محتشم کاشانی (غزلیات)/تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار) از محتشم کاشانی |
' |
تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار | اشگ من میکند این خانه به صدرنگ نگار | |
تنگ دل تا نشوی در دل تنگم زد و چشم | غرفهها ساختهام بهر تو از گوشه کنار | |
گر کنی سیر کنان روی بصورت خانه | صورت چین کند از شرم تو روبر دیوار | |
پاکش از دیدهی غیر و به دلم ساز مقام | که در او مردم بیگانه ندارند قرار | |
رشگ بر شاه نشین دل من دارد خلد | که در او حوروشی چون تو گرفتست قرار | |
مطلع مهر شود کلبهی تاریکم اگر | از جمال تو بر او عکس فتد در شب تار | |
باد کاخ دل و جان منزل و کاشانهی تو | تا زمانی که ز آفاق نماند آثار | |
گر به تنگی ز دل تیره وثاق تو کنم | چشم نمناک که از غیر درو نیست غبار | |
پا نه ای بت به سرا پردهی چشمم ز کرم | تا کنم بر قدمت صد در یک دانه نثار | |
محتشم کشته آنست که در کلبهی خود | شمع مجلس کندت ای مه خورشید عذار |