محتشم کاشانی (غزلیات)/به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت) از محتشم کاشانی |
' |
به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت | به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت | |
ازین بهتر نمیدانم طریق مهربانی را | که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت | |
توانم آن زمان در عشق لاف دردمندی زد | که از درمان گریزم تا بمیرم در تمنایت | |
خوش آن مردن که بر بالین خویشت بینم و باشد | اجل در قبض جان تن مضطرب من در تماشایت | |
چو روز مرگ دوزندم کفن بهر سبکباری | روان کن جانب من تاری از جعد سمن سایت | |
چو روی منکران عشق در محشر سیه گردد | نشان رو سفیدیهای ما بس داغ سودایت | |
چه مردم کش نگاهست این که جان محتشم بادا | بلا گردان مژگان سیاه و چشم شهلایت |