محتشم کاشانی (غزلیات)/دی باز جرعه نوش ز جام که بوده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (دی باز جرعه نوش ز جام که بوده) از محتشم کاشانی |
' |
دی باز جرعه نوش ز جام که بوده | صد کام تلخ کرده به کام که بوده | |
آنجا که بود بهر تو در خاک دامها | دام که پاره کرده ورام که بوده | |
آنجا که جستهاند تو را چون هلال عید | به رقع گشودهی ماه تمام که بوده | |
سرگرمیت چو برده به کسب هوا برون | خورشیدوار بر در و بام که بوده | |
ای صد هزار صید دل آزاد کردهات | خود صیدوار بسته دام که بوده | |
شب عارفانه ساقی بزم که گشتهای | تا روز جرعه نوش ز جام که بوده | |
در حالت شکفتگی از رغم محتشم | حالت طلب ز طرز کلام که بوده |