محتشم کاشانی (غزلیات)/دیگر که هوای گل خود روی تو دارد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (دیگر که هوای گل خود روی تو دارد) از محتشم کاشانی |
' |
دیگر که هوای گل خود روی تو دارد | سیلاب سرشک که سر کوی تو دارد | |
بر هم زده دارد گل نازک ورقت را | آن باد مخالف که گذر سوی تو دارد | |
عشق تو چه عام است که هرکس به تصور | آئینهی خاصی ز مه روی تو دارد | |
هر شیفته کز جیب جنون سر بدر آرد | بر گردن دل سلسله از موی تو دارد | |
هر مرغ محبت که به آهنگ دمی خاست | شهبال توجه ز دو ابروی تو دارد | |
هر دام که افکنده فلک در ره صیدی | پیوند بسر رشتهی گیسوی تو دارد | |
هر بی سر و پا را که خرد راند چه دیدم | مجنون شده سر در پی آهوی تو دارد | |
هر تیر که عشق از سر بازیچه رها کرد | زور اثر قوت بازوی تو دارد | |
هر خیمه که از وسوسه زد خانهی سیاهی | آن خیمه ستون از قد دل جوی تو دارد | |
هر باد که جایی گل عشقی شکفانید | چون نیک رسیدیم به او بوی تو دارد | |
گر بوالهوسی یک غزل محتشم آموخت | صد زمزمه با لعل سخنگوی تو دارد |