محتشم کاشانی (غزلیات)/باز برخاسته از دشت بلا گرد سپاه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (باز برخاسته از دشت بلا گرد سپاه) از محتشم کاشانی |
' |
باز برخاسته از دشت بلا گرد سپاه | آرزو سایه سپه فتنه جنبت کش شاه | |
زده بر قلب سپاهی و دلیل است برین | وضع دستارو سراسیمگی پر کلاه | |
کم نگاه است ز بس حوصله اما دارد | پادشاهانه نگاهی به دل چند نگاه | |
زان رخ توبه شکن منع نگه ممکن نیست | که شود هر نگه آلوده به صدگونه گناه | |
دارد ای اختر تابنده به دور تو جهان | روز پر نور دو خورشید و شب تیره دو ماه | |
گر لب و خط بنمایی به خدا میل کنند | آهوان چمن قدس به این آب و گیاه | |
زخم ناخورده گذشتم زهم ای سنگین دل | در کمان تیر نگاه این همه دارند نگاه | |
صحبت ما و تو پوشیده به از خلق جهان | گرچه بر عصمت ما هر دو جهانند گواه | |
ز انتظار تو غلط وعدهام از بیم و امید | همه شب دست به سر گوش به در چشم به راه | |
منظر دیدهی یعقوب ز حرمان تاریک | چهرهی یوسف گل چهرهی چراغ ته چاه | |
محتشم رشحهای از لجه رحمت کافی است | گر در آیند به محشر دو جهان نامه سیاه |