این شبکه به منظور توسعه و گسترش سازمان خود به تبلیغ بین افرادی که آمادگی لازم را برای پیوستن به آنها داشتهاند، پرداخته و توانستهبودند علاوه بر تهران در برخی از شهرستانها، از قبیل اصفهان، خوزستان، ساری، رشت، لاهیجان و برخی از شهرهای خراسان، هستههایی به وجود آورند.
- برنامه و هدف
- گردانندگان این تشکیلات علیالظاهر دارای زیربنای فکری مارکسیستی بوده و قصد داشتهاند از طریق جنگهای پارتیزانی شهر و ده به قدرت برسند، ولی همان طوری که عرض شد این ظاهر قضیه بودهاست و انگیزه آنها در دست زدن به عملیاتی که بعداً خواهیمگفت، صرفاً جنبه ایدئولوژیک نداشته، بلکه این افراد مانند بسیاری از شبکهها و گروههایی که طی سالهای اخیر کشف شدهاند، با عوامل بیگانه تماس و ارتباط داشته و به وسیله آنها هدایت و از آنان اسلحه و تجهیزات و پول دریافت کردهاند.
- سازمان
- مسئولین شبکه که در نهایت پنهانکاری و اختفا فعالیتهای خود را آغاز کردهبودند، در داخل شبکه، سازمانی به شرح زیر به وجود آوردهبودند:
- تیم کوه، تیم شهر، تیم اسلحه، تیم علمی، تیم ارتباط. وظایف هر یک از تیمهای فوقالذکر به شرح زیر بودهاست:
- تیم کوه - این تیم مأموریت داشت مناطق مختلف کشور، مخصوصاً مناطق شمالی مملکت را شناسایی نموده و از نظر فعالیتهای پارتیزانی موقعیت روستاها و جنگلهای گیلان و مازندران را بررسی و پناهگاهها و مخفیگاههای مناسب برای انبار کردن اسلحه و مهمات و آذوقه و در موقع شروع عملیات، مخفی شدن در محلهای مذکور را مورد مطالعه قرار دهند و به علاوه پاسگاههای ژاندارمری و گارد جنگل و واحدهای نظامی را شناخته و روحیه مردم را از جهت آمادگی برای پذیرش چنین فعالیتهایی بررسی نمایند، که تیم مذکور ظرف چند ماهی که فعالیت داشت، در این باره اقدامات و بررسیهای لازم را به عمل آورده و به تدریج در گیلان و مازندران در چهار محل مقادیری اسلحه و مهمات، دارو، پوشاک و آذوقه از قبیل برنج، روغن زیتون و امثال آنها انبار کردهبودند و افراد تیم کوه دائماً برای این منظور به این مناطق دررفتوآمد بودند و بالاخره تیم کوه مأموریت داشته با ترتیب دادن برنامههای کوهنوردی، افراد را به فن کوهنوردی و زندگی در کوه و جنگل آشنا سازد.
- وظایف تیم شهر - تیم شهر مأموریت داشت از یک طرف کلیه وسایل مورد نیاز تیم کوه، از قبیل اسلحه و مهمات و آذوقه و دارو و پول و سایر امکانات لازم را فراهم نموده و از طرف دیگر در داخل شهرها، به خصوص در شهر تهران، مراکز حساس و حیاتی از قبیل سازمانهای دولتی و نظامی، شعب سازمان امنیت و پلیس، مراکز آب و برق، ارتباطات، پلها، کارخانجات مهم، سینماها و مراکز عمومی دیگر را شناسایی نموده و نقاط آسیبپذیر آن را به منظور اجرای برنامههای مورد نظر در روز موعود مشخص نمایند. به علاوه شخصیتهای نظامی و سیاسی و دیپلماتهای خارجی و عناصر مؤثر مملکتی و محلهای سکونت و تردد آنها را به منظور انجام عملیات ترور تخریب در موقع مناسب شناسایی کنند، که این تیم در این باره قسمتهایی از وظایف خود را ادامه میداد. یکی دیگر از وظایف تیم شهر تهیه و تکثیر نشریات و جزوات کمونیستی و انتشار جزوات مربوط به جنگهای پارتیزانی شهر و ده، تهیه اتومبیل و سایر وسایط نقلیه، سرقت تعداد زیادی پلاک اتومبیل، سرقت و جعل شناسنامه، گذرنامه، کارت کوهنوردی و سایر اسناد دولتی، خرید دوربین و وسایل دیگری از این قبیل بود، که در این باره نیز اقداماتی به عمل آوردهبودند. شرکت در تظاهرات و حوادث شهری و دامن زدن به آنها نیز یکی از وظایف اصلی این تیم بود.
- تیم اسلحه - این تیم مأموریت تأمین سلاحهای مورد نیاز شبکه را به عهده داشت. این تیم سلاحهای مورد نیاز را از دو طریق تهیه مینمود؛ اول از طریق بیگانگان که چند قبضه مسلسل کلاشینکف و تعدادی سلاحهای کمری و فشنگ و مواد انفجاری از این طریق تهیه کردهبودند و بعد از طریق تماس با قاچاقچیان اسلحه و مواد منفجره و یا هر طریق دیگری که ممکن بود.
- تیم علمی - مأموریت این تیم تهیه فرمولهای متعدد مرکبهای نامرئی، تهیه وسایل ارتباطی از قبیل بیسیم و تلفنهای صحرایی، تهیه وسایل گریم و تغییر قیافه، تهیه فرمولها و موادی که بتوان به وسیله آنها در موقع شروع عملیات به مسموم کردن آب آشامیدنی و یا هوای شهرها و یا مناطق محدودتر مبادرت ورزید، که در این زمینهها تیم مذکور اقداماتی معمول و موفقیتهایی در نیل به مقصود به دست آوردهبود.
- تیم ارتباط - مسئولیت این تیم برقراری ارتباط بین تیمها و رسانیدن مناطق مختلف کشور و حتی وسایل و پیامها و اشخاص به خارج از کشور بود و برای ارتباط با خارج، در خوزستان دو نفر به عنوان رابط انجام وظیفه میکردند و به فاصله چند ماهی که این شبکه فعالیت داشت، چند بار اشخاصی برای ملاقات با پناهیان و تحویل گرفتن اسلحه و تجهیزات و پول به وسیله رابطین به خارج از کشور هدایت و بازگردانیده شدند. سازمان اطلاعات و امنیت کشور به فاصله کمی پس از تشکیل شبکه از این فعالیتها اطلاع یافت، ولی چون ضرورت داشت کلیه عناصری که با آنها شروع به همکاری کردهبودند شناخته شوند و ارتباطات آنها با عوامل بیگانه مشخص و مدارک لازم در این باره تهیه شود، لذا دستگیری این افراد به شناسایی کامل شبکه متشکله موکول گردید.
