محتشم کاشانی (غزلیات)/ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند) از محتشم کاشانی |
' |
ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند | دایم گل رعنایی بر بار نمیماند | |
مگذار که نا اهلان چینند گل رویت | کز نار چو گل چینند جز خار نمیماند | |
می گرچه کمست امشب گر یار شود ساقی | از مجلسیان یک تن هوشیار نمیماند | |
که مه به تو میماند خوئی که کنون داری | فرداست که در کویت دیار نمیماند | |
ای دم به دم از چشمت آثار ستم پیدا | تا مینگری از ما آثار نمیماند | |
بیمار تو را هر بار در تن نفسی میماند | پاس نفسش میدار کاین یار نمیماند | |
چون محتشم از وصفت خاموش نمیمانم | تا تیغ زبان من از کار نمیماند |