محتشم کاشانی (غزلیات)/به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی) از محتشم کاشانی |
' |
به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی | به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی | |
سگی از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم | بود آن که اضطرارم که نخوانی و نرانی | |
اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان | همه در ره تو ریزم که عزیزتر ز جانی | |
دو جهان ز توست ای مه بکشی اگر یکی را | به تو کس چه میتواند مکن آن چه میتوانی | |
همهی فتنه روید از خاک و ستیزه خیزد از گل | به زمین کرشمه ریزان چو سمند نازرانی | |
به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق | تو به تیغم آزمودی و همان در امتحانی | |
بگذر ز کین که ترسم به زمین بشر نماند | که ارادهی تو ماند به قضای آسمانی | |
طلبی که یار نازی نشکد چه لذت او را | دل شوق گرم دارد ارنی ز لن ترانی | |
چو شدی به غیر یاران همه رازهای پنهان | دگری اگر بداند تو ز محتشم ندانی |