- سرقت از بانکها
- در شهریورماه ۱۳۴۹ مشاهده گردید که شبکه، گشایش مالی وسیعی به دست آورده و مبالغ قابل توجهی در اختیار تیمهای مختلف کوه و شهر و اسلحه و علمی گذارده شدهاست و این تیمها با سرعت بیشتری مشغول انجام مأموریتهای محوله شدهاند. در ابتدا تصور میرفت عوامل بیگانه و محمود پناهیان که اسلحه و پول در اختیار آنها گذاردهبودند، اعتبارات قابل ملاحظه تازهای در اختیار آنها گذاردهاند. تحقیقات در این باره شروع و از داخل تیمها کسب اطلاع شد که تیم شهر که مسئولیت تهیه پول برای مخارج شبکه را نیز عهدهدار بود، به طور کاملاً محرمانه یک باند سرقت بانک با شرکت چند نفر افراد ورزیده تشکیل داده و مسئول تیم شهر شخصاً سرپرستی این باند را به عهده دارد و افراد این باند در اواخر مردادماه ۴۹ بانک ملی شعبه خیابان معروف به خیابان وزرا را در تهران مسلحانه مورد حمله قرار داده، با مضروب کردن رئیس شعبه مبلغ یکمیلیون و ششصدهزار ریال وجوه موجود در بانک را سرقت کرده و در اختیار شبکه قرار دادهاند. تلاش برای شناسایی افراد باند سرقت بانک ادامه داشت، تا اینکه در مهرماه سال ۱۳۴۹ شعبه بانک ملی درونک نیز مورد حمله عدهای افراد مسلح واقع و سارقین مبلغ دومیلیون و چهارصدهزار ریال وجوه موجود در بانک را به سرقت بردند. خبر سرقت جدیدی که افراد این باند نمودهبودند در داخل تیمهای مختلف منتشر شد و به این ترتیب اطلاع حاصل گردید که این سرقت نیز به وسیله عوامل مذکور انجام گرفتهاست. با مراقبت مداوم از مسئول تیم شهر درمورد شناسایی افراد باند سرقت بانکها اقدام و مأمورین موفق شدند آنها را شناسایی و در داخل باند حمله به بانکها نفوذ کنند و اطمینان حاصل شد که در آینده میتوان به موقع از تصمیمات آنها درباره سرقت بانکها اطلاع یافت و میتوان دستگیری افراد این باند را تا شناسایی کامل کلیه اعضای تیمها که دائماً این شناسایی در حال پیشرفت بود و دید مأمورین هر روز بیشتر میشد، به تأخیر انداخت. همان طوری که به خاطر دارید، تقریباً اواخر آذرماه بود که در دانشگاه تهران اعتصابی روی داد. افراد شبکه مکشوفه که تعدادی دانشجو نیز بین آنان بودند، در صدد برآمدند به اعتصاب دانشجویان دامن زده و حوادث و تشنجاتی در دانشگاهها به وجود آورند. در این موقع که اوایل دیماه بود، تصمیم گرفتهشد افراد این شبکه و تیمهای وابسته به آن دستگیر و تحت تعقیب قانونی قرار گیرند. بازداشت افراد شروع و تحقیقات از آنان آغاز گردید. نه نفر از اعضای تیم کوه که مرتباً در مأموریتهای شناسایی مناطق بودند، موفق به فرار شدند.
- پناه به جنگلهای سیاهکل
- چون پناهگاهها و انبارهای مواد غذایی و همچنین مناطقی که افراد این تیم شناسایی کردهبودند از نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور پوشیدهنبود، تحقیقات درباره محل اختفای آنها انجام و معلوم گردید افراد مذکور مسلحانه به جنگلهای مذکور سیاهکل از توابع لاهیجان پناه بردهاند و قبل از عزیمت به شمال، مبادرت به آتش زدن سینما اروپا در تهران نمودهاند که منجر به کشتهشدن ۳ نفر و زخمی شدن عدهای از زنان و کودکان و مردان گردید. برای دستگیری این افراد تصمیم گرفتهشد از همکاری ژاندارمری کل کشور استفاده شود. مأمورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور و ژاندارمری کل کشور تلاش در این باره را آغاز کردند، تا اینکه موفق شدند در تاریخ ۱۱ / ۱۱/ ۴۹ یکی از افراد گروه ۹ نفری را که برای انجام مأموریتی از سایر افراد گروه جدا شدهبود، در حوالی سیاهکل لاهیجان با همکاری مردم محل دستگیر نمایند.
- حمله به پاسگاه ژاندارمری
- هشت نفربقیه، همان شب پس از آنکه از دستگیری دوست خود مطلع شدند، چون احتمال میدادند نامبرده با اعترافات خود محل اختفای آنها را مشخص و موجبات دستگیری آنان را فراهم نماید، تصمیم گرفتند به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله و دوست بازداشتی خود را آزاد و از منطقه خارج شوند. افراد مذکور در پوشش مناسبی به پاسگاه مراجعه و اطلاع یافتند که دوست آنها به وسیله سه نفر از مأمورین ژاندارمری به لاهیجان اعزام شده و در پاسگاه بازداشت نمیباشد و چون چند نفر دیگر از مأمورین ژاندارمری نیز به مأموریتهای دیگری اعزام شدهبودند و در محل پاسگاه فقط دو نفر درجهدار ژاندارم و رئیس خانه انصاف محل حضور داشتهاند، مهاجمین از فرصت استفاده و در صدد سرقت سلاحهای موجود در پاسگاه برمیآیند، که در اثر مقابله مأمورین ژاندارمری و زد و خوردی که صورت میگیرد، یک نفر درجهدار ژاندارم و همچنین رئیس خانه انصاف کشته میشوند و مهاجمین با سرقت سلاحهای موجود در پاسگاه با به بند کشیدن راننده یک دستگاه اتومبیل و استفاده از اتومبیل وی، به طرف جنگل متواری و سپس اتومبیل را رها ساخته و به جنگل پناه میبرند. از طرف ژاندارمری کل کشور عوامل کمکی از سایر مناطق گیلان به محل اعزام و تعقیب مهاجمین آغاز میگردد و اهالی منطقه به وسیله مأمورین ژاندارمری کل کشور و سازمان اطلاعات و امنیت کشور از جریان این امر مطلع و برای دستگیری آنها توجیه میشوند. چون یکی از افراد مهاجم در حمله به پاسگاه مورد اصابت گلوله قرار گرفتهبود، فرد مذکور به اتفاق دو نفر دیگر از آنها از سایرین جدا و برای گرفتن کمک به قریه چهلستون از توابع لاهیجان وارد میشوند، که به وسیله مردم دستگیر و تحویل مقامات انتظامی میگردند، که از جمله آنها علیاکبر صفایی، سرپرست تیم کوه، بوده که دو بار با محمود پناهیان تماس گرفته و یکی از گردانندگان اصلی شبکه بودهاست.
- در محاصره مأموران
- یک نفر دیگر از افراد گروه نیز بعداً از آنها جدا و وی نیز به وسیله مردم دستگیر میشود. چهار نفر بقیه پس از چند برخورد در تاریخ ۲ / ۱۲ / ۴۹، در پناهگاه جنگلی به محاصره مأمورین ژاندارمری درمیآیند و چون وضع خود را در مخاطره میبینند، منتهای تلاش خود را برای شکستن محاصره و فرار از مجازات به کار میبرند و با سه قبضه مسلسل و سلاحهای کمری که در اختیار داشتهاند، شدیداً به مقاومت میپردازند. مأمورین ژاندارمری چون دستور داشتهاند حتیالامکان افراد مذکور را زنده دستگیر نمایند و به علاوه مهاجمین در پناهگاه به سر میبردهاند، نتیجتاً محاصره دو روز به طول میانجامد و چون در تیراندازیِ مهاجمین، چهار نفر دیگر از مأمورین ژاندارمری مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت میرسند، دستور داده میشود با حمله به پناهگاه آنها را دستگیر نمایند و در اثر برخوردی که روی میدهد، دو نفر از مهاجمین کشته و یک نفر دستگیر و یک نفر موفق به فرار میشود، که مشارالیه نیز به وسیله مأمورین و با همکاری مردم، دستگیر و به این ترتیب تکلیف ۹ نفر افراد تیم کوه با کشته شدن دو نفر و دستگیری ۷ نفر روشن میشود. در اینجا جا دارد از ۵ نفر مأمورین ژاندارمری و ۲ نفر غیر نظامی محلی که در راه انجام وظیفه شربت شهادت نوشیدهاند و اسامی آنها اعلام شدهاست، تجلیل و به روح آنها درود بفرستیم. ضمناً لازم است از همکاری افتخارآمیزی که اهالی محل برای دستگیری افراد مذکور با مأمورین نشان دادهاند و رأساً چند نفر از آنها را دستگیر کردهاند، تشکر و سپاسگزاری نمود و این امر واقعاً مایه امیدواری است که مردم در مواقعی که از آنها دعوت به همکاری میشود و در جریان توطئهای علیه امنیت محل اقامت و یا مملکت خویش قرار میگیرند، به این ترتیب از خود احساسات و از خودگذشتگی نشان میدهند. گویا از طرف رادیو و تلویزیون ملی ایران با چند نفر از کسانی که مستقیماً در دستگیری افراد مذکور دخالت و با مأمورین همکاری کردهاند، مصاحبهای ترتیب داده شده که پس از پایان عرایضم پخش خواهدشد.
