محتشم کاشانی (غزلیات)/به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد) از محتشم کاشانی |
' |
به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد | به تو دود آهی مه من ز نیازمندی نرسد | |
سم توسنت کز همه رو شد سجده فرمای بتان | نرسد به جایی که بر آن سر بلندی نرسد | |
چو به قصر تو کسی نگرد سر کنگران | ز جفا به جایی بر سلطان که به آن کمندی نرسد | |
میلت در آئین جفا چه بلاست ای سرو که تو را | نرسد به خاطر ستمی که به مستمندی نرسد | |
عجبست بسیار عجب که رسد به بالین طرب | سر من که در ره طلب به مستمندی نرسد | |
من و گریهی تلخی چنین چه عجب گر از تلخی این | به لب من غصه گزین لب نوشخندی نرسد | |
شده محتشم تا ز جنون ز حصار قرب تو برون | نرود زمانی که بر آن ز زمانه بندی نرسد |