محتشم کاشانی (غزلیات)/لشگر عشقت سیاهی میکند از دور باز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (لشگر عشقت سیاهی میکند از دور باز) از محتشم کاشانی |
' |
لشگر عشقت سیاهی میکند از دور باز | وای بر من کز سلامت میشوم مهجور باز | |
برشکست خیل طاقت ده قرار ای دل که کرد | پادشاه عشق برپا رایت منصور باز | |
تا به جای نوش بارد نیش بر ما خاکیان | فتنه مشتی خاک زد بر خانهی زنبور باز | |
من که با خود برده بودم شور از میدان عشق | آمدم اینک که میدان را کنم پرشور باز | |
گرچه حسن لنترانی بست راه آرزو | من همان صیت طلب میافکنم در طور باز | |
پای کوبان بر فراز بیستون عشق تو | کوه کن را لرزه میاندازم اندر گور باز | |
وه که در بازار رسوایی عشق پرده سوز | شاهدان از باده نابند نامستور باز | |
در برافکن دیگر ای دل جوشن طاقت که نیست | از کمین بر من کمانکش بازوی پرزور باز | |
زان خط نو خیز بر خیل سلیمان خرد | خوش شکستی خواهد آوردن سپاه مور باز | |
گر چنین خواهد نمودن کوکب عشقم طلوع | ملک دل را سربه سر خواهد گرفتن نور باز | |
با وجد فقر از اقبال عشقش محتشم | چند روزی فخر خواهد کرد بر جمهور باز |