محتشم کاشانی (غزلیات)/چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ) از محتشم کاشانی |
' |
چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ | شد از خون گرمم شرر بار تیغ | |
شدم آن چنان کشته او به میل | که از میل من شد خبردار تیغ | |
نه چابکتری از تو هست ای اجل | باو سر فرو آر و بسپار تیغ | |
چه جاییست کوی تو کانجا مدام | ز در سنگ بارد ز دیوار تیغ | |
ازین بزم اگر دفع من واجبست | بنه ساغر از دست و بردار تیغ | |
شود بر زبان تا وصیت تمام | خدا را زمانی نگهدار تیغ | |
شده چشم مست تو خنجر گذار | تو در دست این مست مگذار تیغ | |
بقا سر بجیب فنا در کشد | اگر برکشد آن ستمکار تیغ | |
سگ آن دلیرم که وقت غضب | شود پیش او محتشم وار تیغ |