محتشم کاشانی (غزلیات)/گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست) از محتشم کاشانی |
' |
گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست | ور کنی جزم که مهر تو در آب و گل کیست | |
داد عصمت دهی از بهر رضای دل او | تا هوس پیشه بداند که دلت مایل کیست | |
سگت آهسته نهد پا به زمین از غیرت | تا بداند که سر کوی تو سر منزل کیست | |
بعد از آن هم که کنی به سملم از تاب حسد | ترسم از رشک بگویند که این به سمل کیست | |
برده این قافله از قافله مشگ سبق | یارب این عطرفشانی عمل محمل کیست | |
گرچه آواز وی از محفل او میشنوم | دلم از دغدغه خونست که در محفل کیست | |
محتشم زد چو گدایان در دریوزه عام | تا به این پی نتوان برد که او سائل کیست |