محتشم کاشانی (غزلیات)/عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند) از محتشم کاشانی |
' |
عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند | شرط عشق است که اول دل و دین دربازند | |
آن چه جان دو جهان افکند آسان بگرو | نرد شوخی است که خوبان سمنبر بازند | |
ز دیاری که ز یاد از همه میباید باخت | حکم ناز است که طایفه کمتر بازند | |
بر سر داد محبت که حسابی دگرست | بیحسابست که تا سر بود افسر بازند | |
نرد دعویست که چون عرصه شود تنگ آنجا | سروران افسر و بیپا و سران سر بازند | |
بندی شش جهتم فرد چو آن مهرهی نرد | کش جدا در عقب عقده ششدر بازند | |
هست در عشق قماری که حرج نیست در آن | گرچه بر روی مصلای پیامبر بازند | |
محتشم نرد ملاقات بتان باعشاق | هست خوش خاصه کز افراط مکرر بازند |