محتشم کاشانی (غزلیات)/زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز) از محتشم کاشانی |
' |
زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز | فریب خورده چشمت هزار شعبده باز | |
رقیب محرم راز تو گشت نزدیک است | که اشگ من به درد صدهزار پردهی راز | |
به صد شعف جهم از جا چو خوانیم سگ خویش | چه جای آن که به سوی خودم کنی آواز | |
به طول و عرض شبی در وصال میخواهم | که بر تو عرض کنم قصههای دور و دراز | |
به نام نامی محمود در قلمرو عشق | زدند سکهی شاهی ولی طفیل ایاز | |
به عهد لیلی و شیرین هزار عاشق بود | شدند زان همه مجنون و کوه کن ممتاز | |
عجب اگر تو هم از سوز من الم نکشی | که هست آتش پروانه سوز شمع گداز | |
بپرس از نفست سر آن دهن که جز او | کسی نرفته به راه عدم که آید باز | |
به غیر دیدنش از طاقتم ازو نگذاشت | که غیرت ار همه کاهیست سست و کوه گداز | |
چو نیست محتشم آن مه ز مهر دمسازت | به داغ هجر بسوز و بسوز هجر بساز |