محتشم کاشانی (غزلیات)/ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم) از محتشم کاشانی |
' |
ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم | ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم | |
قدم به زمین ریخت از دو شیشهی دیده | گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم | |
ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان | علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم | |
چو غیر چید گل وصلت از مساهله من | چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم | |
درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل | ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم | |
رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها | سیه در آینهی بخت خویش دیدم و رفتم | |
به پند دیدهی صحبت پسند کار نکردم | نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم | |
مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو | کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم | |
شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی | به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم |