محتشم کاشانی (غزلیات)/اول منزل عشقست بیابان فنا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (اول منزل عشقست بیابان فنا) از محتشم کاشانی |
' |
اول منزل عشقست بیابان فنا | عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود | |
رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست | که به تحریک نشینندهی محمل برود | |
عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد | دل به آن ناحیه جهلست که عاقل برود | |
دارد آن غمزه کمانی که به چشم نگران | ناوکی سردهد آهسته که تا دل برود | |
دارم از خوف و رجا کشتی سر گردانی | که نه در ورطه بماند نه به ساحل برود | |
عشق چون کهنه شود محو نگردد به فراق | نخل از جا نرود ریشه چو در گل برود | |
ابر رحمت چو ترشح کند امید کزان | رقم قتل من از نامهی قاتل برود | |
دیر پروای کسی بشنو و تاخیر مکن | تا به آن مرتبه تاخیر به ساحل برود | |
گر کنی قصد قتالی و نیالایی تیغ | خون ز بسمل گه صد ناشده بسمل برود | |
محتشم لال شود طوطی طبعم میگفت | اگر آن آینه رویم ز مقابل برود |