محتشم کاشانی (غزلیات)/من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم)
از محتشم کاشانی
'


من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم از دعای تو به مدح تو نمی‌پردازم
علم مدح تو بیضا علم افراختنی است لیک من از عقبت ادعیه می‌افرازم
روزگاریست که بر دیده و بختت به دعا بسته‌ام خواب و به بیداری خود می‌نازم
هست اقبال تو یاور که من ادعیه خوان کار یک ساله به یک روزه دعا می‌سازم
خورد و خوابی که درو نیست گزیر آن سان را من به آن هم ز دعای تو نمی‌پردازم
سرو را در جسدم تا رمقی هست ز جان از برایت به فلک رخش دعا می‌تازم
بر سر لوح ثنا طرح دعا خوش طرحیست خاصه طرحی که من از بهر تو می‌اندازم
محتشم تاب و توان باخته در دوستیت من که بی‌تاب و توانم دل و جان می‌بازم