- ارتباط با گروههای دیگر
- شبکه متشکله که به وسیله محمود پناهیان و عوامل بیگانه هدایت میشد، در مدت فعالیت با سه گروه کوچک کمونیستی دیگر که در تهران و برخی از شهرستانها شروع به کار کردهبودند نیز تماس گرفته و قرار همکاری گذاردهبودند. یکی از این گروهها وابسته به سازمان مارکسیست لنینیستی چینی طوفان بود. گروه دیگر خود را انقلابیون کمونیست نام نهاده بود و یک گروه نیز بدون داشتن نام فعالیت میکرد، که افراد این گروهها در فعالیتهای به اصطلاح پارتیزانی دخالت نداشتند، ولی با شبکه مکشوفه تماس و ارتباط داشتند و قرار بود در آینده همکاری نزدیکتری داشتهباشند، که افراد این سه گروه نیز دستگیر شدهاند.
- اسلحه و تجهیزات شبکه
- شبکه مورد بحث از لحاظ اسلحه و مهمات و وسایل ارتباطی و خانههای امن امکاناتی به شرح زیر داشتهاست:
- افراد این شبکه تعداد چهار قبضه مسلسل، هفت قبضه سلاح کمری، حدود ۳۵ عدد نارنجک، حدود ۳۵۰۰ تیر فشنگ، مقادیری ماده منفجره تی. ان. تی و فتیله انفجاری و چاشنی و دینامیت از محمود پناهیان تحویل گرفتهبودند و ۱۱ قبضه سلاح کمری و چهار قبضه تفنگ بزرگ از انواع مختلف از قاچاقچیان تهیه کردهبودند، که همه وسایل مذکور و همچنین تفنگهایی که مهاجمین از پاسگاه سیاهکل تصرف کردهبودند، به دست آمده و ضبط شدهاست. وسایل ارتباطی: این شبکه از محل وجوه دریافتی از پناهیان و سرقت بانکها، سه دستگاه اتومبیل خریداری و یک فرستنده و گیرنده با بُرد ضعیف که عملاً غیر قابل استفاده بوده و دو دستگاه تلفن صحرایی نیز در اختیار داشتهاند، که به دست آمد و ضبط شدهاست. چهار باب منزل به عنوان خانه امن نیز برای ملاقات افراد شبکه و انجام پارهای آزمایشات و تمرینات در تهران اجاره کردهبودند. وسایل کمکی: هر یک از افراد تیم کوه دارای وسایل کامل کوهنوردی از قبیل پوتین، کیسههای خواب، کوله کوهنوردی، کارد، کمکهای اولیه پزشکی و بعضاً کاپشنهای شبیه کاپشنهای نظامی بودهاند و در چهار انبار و پناهگاه تهیه در جنگلهای شمال نیز همان طوری که گفتهشد، مقادیری پوشاک و مواد غذایی فاسدنشدنی انبار کردهبودند که کشف و ضبط شدهاست.
- امکانات مالی
- مخارج این شبکه از محل اعتباراتی که پناهیان در اختیار آنها گذارده بوده و وجوه حاصله از سرقت بانکها و همچنین حق عضویتی که برخی از اعضا پرداخت میکردهاند، تأمین میشدهاست. میزان حق عضویت نسبتاً قابل ملاحظه بوده و برخی از گردانندگان شبکه که از مهندسینی بودهاند که به کار اشتغال داشتهاند و ماهیانه حدود چهارهزار تومان حقوق میگرفتهاند، دوهزار تومان پرداخت و یا هزار تومان آن را حق عضویت میپرداختهاند و پرداخت حق عضویت بیشتر در به دست آوردن موقعیت ممتازتر در شبکه مؤثر بودهاست.
- موجب سرافکندگی است
- این بود حقایق تلخ مربوط به کشف این شبکه. تحقیقات از متهمین این شبکه خاتمه یافته و پرونده ۱۳ نفر از آنها که در حادثه پاسگاه سیاهکل مستقیم و غیر مستقیم دخالت داشتند و از گردانندگان اصلی شبکه بودند، به اداره دادرسی ارتش ارجاع و به طوری که به اطلاع رسیدهاست، دادگاه نظامی افراد مذکور را به اعدام محکوم و حکم درباره آنها اجرا شده و اسامی آنان در جراید انتشار یافتهاست. پرونده بقیه متهمین نیز قریباً به اداره دادرسی ارتش ارجاع خواهدشد. در اینجا لازم است اذعان کنم که ما برای انتشار برخی از حقایق تلخ این جریان در زمینه ارتباط گردانندگان آن با بیگانگان، ابتدا دچار تردید بودیم و فکر میکردیم که بیان این حقیقت که چند نفر از جوانان نسبتاً تحصیلکرده ما آلت دست بیگانه شدهاند و به دستور بیگانه علیه ملت خود اقدام کردهاند، مغایر شأن و تاریخ درخشان ملت ایران است، ولی از آنجا که باید ملت ایران در جریان واقعیات تلخ نیز قرار گیرد، ناچار به بیان این قسمت از حقایق تلخ نیز شدیم و تصور کردیم افشا کردن آن بهتر از پنهان داشتن آن است، زیرا به هر صورت در بین هر ملتی ممکن است به این ترتیب افرادی پیدا شوند و این استثناها به شرافت ذاتی ملت ایران لطمه نمیزند. گردانندگان این شبکه از قول رهبر خود، محمود پناهیان، که در هر جا قرار خیانتی باشد، او علمدار است، کما اینکه در غائله تجزیهطلبی آذربایجان یکی از علمداران بود و سپس متجاوز از بیست سال در شوروی و اروپای شرقی به خیانت خود ادامه داد و اکنون فعالیتهای خیانتآمیز تازه دیگری را انجام میدهد، پردهگذاران بر قبح عمل خود با افراد زیردست خود اظهار میداشتند: "همان طوری که لنین برای به دست گرفتن قدرت از حمایت و پشتیبانیِ آلمان، دشمن روسیه، استفاده کرد، مانعی نخواهدداشت که ما نیز برای نیل به مقاصد خود در شرایط فعلی از حمایت یک دولت خارجی برخوردار باشیم." با چنین تفکری جای تعجب نیست که چرا معدودی دانشجونما در پاریس که با محمود پناهیان و سایر عناصر خیانتکار ارتباط و همکاری دارند، برای اعدام ۱۳ نفر کسانی که به جرم خیانت به مملکت و فعالیت به نفع بیگانه به کیفر رسیدهاند، یک دقیقه سکوت اعلام نمایند و باز جای تعجب نیست که کنفدراسیون برای این عناصر که با توسل به بیگانه مبادرت به کشتن افراد بیگناه کردهاند و با آتش زدن سینما موجب قتل چند نفر و زخمی شدن و مصدوم شدن تعدادی زن و بچه شدهاند، نوحهسرایی کند.
- قتل یکی از افراد شبکه
- جنایت دیگری که افراد این شبکه مرتکب شدهاند، این است که یک نفر از افراد تیم ارتباط پس از مدتی همکاری با افراد این شبکه به علت اختلافاتی که با سایرین پیدا میکند، به وسیله دو نفر دیگر از دوستان خود به قتل رسیده و جنازه وی در یک نقطه مرزی خوزستان دفن شدهاست. یکی از متهمین که در به قتل رسانیدن این دوست خود شرکت داشته، اعتراف جالبی نمودهاست. وی میگوید: "پس از اینکه من و دوست دیگرم تصمیم به قتل شخص مورد نظر گرفتیم، من اظهار داشتم درصورت ارتکاب به چنین عملی، در صورت افشا شدن، بیم آن میرود که به اتهام قتل محکوم به اعدام شویم." ولی دوست دیگر وی در جواب اظهار کردهاست: "اولاً دو نفری این شخص را به قتل میرسانیم و شریک جرم هستیم، به علاوه چون ما در شبکهای فعالیت میکنیم که علیه حکومت است، دیگر در ایران اشخاصی را که در این فعالیت شرکت کنند و اگر قتل هم کردهباشند، اعدام نخواهند کرد." عرایض بنده درباره شبکه مکشوفه و حقایقی مربوط به آن خاتمه یافته، ولی قبل از آنکه به سؤالاتی که ممکن است وجود داشتهباشد پاسخ دادهشود، لازم دانستم مطلبی را به استحضارتان برسانم که شاید هم جزو سؤالات آقایان باشد. گاه و بیگاه اخباری درباره کشف شبکههای جدید کمونیستی و خرابکار انتشار مییابد. بعضی از مردم از ما میپرسند: مگر با روشن شدن خیانتهای حزب منحله توده و برچیدن بساط آن، ممکن است باز هم افرادی به دنبال این قبیل افکار و اعمال بروند؟ در پاسخ به این سؤالات باید کمی به عقب برگردیم و مروری به حوادث گذشته بکنیم.
