محتشم کاشانی (غزلیات)/من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم) از محتشم کاشانی |
' |
من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم | به رندی سر برآوردم به رسوایی سمر گشتم | |
ز استغنا نمیگشتم به گرد کعبه لیک آخر | سگ شوخی شدم از شومی دل در به در گشتم | |
سرم چون گوی میباید فکند از تن به جرم آن | که عمری بر سر کوی تو بیحاصل به سر گشتم | |
ز دلدار دگر خواه دوای درد دل جستن | که هرچند از تو جستم چارهی بیچارهتر گشتم | |
اگر لعل تو جانم برد برکندم ازو دندان | وگر عشق تو دینم برد از آن هم نیز برگشتم | |
به زور حسن خودچندان مرا آزار فرمودی | که بیزار از جمال خوب رویان دگر گشتم | |
اگر چون محتشم پا از ره عشقت کشم اولی | که از پرآهست یک سان به خاک رهگذر گشتم |