محتشم کاشانی (غزلیات)/گنج وصل او به چون من بیوفائی حیف بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (گنج وصل او به چون من بیوفایی حیف بود) از محتشم کاشانی |
' |
گنج وصل او به چون من بیوفایی حیف بود همچو او شاهی به همچون من گدایی حیف بود یاری آن نازنین کش بت پرستیدن سزاست با چو من ناکس پرستی ناسزایی حیف بود آشناییهای او کز الفت جان خوشتر است با چو من بد الفتی نا آشنایی حیف بود عهد مهر و شرط یاری کز وفا کرد آن نگار با چو من بدعهد شرط و بیوفایی حیف بود راست قولیهای او در ماجراهای نهان با چو من کج بحث و کافر ماجرایی حیف بود چون ز من جز بیوفایی سر نزد نسبت باو بر سرم میزد اگر سنگ جفایی حیف بود قصه کوته محتشم با چون تو کج خلق آدمی آن چنان طوبی قدی حورا لقایی حیف بود