- دهها هزار عضو و ۶۰۰ افسر
- به خاطر دارید که در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ حزب منحله توده با داشتن دهها هزار عضو و طرفدار و ۶۰۰ افسر در سازمان نظامی، بزرگترین حزب کمونیستی خاورمیانه بود و گروه کثیری از طبقات مختلف مردم، به ویژه جوانان دانشجو و تحصیلکرده ایران، کورکورانه دستورات رهبران حزب را اطاعت و برای استالین به عنوان رهبر جهانی کمونیزم احترام خدایی قائل بودند و دیدیم که به موقع مرگ او چه گریهها و زاریها کردند. پس از آنکه اسناد و مدارک مربوط به جنایتهای سران حزب منحله توده بر ملا شد و مخصوصاً پس از آنکه در جریان کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی جنایتها و آدمکشیها و کشتارهای دستهجمعی مردم به وسیله استالین، به وسیله همکاران نزدیک خودِ او انتشار یافت، در ایران نیز کمونیستهای سابق که کموبیش ممکن بود هنوز با افکار و عقاید خود باقی باشند، از خواب غفلت بیدار شدند و نوعی سرخوردگی و دلزدگی و به آنها دست داد و از اینکه سالها چنین افرادی را به عنوان سمبل پرستیدهبودند، احساس شرمساری کردند. تقریباً تا چند سال زمینه در بین جوانانی که شاهد این جریانات بودند، برای گرایش به چنین فعالیتهایی کمتر وجود داشت و با اینکه سران حزب منحله توده کوشیدند فعالیت گذشته را در ایران احیا کنند، نتیجهای نگرفتند. پس از آنکه اختلافات ایدئولوژیکی بین چین و شوروی که پس از کنگره بیستم به وجود آمدهبود و تا چند سال بر آن سرپوش گذاشته شدهبود علنی شد و مائو، رهبر چینی، در مقابل تز همزیستی مسالمتآمیز خروشچف ادامه سیاست استالین را توصیه کرد، در بین احزاب کمونیست کشورهای کمونیست و همچنین احزاب کمونیست کشورهای جهان آزاد، اختلافاتی بروز کرد و عدهای روش مائو را تأیید کردند. در بین کمونیستهای سابق ایرانی در خارج کشور نیز عدهای روش چین را پیروی و به تدریج چند گروه طرفدار چین در اروپا تشکیل شد، که وضع آنها در گذشته به استحضار رسیدهاست. هم زمان با این وقایع، در دنیا موج تازهای از عصیان جوانان، به ویژه دانشجویان به وجود آمد. این موج تمام کشورها، از جمله ایالات متحده امریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان و سایر کشورهای جهان آزاد و حتی کشورهای کمونیست از قبیل شوروی، چین، چکسلواکی، لهستان و غیره را نیز دربر گرفت. این موج هدف و سمت مشخصی ندارد و مخالف هرگونه نظامی در هر کشور است. در کشورهای کمونیست، مخالف نظامات دیکتاتوری موجود در آن کشور و در ممالک آزاد، مخالف نظام موجود در آن کشورها است. خصلت مشخصه این موج، پشت پا زدن به هر گونه قانون، قاعده و نظم و ایجاد هرج و مرج و در هم کوبیدن آرامش جوامع است. موج طغیان جوانان در اروپا و امریکا و ممالک آزاد به عنوان "نیو لفت" یا چپ جدید خوانده شدهاست و چهگوارا، ژان پل ساتر و مارکوز و چند تن دیگر به عنوان علمداران این موج شناخته شدهاند. حوادث ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه، در زمان زمامداری دوگل، به وسیله دانشجویانی که در واقع از همین دسته بودند، به وجود آمد که با مخالفت ملت فرانسه و حتی حزب کمونیست فرانسه مواجه شد و میتوان گفت که حوادث ماه مه فرانسه، نقطه اوج این طغیان بودهاست. گر چه موج چپ جدید که جز خراب کردن و منهدم کردن همه چیز هدف و برنامه معین و مشخص و سازندهای ندارد، با افکار و نظریات مائو که فرم کلاسه شدهای دارد تطابق ندارد، ولی چون هر دو طرز تفکر در توسل به شیوههای قهرآمیز و تخریبی با یکدیگر فصل مشترک دارند، در پارهای موارد جدا کردن این دو دسته با یکدیگر دشوار میشود، ولی به هر صورت در بین دانشجویان ایرانیِ در خارج، از هر دو دسته به چشم میخورد. به علت وضع مخصوصی که ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی در قرن حاضر پیدا کردهاست، تردید نیست که هر فکر جدید، اعم از مفید یا مضر، میتواند به فاصله کمی به دورترین نقاط دنیا سرایت کند. اخبار و اطلاعاتی که همه روزه در مطبوعات و رادیو و تلویزیون خودمان منعکس میشود، همه کم و بیش انتقالدهنده این گونه افکار به داخل کشور است. البته در کشورهای کمونیستی کنترل مطالبی که منتشر میشود، شاید بسیار ساده باشد، ولی در کشورهایی نظیر ما ملاحظه میفرمایید که همه روزه اخبار و مطالبی درباره اعتصابات و تشنجاتی که جوانان و دانشجویان عاصی و طغیانگر در سراسر دنیا به عمل میآورند، انتشار مییابد. گرچه این امر فیالواقع سرود یا دمستان دادن است و خواه ناخواه در روحیه جوانان اثر میگذارد، ولی جلوگیری از انتشار آنها چاره کار نیست. باید تا حدود امکان برای خنثیکردن اثرات موج تلاش نمود و صبر و حوصله کرد، تا طوفان بگذرد.
- پیروی از مائو
- به دنبال انتقال قسمتی از آثار این موج از سایر کشورها به ایران و تلاشی که رهبران چین برای اشاعه افکار مائو در ممالک دیگر به عمل آوردند، طی پنج سال گذشته آثاری از این تلاشها در بین جوانان ما، به ویژه دانشجویان، دیده شدهاست که گاه منجر به تشکیل شبکههایی نیز شدهاست، که تاکنون چند شبکه از این قبیل عناصر کشف و برچیده شده و اطلاعات مربوط به آنها به اطلاع عامه رسیدهاست و غالباً تشکیلدهندگان آن با عوامل خارجی ارتباط داشتهاند. افرادی که در سالهای اخیر در این شبکهها عضویت داشتهاند، اکثراً از طبقات جوانی میباشند که حوادث سالهای قبل از ۳۲ را ندیدهاند و در آن زمان شاید اطفال کودکستانی بودهاند و به همین مناسبت شاید نظریات مائو و یا توصیه چهگوارا که میگوید: "همه چیز را به آتش و خون بکشید ..." برای آنها جاذبه دارد. اینها نمیدانند نظریاتی که اکنون مائو عنوان میکند، تا ۲۰ سال قبل وسیله استالین نیز عنوان و عمل میشد و افرادی که بعداً با انتشار عملیات استالین از افکار گذشته خود شرمنده شدند، با احساساتی نظیر آنچه برخی از جوانان در حال حاضر به مائو دارند، استالین را میپرستیدند. نتیجه اعمال و اقدامات مائو در چین که به تصور خود موج آزادیخواهی جوانان را به وسیله گارد سرخ سرکوب کردهاست، بعداً روشن میشود. چه کسی تصور میکرد که استالین این همه جنایت در شوروی مرتکب شدهاست؟ تردید نیست که نوبت بر ملا شدن شکست نظریات مائو و فجایع او و طرفدارانش در چین نیز فراخواهدرسید.
- باز هم هشدار به خانوادهها
- در اینجا لازم میداند باز هم به خانوادهها هشدار دادهشود که تنها دقت و مراقبت دولت و سازمانهای مسئول برای جلوگیری از آلودهشدن جوانان با رفتار انحرافی کافی نیست و خانوادهها میتوانند نقش حساسی را در این باره بازی کنند. طی چند سال گذشته ما به شواهدی برخورد کردهایم که اگر کمی خانوادهها توجه میکردند، میتوانستند به موقع جلوی انحراف فرزندان خود را بگیرند. متأسفانه کسانی که به دام افکار انحرافی دچار میشوند، برای آلودهکردن دیگران از هیچ گونه کوششی فروگذار نمیکنند. شاید ذکر چند مورد از این مصادیق مفید باشد.
