محتشم کاشانی (غزلیات)/کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت) از محتشم کاشانی |
' |
کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت | که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت | |
غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل | ز رهگذر که در پاخلیده خارجفایت | |
سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت | که حرف مهر کسی سر نمیزند ز ادایت | |
اشارت که سرت را فکنده پیش به مجلس | که بسته راه نگه کردن حریف ربایت | |
سفارش که تو را راز دار کرده بدین سان | که مهر حقه راست لعل روح فزایت | |
گهی به صفحهی رو زلف مینهی که بپوشد | شکسته رنگی رخسار آفتاب جلایت | |
گهی به سنبل مو دست میکشی که نگردد | دلیل عاشقی آشفتگی زلف دوتایت | |
تو از کجا و گرفتن به کوی عشق کسی جا | سگ تصرف آن دلبرم که برده ز جایت | |
اگر نه جاذبهی عاشقی بدی که رساندی | عنان کشان ز دیار جفا به ملک وفایت | |
متاز کم ز نکویان سمند ناز که هستی | تو از برای یکی زار و صد هزار برایت | |
به محتشم که سگ توست راز خویش عیان کن | که چون جریده به آن کو روی دود ز قفایت |