محتشم کاشانی (غزلیات)/زاهدان منع ز دیر و می نابم مکنید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (زاهدان منع ز دیر و می نابم مکنید) از محتشم کاشانی |
' |
زاهدان منع ز دیر و می نابم مکنید | کوثر و خلد من این است عذابم مکنید | |
چشم افسونگرش از کشتن من کی گذرد | بر من افسانه مخوانید و بخوابم مکنید | |
مدعی را اگر آواره نسازم ز درش | از سگان سر آن کوی حسابم مکنید | |
من خود از بادهی دیدار خرابم امشب | میمیارید و ازین بیش خرابم مکنید | |
مدهید این همه ساغر بت سرمست مرا | من کبابم دگر از رشک کبابم مکنید | |
حرف وصلی که محال است مگوئید به من | آب چون نیست طلبکار سرابم مکنید | |
خواهم از گریه دهم خانه به سیلاب امشب | دوستان را خبر از چشم پرآبم مکنید | |
چارهی بیخودی من به نصیحت نتوان | به خودم باز گذارید و عذابم مکنید | |
توبه چون محتشم از می مدهیدم زینهار | قصد جان خاصه در ایام شرابم مکنید |