- دختری که پارتیزان شد!
- چند سال قبل شبکهای که قصد فعالیتِ به اصطلاح پارتیزانی داشت و چند نفر از فارغالتحصیلان دانشگاه تهران، از جمله شخصی به نام هوشنگ دامغانی در آن عضویت داشتند، کشف شد. این افراد که تعداد آنها هفت یا هشت نفر بود، در حوالی تربت حیدریه مزرعهای تهیه کردهبودند و در آنجا به اصطلاح برای فعالیتهای پارتیزانی تمرین میکردند. در بین این عده خانمی هم بود، که تصور میکنم نامش مهین تعلیمی بود. این خانم هم با این آقایان در آنجا به اصطلاح تمرین پارتیزان شدن میکرد. این دختر خانم به خانواده خود چنین وانمود کردهبود که برای ادامه تحصیل به خارج رفتهاست و در آلمان مشغول تحصیل است و هر چند وقت یک بار نامهای هم میفرستاد با تمبر و پاکت آلمانی که از آلمان برای پدر و مادرش پست شود و میگفت چون آدرس او در آلمان دائماً تغییر میکند، آنها برایش نامه نفرستند. تا اینکه پس از کشف شبکه، خانواده او از جریان مطلع شدند. شاید بردن نام این خانم در اینجا صحیح نبود، ولی چه میشود کرد؟ حتماً این خانم که چنین کاری را کرده و البته بعداً هم چون نادم بود، بازداشت نشد، موقع شروع این کار فکر کردهبود که روزی ممکن است موضوع بر ملا شود. واقعه دیگری که اتفاقاً در همین جریان اخیر اتفاق افتاد و عامل آن احمد فرهودی، از مهاجمین به پاسگاه سیاهکل بوده که اعدام شدهاست، این است که پدر احمد فرهودی کارمند اداره کل ثبت احوال است. احمد فرهودی از پدر خود تعدادی شناسنامه سفید برای کارهایی که در پیش داشتند، سرقت کردهبود و مدتی پدر خود را از نظر اداری دچار دردسر و مشکل ساخته بودهاست و انشاءالله که پدر او از اینکه این شناسنامهها به وسیله پسر او سرقت شده، اطلاع نداشتهاست.
- پیک
- واقعه دیگری که باز در جریان شبکه اخیر اتفاق افتاده، این بوده که غفور حسنپور، از گردانندگان اصلی شبکه مکشوفه، از خواهر خردسال خود به عنوان پیک بردن و آوردن نامه و پیام استفاده میکردهاست. در این قبیل موارد، اگر خانوادهها دقت کنند و مراقب اعمال و رفتار مشکوک فرزندان خودشان باشند و چنانچه بتوانند خودشان آنها را بازدارند و یا از ما برای این کار کمک بگیرند، به نفع خود آنها و فرزندانشان خواهدبود. همین یک ماه قبل مادر یک دانشجو به ما مراجعه کرد و گفت فرزند او تماسهای مشکوکی با دانشجوی دیگری دارد و از اینکه این امر برای فرزند او سابقه شود و بعداً در زندگی اجتماعی و اداری او مانعی ایجاد گردد و یا دستگیر شود، واهمه داشت. به او اطمینان دادهشد که هیچ گونه ناراحتی برای فرزند وی فراهم نخواهدشد و با کمک این مادر، فرزند او از دام انحراف نجات یافت و نه تنها دستگیر نشد، بلکه سابقه سوئی نیز برای وی منظور نگردید.
- سیاست ارشادی، نه انتقامی
- تاکنون ما نمونههای متعددی از این قبیل مسائل داشتهایم. چون سیاست سازمان ما سیاست ارشادی است، نه انتقامی، در هر مورد که متوجه میشویم افرادی فریب خوردهاند و ندانسته آلوده شدهاند، به آنها کمک میکنیم. دو سال پیش حدود هفت یا هشت نفر از کارگران دو کارخانه، ظاهراً تشکیل شبکه کمونیستی دادهبودند که از بردن نام این دو کارخانه بنده خودداری میکنم. افراد این شبکه دستگیر شدند و پس از تحقیقات روشن شد افراد سادهای هستند که از کارفرمای خود ناراضی میباشند و شخصی که طبع ماجراجویانه داشته، از ناراحتی آنها استفاده کرده و قصد داشته آنها را به سوی انحراف بکشاند. چون سادهلوحی و ندامت آنها محرز بود، شاید به فاصله ۲۴ ساعت آزاد شدند و به هر کدام از آنها کمکهایی هم از نظر مالی شد و اقدام کردیم که مدیران کارخانه به خواسته آنها رسیدگی و نظرشان را تأمین کنند، که به همین ترتیب نیز رفتار شد. این سیاست را ما درباره همه افراد عمل میکنیم و به محض اینکه متوجه شویم شخصی که منحرف شده متوجه اشتباه خود شده و واقعاً نادم است و اطمینان حاصل است که در آینده منحرف نخواهدشد، به او کمک میکنیم و قانوناً نیز این امکان وجود دارد که هر کس در نیمه راه خیانت متوجه اشتباه خود شود، میتوان به او کمک و از مجازات او را معاف کرد. به هر صورت ما از خانوادهها و همه افراد مردم دعوت میکنیم که برای جلوگیری از انحراف جوانان جامعه و تأمین آرامش و امنیت مملکت، همان طوری که تاکنون با ما صمیمانه همکاری داشتهاند و مخصوصاً در مواقعی که پای دخالت بیگانه در بین باشد، بیشتر این همکاری ابراز شده و نمونه آنها همان شهامت و شجاعت کشاورزان گیلانی در دستگیری مهاجمین پاسگاه سیاهکل بوده، در آینده نیز با ما همکاری و کمک نمایند.
- عرایض بنده در اینجا تمام میشود و از خانمها و آقایان که برای شنیدن عرایضم این همه حوصله کردهاند، معذرت میخواهم و آمادهام اگر سؤالی باشد، به آن پاسخ بدهم.
- ۵۰ نفر بازداشت شدند
- بعد از پایان توضیحات مقام امنیتی [پرویز ثابتی]، سؤالات نمایندگان مطبوعات مطرح شد. آقای کاظم مسعودی، مدیر روزنامه ارژنگ، سؤال کرد:
- ممکن است بفرمایید در جریان کشف شبکه اخیر، چند نفر بازداشت شدهاند؟
- مقام امنیتی [پرویز ثابتی] پاسخ داد: همان طوری که در مطبوعات ملاحظه فرمودهاید، ۱۳ نفر از مسببین اصلی حادثه سیاهکل و گردانندگان شبکه اعدام و ۲ نفر نیز در برخورد با مأمورین کشته شدهاند. تعداد افرادی که بازداشت میباشند، حدود ۵۰ نفر است، که البته از این ۵۰ نفر حدود ۳۰ نفر آنها مربوط به شبکهای میباشند که حادثه پاسگاه سیاهکل را به وجود آوردند و ۲۰ نفر بقیه مربوط به ۳ شبکهای میباشند که عرض شد با گردانندگان شبکه اصلی تماس گرفته و همکاریهایی را آغاز کردهبودند. از این سه گروه، یکی از گروهها وابسته به سازمان مارکسیست لنینیستی چینی طوفان بود و سرپرستی آن با هادی جفرودی بود و گروه دیگر تحت عنوان انقلابیون کمونیست و گروه سوم بدون نام مشخص فعالیت داشت و هم زمان با دستگیری اعضای شبکه مورد بحث، به فعالیت این گروهها نیز خاتمه دادهشد. ضمناً لازم است اضافه کنم سه، چهار نفر از افراد وابسته به شبکه مکشوفه که مقارن دستگیری افراد شبکه برای ملاقات با پناهیان به خارج رفتهبودند، فعلاً دستگیر نشدهاند و متواری میباشند که برای بازداشت آنها اقدام شدهاست. بدیهی است کسانی که موجبات پنهان کردن و پناه دادن این قبیل عناصر را فراهم سازند و یا برای آنها تسهیلات فراهم کنند، قانوناً قابل تعقیب میباشند.
