محتشم کاشانی (غزلیات)/حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (حسن را گر ناز او کالای دکان میشود) از محتشم کاشانی |
' |
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود | زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود | |
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت | جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود | |
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست | یک هنر دارد کزو جان دادن آسان میشود | |
شد سرای دل خراب و یافت قصر جان شکست | این زمان خود رخنه در بنیاد ایمان میشود | |
سینه چاکانرا چه نسبت با کسی کز نازکی | نیم چاکی گاه گاهش در گریبان میشود | |
میشود صیاد پنهان میکند آن گاه صید | میکند آن ماه صید آن گاه پنهان میشود | |
ور خورد در ظلمت از دست کسی آب حیات | پس بداند کان منم بی شک پشیمان میشود | |
گفتمش بر قتل فرمان کن از دردم به جان | خنده زد کاین خود نخواهد شد ولی آن میشود | |
محتشم یا گریه را رخصت مده یا صبر کن | تا منادی در دهم کامروز طوفان میشود |