محتشم کاشانی (غزلیات)/تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد) از محتشم کاشانی |
' |
تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد | ناچار ترک او دل بیاختیار داد | |
تا او قرار داد که نبود جدا ز غیر | غیرت میان ما به جدایی قرار داد | |
من خود خراب از می حرمان شدم رقیب | داد طرب به مجلس آن میگسار داد | |
من بار راه هجر کشیدم جهان | او غیر را به بارگه وصل بار داد | |
من کلفت خمار کشیدم بناخوشی | او غیر را ز وصل می خوش گوار داد | |
آن پر خلاف وعده مرا بهر قتل نیز | صد انتظار داد ازین انتظار داد | |
گو محتشم به خواب عدم رو که دیگری | پاس درش بدیدهی شب زندهدار داد |