- افکار آنارشیستی
- آقای خیرخواه از روزنامه کیهان سؤال کرد:
- به نظر شما اعتصابات و تشنجاتی که گاه و بیگاه در محیطهای آموزشی عالی کشور روی میدهد، چه ماهیتی دارد؟
- در پاسخ گفتهشد: مطلبی که جنابعالی فرمودید را اگر به دست کسانی بدهید که متخصص تشکیل سمینار میباشند، سالها درباره آن سمینارهای مختلف تشکیل خواهندداد، زیرا موضوع بسیار وسیع و دامنهدار است و در اینجا تصور نمیکنم فرصت باشد که درباره آن بحث شود، ولی به طور مختصر میتوانم عرض کنم که در سطحهای آموزش عالی کشور افکار از نوع آنچه قبلاً عرض کردم، یعنی همان افکار آنارشیستی چپ جدید به طور پراکنده وجود دارد، ولی میزان آن قابل توجه نیست و این افراد در مواقعی که اعتصاب یا حادثهای به دست آید و یا بهانه پیدا کنند، خود را میشناسانند و همینها هستند که گاهی در گروههایی که کشف میشود و از جمله همین گروه مکشوفه اخیر، عضویت پیدا میکنند و گاهی متأسفانه این گونه افراد موفق میشوند اکثریت دانشجویان واقعی را تحت تأثیر قرار دهند. گاهی عملیاتی از بعضی دانشجویان سر میزند که واقعاً باعث تأسف است. همین اخیراً سه، چهار نفر دانشجو که قصد آتش زدن سینماها را داشتهاند، دستگیر شدند. موقعی که از آنها علت و انگیزه این عملیات سؤال شده، واقعاً جوابی نداشتهاند که بدهند یا شکستن در و پنجره و از این قبیل عملیات در جریانات سال گذشته دانشگاه که شاید بتوان آن را فقط یک عمل بچگانه و تقلید از دانشجویان خارجی که خبر آن را در مطبوعات میخوانند، تلقی کرد. خوشبختانه تعداد این قبیل دانشجویان در محیطهای عالی آموزشی ایران ناچیز است و دانشجویان واقعی که اکثریت قاطع دارند، نباید اجازه دهند که افراد ماجراجو وقت و عمر آنها و بودجه مملکت را که برای تربیت کادر و برای آینده کشور به مصرف میرسد، تلف نمایند.
- اعضای کنفدراسیون
- آقای صفا حائری از خبرگزاری پارس سؤال کرد:
- با توجه به اینکه دادستان ارتش اعلام کرده از اول سال ۵۰ عضویت در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج جرم بوده و اعضای آن قابل تعقیب میباشند، در شرایط فعلی وضع کنفدراسیون در چه حال است؟
- پاسخ دادهشد: دادستان ارتش مراتب را به ما نیز رسماً اعلام کردهاست و بدیهی است با این ترتیب هر کس از اول فروردینماه امسال در عضویت کنفدراسیون و سازمانهای وابسته به آن باقی بماند یا به آن بپیوندد، از نظر ما نیز قابل تعقیب بوده و اقدام لازم را برای تعقیب قانونی این اشخاص به عمل خواهیم آورد. گردانندگان کنفدراسیون پس از صدور اعلامیه دادستان ارتش، به شدت به تکاپو افتادهاند. ابتدا در نظر بود کنگره کنفدراسیون در فروردینماه تشکیل شود و چون واهمه داشتند که ممکن است در فروردینماه با توجه به مهلت داده شده از طرف دادستان ارتش افراد کمتری در کنگره شرکت کنند، لذا کنگره را در اواخر اسفندماه در فرانکفورت تشکیل دادند و طبق معمول گردانندگان کنگره، عناصر وابسته به احزاب و دستجات کمونیستی و وابسته بیگانه بودند و کارگردانی آن را بهمن نیرومند، که سالها است فارغالتحصیل شدهاست و معلوم نیست به چه عنوانی در کنگره دانشجویان شرکت میکند، به عهده داشت. در این کنگره اختلافات شدیدی بین جناحهای مختلف بروز کرد و آخرالامر هیأت کارداران جدید انتخاب شدند. از پنج نفر کارداران جدید، سه نفر وابسته به کمونیستهای طرفدار چین و دو نفر وابسته به جبهه به اصطلاح ملی میباشند. از جمله افراد انتخاب شده، عبدالمجید زربخش است که او همان کسی است که در زمستان سال ۱۳۴۸ با تیمور بختیار ملاقات کرد و عضو سازمان انقلابی حزب منحله توده است. دو نفر افرادی که ظاهراً وابسته به جبهه به اصطلاح ملی میباشند، همان طوری که قبلاً نیز گفتهشد، وابسته به محافل امپریالیستی غرب هستند و اصولاً کسانی که در حال حاضر تحت عنوان جبهه به اصطلاح ملی در خارج فعالیت دارند، دو دستهاند؛ عدهای از آنها که افراد ساده میباشند، دارای افکار مارکسیستی میباشند که ماسک ملی به خود زدهاند و عده دیگری که در رأس قرار دارند، وابسته به محافل امپریالیستی سیاه میباشند. البته در بین کسانی که در ظاهر مشی کمونیستی افراطی دارند و ظاهراً طرفدار نظریات چین هستند نیز عواملی وجود دارند که به سازمانهای اطلاعاتی کشورهای بزرگ وابستگی دارند و برای آنها کار میکنند.
- اعتراض کردیم
- به عبارت واضحتر دولتهای بزرگ چون برای کسب اطلاع از وضع کشورهایی نظیر چین، آلبانی، کوبا و اصولاً کشورهای کمونیستی نمیتوانند از اتباع خود استفاده نمایند، در این قبیل موارد غالباً از اتباع کشورهای ثالث استفاده میکنند و دانشجویان ایرانی که در سازمانهای دست چپی مختلف عضویت دارند و برای طی دورههای گوناگون به چین، کوبا و سایر مناطق فرستاده میشوند، مأمورین بسیار خوبی برای جمعآوری اطلاعات برای این سازمانهای اطلاعاتی میباشند. ما در چند مورد به این قبیل افراد برخورد کردهایم و به دولتهایی که از جوانان ما با این ترتیب استفاده میکنند، اعتراض کردهایم و گفتهایم: از اینکه شما میخواهید در جنبشهای افراطی چپی عواملی داشتهباشید که در شرایط مختلف بتوانید از آنها استفاده کنید، خوب به ما چه ربطی دارد؟ چرا از اتباع کشور ما استفاده میکنید؟ ما ناچار هستیم نسبت به این قبیل افراد نیز درست نظیر آنچه با کسانی که در خدمت بیگانه سرخ درمیآیند، عمل کنیم. چون بستگی به سیاست بیگانه فرقی ندارد چه این طرف، چه آن طرف. این آقای بهمن نیرومند یکی از این افراد است. اتفاقاً در کنگره اخیر که بحث درباره انحلال و یا ادامه فعالیت کنفدراسیون پیش آمدهبود، او دست خود را باز کرد و گفت: "آنهایی که معتقد به انحلال کنفدراسیون هستند، اشتباه میکنند. کنفدراسیون باید به عملیات خود ادامه دهد، ولی مشی آینده آن را باید به سازمانهای خارجی سپرد." دنبالهرو آنها شد و نتیجه گرفت: "زیرا ما فقط با پشتیبانی آنها میتوانیم فعالیت کرده و به هدف خود برسیم." منظور نیرومند هر سازمان خارجی باشد، فرقی نمیکند. این سازمانهایی که او به آنها اشاره میکند، یا سازمانهای کمونیستی است که سرنخ آن دست کشورهای کمونیست است و یا سازمانهای ظاهراً دست چپی که سرنخ آن دست محافل غرب است و برای منظورهای خاصی درست شدهاند. به هر صورت کنفدراسیون که باقی مانده، ترکیبی است از کسانی که وابسته به امپریالیستهای سرخ و سیاه میباشند که دستور دارند در آن باقی بمانند و ما هم چون باید از وضع کنفدراسیون و سازمانهای وابسته مطلع باشیم، عدهای هم از طرف ما نمایندگی دارند در آن باقی بمانند و المأمور و معذور.
