محتشم کاشانی (غزلیات)/بر در درج قفل زدم یک چندی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (بر در درج قفل زدم یک چندی) از محتشم کاشانی |
' |
بر در درج قفل زدم یک چندی | عاقبت داد گشادش بت شکر خندی | |
سخت از ذوق گرفتاری من میکوشد | دست و بازوی کمندافکن وحشی بندی | |
لطف ممتاز کن آماده که آمد بر در | بینیاز از تو جهانی به تو حاجتمندی | |
تا به نزدیکترین وعدهی وصلت برسم | از خدا میطلبم عمر ابد پیوندی | |
اگر از مادر دوران همه یوسف زاید | ننشیند چو تو بر دامن او فرزندی | |
مژدهای درد که در دام تو افتاد آخر | نامفید به دوایی بالم خورسندی | |
درام از مرغ شبآویز دلی نالانتر | من که دارم ز دل آویز کمندی بندی | |
دگر امشب چه نظر دیده ندانم که به من | میکند لطف ولی لطف غضب مانندی | |
بهر نادیدن آن رو گه و بیگه ناصح | میدهد بندم و آن گه چه مثر پندی | |
هست دشنام پیاپی ز لب شیرینش | شربتی غیر مکرر ز مکرر قندی | |
محتشم عشوهی طاقت شکن ساقی بزم | اگر اینست دگر میشکنم سوگندی |