محتشم کاشانی (غزلیات)/من آنم که جز عشق کاری ندارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (من آنم که جز عشق کاری ندارم) از محتشم کاشانی |
' |
من آنم که جز عشق کاری ندارم | در آن کار هم اختیاری ندارم | |
ندارم به جز عاشقی اعتباری | به این اعتبار اعتباری ندارم | |
ربوده است خوابم مهی کز خیالش | به جز چشم شب زنده داری ندارم | |
قرار وفا کرده با من نگاری | نگاری که بیاو قراری ندارم | |
دلی دارم و دورم از دل نوازی | غمی دارم و غمگساری ندارم | |
ندارم خیال میان تو هرگز | که از گریه پرخون کناری ندارم | |
به عشق تو اقرار تا کردم ای بت | جز آن کار ز باد کاری ندارم | |
به دل گرچه صد بار دارم ز یاران | خوشم کز سگ یار باری ندارم | |
براند ز کوی خودش گر بداند | که در آمدن اختیاری ندارم | |
خوشم کز وفا بر در خوب رویان | به غیر از گدایی شعاری ندارم | |
ندارم بغیر از گدایی شعاری | شعار من این است و عاری ندارم | |
شدم در رهش از ره خاکساری | غباری و بر دل غباری ندارم | |
به شکرانهی این که دی گفته جایی | که چون محتشم خاکساری ندارم |