- پرونده همکاران بختیار
- علی باستانی از روزنامه اطلاعات سؤال کرد:
- در جریان اعلام عملیات مربوط به تیمور بختیار، اظهار نمودید که ۴۵ نفر از کسانی که به نفع تیمور بختیار و همچنین حزب منحله توده فعالیت داشتهاند، دستگیر شدهاند. ممکن است بفرمایید وضع پرونده این اشخاص در چه مرحلهای است؟
- در پاسخ توضیح دادهشد: شاید به خاطر داشتهباشید که درباره ۴۵ نفر مذکور عرض کردم، اینها دو دستهاند؛ ۲۰ نفر مربوط به تشکیلات وابسته به حزب منحله توده در تهران، خوزستان و آذربایجان میباشند و ۲۵ نفر مربوط به عملیات تیمور بختیار، که وضع هر کدام از آنها را عرض میکنم. از ۲۵ نفر افراد مربوط به عملیات تیمور بختیار خدمتتان عرض کردهبودم بیشتر آنها افراد عامی و سادهلوحی بودند، که عوامل تیمور بختیار آنها را به عنوان استخدام با حقوق مکفی در لیبی و خدعههای دیگر از کویت جمعآوری نمودهبودند و پس از دادن تعلیمات نظامی و چریکی، با اسلحه و وسایل تخریبی به ایران اعزام نمودهبودند، که قبل از اینکه اصولاً فرصت عمل به دست آورند، دستگیر شدهبودند. چون این افراد به این ترتیب فریب خورده بودند و افراد بیچارهای بودند و پشیمان بودند و مدعی بودند مجبور به قبول مأموریت شده و چنانچه دستگیر نمیشدند، خودشان قصد داشتند خود را به مأمورین معرفی نمایند، لذا حدود ۲۰ نفر آنها که چنین وضعی داشتند، آزاد شدند و فقط سه یا چهار نفر آنها که دانسته به این عمل دست زدهبودند و حتی در فریب دادن اشخاص دخالت داشتند، قابل تعقیب تشخیص دادهشدند، که یکی از آنها اسلامی، سرپرست یکی از شبکههای اصلی تیمور بختیار در ایران میباشد که در عین حال رهبری سه تشکیلات وابسته به حزب منحله توده در ایران را نیز عهدهدار و در واقع حلقه ارتباط بین تیمور بختیار و حزب منحله توده در ایران بودهاست. چون اسلامی که معلوم شده نام حقیقی وی عباس شهریاری است، به علت بیماری در بیمارستان زندان بستری است، محاکمه این سه، چهار نفر هنوز انجام نگرفتهاست.
- آزاد شدند!
- شاید تعجب بفرمایید که عرض کنم ۲۰ نفر مربوط به شبکههای حزب منحله توده همگی آزاد شدهاند. این اشخاص با اینکه از افراد درجه یکِ سه تشکیلات تشخیص داده شدهبودند و جرم آنها محرز بود و مدارک کافی موجود بود و شخصاً نیز اعتراف کردهبودند، ولی چون همگی پس از آگاهی از این حقیقت که رهبران آنها در آلمان شرقی و اسلامی، سرپرست آنها، در ایران با تیمور بختیار همکاری داشتهاند، از کرده خود نادم و به شدت پشیمان بوده، تقاضای بخشودگی داشتند و اطلاعات خود را صادقانه در اختیار گذاردند و به نظر رسید که واقعاً متنبه شدهاند، به تدریج آزاد شدند و اکنون از سه تشکیلات حزب منحله توده هیچ کس زندانی نیست.
- علت برکناری رادمنش
- به خاطر میآورم که دو نفر از افراد مؤثر و تحصیلکرده تشکیلات تهران، به اسامی دکتر ایرج واحدیپور و دکتر مهدی سلیمانی، که هر دو یک ماه قبل از بازداشت با گذرنامه جعلی برای ملاقات با سران حزب منحله توده به آلمان شرقی سفر کردهبودند، در اوراق تحقیقاتی خود ضمن ابراز پشیمانی و شرمندگی، مطالب جالبی درباره گفتگوهایی که با ایرج اسکندری، دبیرکل جدید حزب منحله توده، و سایر رهبران حزبی در لایپزیک داشتهاند، نوشتهبودند و اضافه کردهبودند در لایپزیک اطلاع یافتند از اینکه کمیته مرکزی حزب اجازه همکاری با بختیار را به رضا رادمنش و سپس پناهیان داده بودهاست و چون این همکاری و اتحاد با شکست مواجه شدهاست، سران حزب تصمیم گرفتهاند رادمنش را از دبیرکلی برکنار و موضوع همکاری را تکذیب نمایند و در ملاقاتی که با رادمنش داشتهاند، او از اینکه اسکندری و طرفدارانش با وجود تأیید قبلی همکاری با بختیار اکنون چنین وضعی را برای وی به وجود آوردهاند، سخت ناراحت بودهاست. این دو نفر افزودند پس از بازگشت از آلمان شرقی قصد داشتهاند دیگر در تشکیلات تهران به فعالیت خود ادامه ندهند، که بازداشت شدهاند. به همین علت این دو نفر نیز آزاد شدند. بنده میخواهم از این فرصت استفاده و مطلبی را که به خاطرم رسیده، عرض کنم. شاید بدانید که حزب منحله توده پس از افشای همکاری این حزب با تیمور بختیار و ارائه اسناد و اطلاعات مستند، رضا رادمنش را از رهبری حزب بر کنار کرد و پس از آنکه درباره پناهیان و اقدامات وی نیز اطلاعات موثق انتشار یافت، همان طوری که پیشبینی کردهبودم، او را نیز ظاهراً از حزب اخراج کرد و اکنون متجاوز از سه ماه است که رهبران جدید حزب تلاش فراوان به کار میبرند شاید بتوانند به نحوی به افراد حزبی مقیم اروپای شرقی و سایر مردم چنین وانمود سازند که حزب منحله توده با بختیار همکاری نکردهاست. با اینکه اطلاعات لازم به موقع انتشار یافته، معهذا در بازرسی از منزل اسلامی، نامهای به خط رادمنش به دست آمدهاست که در آن درباره همکاری با تیمور بختیار به عنوان دوست مشترک بحث شدهاست، که بنده ظرف همین امروز به محض بازگشت به محل کارم، فتوکپی این نامه را برای چاپ در مطبوعات، برای روزنامهها خواهمفرستاد. مسئله جالب دیگری که به خاطرم آمد، مصاحبه چندی قبل بود که ضمن آن اشاره کردهبود: "حزب توده طرفدار برقراری دموکراسی واقعی در ایران است." این حرف برای بنده بسیار جالب بود، زیرا شخصی که خود را کمونیست میداند، اصولاً نمیتواند درباره آزادی و دموکراسی حرف بزند، برای اینکه کمونیستها نهتنها عملاً، بلکه به صورت ادعا نیز هیچ گاه معتقد به آزادیخواهی نیستند و علناً و رسماً طرفدار برقراری حکومت دیکتاتوری هستند و دانستن چنین عقیدهای را برای خود افتخار میدانند. حال چرا آقای اسکندری، که در کشوری زندگی میکند که دیوارهای سر به فلک کشیدهاش برای جلوگیری از فرار مردم مایه شرم انسانیت است، طرفدار آزادی و دموکراسی شدهاست، مایه تعجب است. کمونیست اگر به تظاهر هم خواهان دموکراسی باشد، به مارکس خیانت کردهاست. باز من به یاد آن گفته مترنیخ افتادم که گفتهاست: "خداوند زبان را به انسان ارزانی بخشید تا بتواند با آن برخلاف منویات قلبیاش حرف بزند." واقعاً این مضمون با وضع اسکندری که در پس پرده پیغام میدهد و واسطه میتراشد که مورد عفو قرار گرفته و به ایران بازگردد و در ظاهر برای تأمین قوت لایموت و خوش رقصی در سمتی که منصوب شدهاست چنین دُر فشانیهایی میکند، کاملاً صدق میکند و قابل تطبیق است.
- پنجمیلیون مأمور!
