محتشم کاشانی (غزلیات)/هر کسی چیزی به پای آن پسر میفکند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (هر کسی چیزی به پای آن پسر میفکند) از محتشم کاشانی |
' |
هر کسی چیزی به پای آن پسر میفکند | شاه ملک افسر گدای ملک سر میافکند | |
آفتاب از پرده پیش از صبح میآید برون | چون سحرگه باد از آن رخ پرده بر میافکند | |
سایه میافکند مرغی بر سر مجنون و من | وادی دارم که آنجا مرغ پر میافکند | |
چون گریزد از بلا عاشق که آن ابرو کمان | ناوک مژگان به دلها بیخبر میافکند | |
سایه از لطف تن پاکش نمیافتد به خاک | جامه چون آن نازنین پیکر ز بر میافکند | |
وه که هرچند آن مهم نزدیک میخواهد به لطف | بختم از بیطالعی ها دورتر میافکند | |
هرگه آن مه بر ذقن میافکند چوگان زلف | محتشم در پای او چون گوی سر میافکند |