محتشم کاشانی (غزلیات)/قاصد رساند مژده که جانان ما رسید

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (قاصد رساند مژده که جانان ما رسید)
از محتشم کاشانی
'


قاصد رساند مژده که جانان ما رسید ای درد وای بر تو که درمان ما رسید
خوش وداع دیده کن ای اشک کز سفر سیلاب بند دیده‌ی گریان ما رسید
زین پس به سوز ای تب غم کز دیار وصل تسکین ده حرارت هجران ما رسید
ای کنج غم تو کنج دگر اختیار کن کاباد ساز کلبه‌ی ویران ما رسید
ای مژده بر تو مژده به بازار شوق بر کان نورسیده میوه‌ی بستان ما رسید
روی غریب ساختی ای داغ دل که زود مرهم نه جراحت پنهان ما رسید
تابی عجب ز دست فلک خورد محتشم دست فراق چون به گریبان ما رسید