- آقای مسعود بهنود از روزنامه آیندگان سؤال کرد:
- در ابتدای مصاحبه اشاره کردید قصد دارید در آینده بیشتر درباره کارهای سازمان متبوعه خود اطلاعات در اختیار مردم بگذارید. حتماً اطلاع دارید که در سال گذشته روزنامه تایمز، چاپ لندن، طی مقالهای نوشتهبود که: "سازمان امنیت ایران پنجمیلیون نفر مأمور در بین مردم در اختیار دارد." ممکن است در این باره نظر خودتان را اعلام دارید؟
- مقام امنیتی [پرویز ثابتی] پاسخ داد: این رقم پنجمیلیون نفر که روزنامه تایمز نوشتهبود، به یاد دارم. بنده تصور نمیکنم حتی در امریکا و شوروی هم که جمعیتی چند برابر جمعیت ایران دارند، البته به صورت نسبی چنین تعدادی مأموران اطلاعاتی در اختیار داشتهباشند و حالا ما چگونه میتوانیم پنجمیلیون نفر مأمور داشتهباشیم و چطور آنها را اداره کنیم، بسیار جالب است. بنده جزئیات این مقاله را به خاطر ندارم. شاید نویسنده خواستهبود بنویسد سازمان از حمایت پنجمیلیون نفر برخوردار است یا مطالبی از این قبیل، که اشتباهاً نوشتهبود پنجمیلیون نفر مأمور دارد. به هر صورت این رقم نه تنها صحیح نیست، بلکه مسخره است. برای آنکه جنابعالی روشن باشید، بنده تا حدی که مقررات سازمان ما اجازه میدهد، به شما توضیح میدهم. سازمان ما دو نوع مأمور در اختیار دارد. یک دسته کارمندان رسمی سازمان اطلاعات و امنیت کشور هستند که مانند همه کارمندان دولت هستند و حقوق بازنشستگی به صندوق بازنشستگی میدهند و رتبه میگیرند و شغل اداری دارند و بعد هم بازنشسته میشوند. درست مثل کارمندی که در استخدام وزارتخانه است یا مثلاً در شهربانی کل کشور کار میکند. اینها گاه در تهران یا شهرستانها سمتهایی دارند که به ناچار با مردم به عنوان نماینده سازمان سر و کار دارند و ممکن است شناخته شدهباشند. عده دیگر که مأمور سازمان میباشند، این افراد خواه و ناخواه تعدادشان بیشتر از کارمندان رسمی است و اینها در استخدام رسمی ما نیستند و عدهای از آنها اصولاً از ما پولی نمیگیرند و روی انگیزههای وطنپرستی و ملی و علاقه به امنیت و آرامش مملکت با ما همکاری میکنند. اینها در بین طبقات مردم هستند و چه بسا ممکن است در استخدام دولت باشند و از صندوق دولت حقوق بگیرند. اینها در بین سازمانهای دولتی و ملی، کارگران، کشاورزان، دانشجویان، استادان دانشگاهها، فرهنگیان، اصناف، احزاب، جمعیتها و سایر طبقات مردم پراکندهاند و دو وظیفه به عهده دارند، که یکی از این وظایف مربوط به مأموریت خاص سازمان است که طبق توجیهی که میشوند، عمل میکنند و یکی دیگر از وظایف آنها که بسیار مهم است، گزارش نارضایتیها و نقایصی است که در محیطهای کار و درس و زندگی خود با آنها برخورد میکنند. این گزارشها از مأمورین و منابع مختلف در سازمان ما جمعآوری میشود و درباره آنها تحقیق و بررسی بیشتری به عمل میآید. سپس برای استفاده سازمانها و مراجع مسئول فرستاده میشود، که رسیدگی و درمورد از بین بردن نارضاییها و نواقص اقدام کنند و تاکنون در بسیاری از موارد ارسال این قبیل گزارشها به سازمانهای مسئول بسیار مفید بودهاست و علت دخالت ما در این زمینه نیز روشن است و تا حدودی به کار ما مربوط میشود، زیرا همیشه عوامل مخرب و مزدور سعی میکنند با استفاده از مشکلات و نارضاییهایی که ممکن است در جامعه وجود داشتهباشد، از طریق تبلیغات، موجبات انحراف افراد بیتجربه و سادهلوح را فراهم آورند، لذا ما سعی میکنیم تا آنجا که میتوانیم این بهانهها را از دست آنها بگیریم. افراد دسته دوم که مأمورین باشند، هیچ گاه نباید بین مردم شناخته شوند و شناخته نیز نمیشوند. اگر شناخته شوند، چه مقصر در شناساندن خود باشند، چه نباشند، آنها را اخراج میکنیم و اگر مقصر باشند، مؤاخذه هم میکنیم. اگر گاهی میبینید اشخاصی تظاهر به وابستگی به سازمان ما میکنند، این افراد وابسته به ما نیستند. افراد کلاشی هستند که میخواهند به این وسیله سوءاستفاده کنند و به محض اینکه با این قبیل اشخاص بر بخوریم، آنها را به عنوان جعل عنوان تعقیب قانونی میکنیم و تاکنون موارد زیادی در این باره داشتهایم. امیدوارم جواب سؤال جنابعالی داده شدهباشد. اگر شما از بنده رقم و عدد میخواهید، نه دقیقاً میدانم و نه اگر بدانم، خواهمگفت.
- تهدید وابسته
- آقای نودوشنی، مدیر هفتهنامه "دی پست"، به زبان آلمانی چاپ تهران، سؤال کرد:
- چند روز قبل روزنامه "دی وِلت"، چاپ آلمان غربی، نوشتهبود که: "سفیر و وابسته مطبوعاتی آلمان در تهران از طرف عوامل کنفدراسیون به وسیله تلفن مورد تهدید قرار گرفتهاند." ممکن است در این مورد توضیحی بدهید؟
- مقام امنیتی [پرویز ثابتی] گفت: این موضوع را که میفرمایید، مربوط به بیش از یک ماه پیش است، ولی تازگی در مطبوعات آلمان منعکس شدهاست. اوایل اسفندماه سال گذشته بود که مقامات سفارت آلمان در تهران به مقامات وزارت امور خارجه ایران اطلاع دادند که چنین تلفن تهدیدآمیزی به آنها شدهاست و جز اطلاعی که مقامات سفارت آلمان دادند، خبر دیگری در این مورد به ما نرسیدهاست. ولی به هر صورت انجام چنین اقداماتی از طرف کنفدراسیون بعید به نظر نمیرسد. میدانید که رفتن گردانندگان کنفدراسیون به چین، کوبا یا آلبانی، برای شرکت در دورهها یا کنفرانسهای مربوط به شیرینکردن آبهای شور دریا یا استفاده مسالمتآمیز از نیروی اتم که نیست، دورههایی که اینها میبینند درباره سابوتاژ، تخریب، شانتاژ، آژیتاسیون، آدمکشی و از این قبیل امور است و چون به هر حال ناچارند این معلوماتی را که فرامیگیرند به کار ببرند، در هر موقع که فرصتی به دست میآورند، از این معلومات و تجارت استفاده میکنند. برای به کار بردن این تجارب با بختیار هم حاضر شدهبودند همکاری کنند. بعد از بختیار با پناهیان همکاری میکنند. بعد هم با هر کس دیگری که به آنها از لحاظ طینت ماجراجویی و اجنبیپرستی قصد مشترکی داشتهباشد، اعم از اینکه وابسته به شرقیها باشد یا غربیها، همکاری خواهندکرد. گاهی هم از این معلومات علیه همدیگر استفاده میکنند. اگر یکی از آنها با طرز تفکر دیگران در تاکتیک کار وسایل دیگر مخالف بود، علیه اوشانتاژ میکنند، چاقو میکشند، کتک میزنند، حتی بمب میگذارند. به خاطر دارید که گردانندگان حزب منحله توده نیز در سالهای قبل از ۳۲ این گونه اقدامات را انجام میدادند. آدمکشیهای حزب منحله توده از قبیل کشتن حسام لنگری و نوایی و چند نفر دیگر و صدها جنایت و آدمکشی و جعل و سرقت آن حزب را قطعاً به یاد میآورید. این آقایان هم همان روشها را ادامه میدهند. بنابراین همان طوری که گفتیم، عواملی که در حال حاضر در به اصطلاح کنفدراسیون باقی ماندهاند، گروهی تروریست و متخصص آژیتاسیون و تخریب هستند و برای اجرای خواستههای خود از هر گونه عملی فروگذار نمیکنند و بعید نیست که چنین تهدید تلفنی شدهباشد، ولی این قبیل تهدیدات که به این صورتها انجام میگیرد، تو خالی است.